شماره ۱۱۱۷ | ۱۳۹۶ شنبه ۱۶ ارديبهشت
صفحه را ببند
شاهد از غيب رسيد

برخي مواقع اظهار مطالبي از روي صداقت و شايد سادگي به ما كمك مي‌كند كه درك شفاف‌تري از وضعيت سياسي پيدا كنيم. بسياري از نيروهاي سياسي هميشه معتقد بوده‌اند كه جناح تندرو اصولگرايان به‌گونه‌اي رفتار مي‌كنند كه به نفع منافع كشور نيست. آنان علاقه‌اي به حاكميت و افزايش مشاركت مردم ندارند. طبيعي است كه آنان هم اين ادعاها را رد كنند. ولي اخيرا ويديويي منتشر شده كه يكي از عناصر موثر اين جناح در گفت‌وگويي تلويزيوني به صراحت اعلام مي‌كند: «مشاركت اگر برود بالا، از صندوق چيزي درمي‌آيد كه ما نمي‌خواهيم. پس بايد تلاش كنيم مشاركت پايين باشد. اگر مشاركت پايين باشد ما برنده‌ايم. مشاركت پايين باشد تا خودي‌ها بيايند پاي صندوق تا اونايي كه ما مي‌خواهيم دربيايند.» وي در ادامه جهت تأييد اين ادعاي خود انتخابات شوراي شهر دوم و شهردار شدن احمدي‌نژاد را مثال مي‌زند. اگر وي فقط بخش توصيفي ماجرا را گفته بود، مسأله مهمي نبود، زيرا اين امر شناخته‌شده و بديهي است كه شانس موفقيت اصولگرايان با افزايش مشاركت كاهش پيدا مي‌كند. از آن‌جا که به‌طور معمول آنان هيچ‌گاه اظهار نمي‌دارند كه خواهان كاهش مشاركت هستند و بايد كاري كنند كه مشاركت كم شود، اين براي نخستین‌بار است كه توصيه به كوشش براي كاهش مشاركت نيز مي‌شود. ولي چرا اين مسأله مخالف منافع ملي كشور است. اخيرا بحثي طرح شده كه چه كسي سايه جنگ را از سر كشور كم كرده است. نظر درست و دقيق را مقام معظم رهبري چنين ارايه كردند: «واقعیت آن است که در تمامی سال‌های متمادی، حضور ملت در صحنه، موجب رفع سایه جنگ و تعرض از سر ایران شده است.» هر چند دو نكته مفروض است؛ يكي اين‌كه سايه جنگ وجود داشته و مردم با حضور خود آن را از كشور دور كرده‌اند و ديگر اينكه اين حضور واجد محتوايي بود كه منجر به رأي به دولت روحاني شد و اين محتوا و كارگزارانش توانستند حضور مردم را امانتداري كنند و به نتيجه برسانند. بنابراين دور كردن سايه جنگ در درجه نخست محصول حضور مردم و رهبری بوده است ولي كساني كه ارزش اين حضور را پاس داشتند و به ثمر رساندند و مردم نيز به توانايي آنان اعتماد كردند نيز واجد اهميت هستند. در هر حال مسأله اصلي و مهم همان است كه در نظر رهبري نظام مي‌بينيم و به همين دليل است كه ايشان مكرر اعلام كرده‌اند كه از اصل افزايش حضور و مشاركت مردم دفاع مي‌كنند. زيرا روشن است كه تحقق اين اصل موجب تأمين منافع ملي و كشور است و اهميت آن بسيار بيشتر از اين است كه كدام نامزد برنده شود. مثل يك مسابقه است كه هرچه تعداد تماشاگران آن بيشتر باشد، درآمد مسابقه بيشتر مي‌شود. اگر اين درآمد را ميان دو تيم تقسيم كنند، هرچه بيشتر باشد به نفع هر دو تيم است، ولي اگر كسي براي تماشاي مسابقه نرود و پرداختي نكند، برنده و بازنده مسابقه، هر دو بازنده هستند چون چيزي نصيب آنان نخواهد شد. با اين ملاحظات روشن مي‌شود كه چرا نگرش اصولگرايان تندرو مخالف منافع ملي است، زيرا آنان خواهان مشاركت پايين هستند و فقط در مشاركت پايين است كه مي‌توانند به نوايي برسند. طبيعي است كساني كه خواهان مشاركت پايين هستند، هنگامي كه به قدرت مي‌رسند، چاره‌اي ندارند جز اين‌كه در جهت حذف مردم و اكثريت جامعه عمل كنند. براي اين كار مجبورند، فضاي سياسي و حتي اقتصادي را ببندند. آنان چون مبتني بر اقليت هستند و قدرت و حضور خود را پايدار نمي‌بينند، چاره‌اي ندارند جز آن‌كه به حذف و سركوب روي آورند و خيلي سريع جيب‌هاي خود را پر كنند. مشكل آنان از اينجا آغاز مي‌شود كه در برابر خطرات خارجي بدون دفاع مي‌شوند، چون مردم را به‌عنوان حامي در كنار خود ندارند. مسأله مهمتر اين است كه اين خط‌مشي آنان با راهبرد مشاركت حداكثري رهبري نظام در تضاد است. از اين‌رو، دير يا زود دچار چالش سياسي با كليت ساختار سياسي خواهند شد، همچنان كه دچار شدند. اين نگرش نه فقط در رسيدن به قدرت نيازمند مشاركت حداقلي است بلكه در حكومت‌داري نيز چاره‌اي ندارد جز اين‌كه منافع قشر محدودي را تأمين كند، زيرا اگر منافع ملت را تأمين مي‌كرد ترسي از حضور حداكثري آنان نداشت. حكومت‌داري مبتني بر منافع اقليت جز از طريق رانت و بي‌كفايتي مديريتي محقق نمي‌شود. نتايجي كه در 8‌سال، 1384 تا 1392 بر اين كشور گذشت تماما تاييدكننده اين وضع است. در نهايت بايد گفت كه مقاومت در برابر خواست اكثريت مردم دير يا زود شكسته مي‌شود، بعد از آن چنين نيروهایی را فقط در تاريخ مي‌توان سراغ گرفت.


تعداد بازدید :  1088