شماره ۱۱۰۸ | ۱۳۹۶ دوشنبه ۴ ارديبهشت
صفحه را ببند
پای صحبت اردشیر کامکار، آهنگساز و نوازنده کمانچه درباره نت‌هایی که نوای صلح سر می‌دهند
عشق و باهم بودن آرزوی تمام ما است
هنرمندان با مردم از روبه‌رو صحبت می‌کنند موزیسین‌ها در سال‌های جنگ هم از در صلح وارد می‌شوند تمام هدف کامکارها این بوده که پیام صلح و شادی را به جهان برسانیم

رضا نامجو- شهروند|  اردشیر کامکار، یکی از برادران خانواده بزرگ کامکار است که مانند خویشان خود دستی فعال بر آتش موسیقی دارد. این موسیقیدان که به‌صورت تخصصی کمانچه، قیچک و ویولن می‌نوازد، از محضر استاد محمدرضا لطفی هم بهره جسته و البته سال‌ها نزد بزرگان خانواده کامکار مانند پشنگ کامکار به فراگیری موسیقی پرداخته است. گروه کامکارها یکی از سردمداران تحقیق و اجرا در زمینه موسیقی نواحی است. این گروه که اعضایش را نوازندگان کردزبان تشکیل می‌دهند، فارغ از جغرافیاهای سیاسی، تاریخی و فرهنگی گریزی به دیگر مناطق ایران‌زمین می‌زنند و با تلفیق موسیقی مناطق این سرزمین، آثاری زیبا می‌آفرینند. اردشیر کامکار یکی از کسانی است که اعتقاد دارد باید مرزبندی‌ها را کنار گذاشت و با استفاده از روح صلح‌دوست موسیقی به پیوند اقوام کمک کرد. این نوازنده معتقد است اگر خواننده‌ای از یک منطقه قصد اجرای اثری به زبان منطقه‌ای دیگر را داشته باشد، باید او را پذیرفت تا بتوان پیام صلح، شادی و آزادی ایران‌زمین را رفته‌رفته به گوش جهانیان رساند. گفت‌وگوی ما با اردشیر کامکار را در ادامه می‌خوانید.  

نگاه اردشیر کامکار به توانایی موسیقی در دور هم جمع‌کردن آدم‌ها
موسیقی، صدای مردم ایران است

   شما تجربه همکاری با اقوام دیگر را دارید. می‌خواهیم بدانیم اگر این نگاه گسترش پیدا کند که قومیت‌ها از موسیقی نواحی مختلف ایران کنار هم بنشینند؛ موسیقی به‌عنوان زبانی با بیانی قوی تا چه اندازه می‌تواند به نزدیکی اقوام مختلف ایرانی کمک کند؟
به‌طورحتم تاثیر زیادی دارد. موسیقی صدای مردم ایران است، یعنی هر کسی حرف، غم یا شادی‌ای داشته باشد، با موسیقی می‌تواند احساسش را بیان کند و حس خود را به مردم برساند. موسیقی در فرهنگ ما خیلی تاثیرگذار است و می‌توان گفت این تاثیر نسبت به مسائل دیگر بیشتر است. ما هم به‌عنوان یک خانواده مشترک که «ایران» باشد، اول باید در خانواده خودمان صلح و صفا را ایجاد کنیم تا بعد از آن بخواهیم جهانی‌تر فکر کنیم و بتوانیم در جهان تاثیرگذار باشیم. ما حتی اگر از نظر جغرافیایی هم حساب کنیم، به نتایج مشترکی می‌رسیم. فرض کنید منی که کرد هستم وقتی می‌شنوم زاینده‌رود خشک شده است، واقعا به اندازه یک اصفهانی ناراحت می‌شوم. وقتی می‌بینم دریاچه ارومیه در حال خشک‌شدن است، من هم ناراحتی وجودم را فرامی‌گیرد و به خودم می‌گویم باید به داد آن‌جا برسم و به‌نوبه خودم کمکی کنم. حتی مسائل انسانی دیگری برجسته هستند که هر یک پیوندی میان اقوام ایجاد می‌کنند. شاعر می‌گوید بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند. با استناد به این شعر همه جزو یک پیکره هستیم و اگر عضوی درد بگیرد، همه بدن‌مان درد می‌گیرد. بنابراین باید در میان این اقوام حداقل در مرز ایران درد مشترک و شادی مشترک را با همدیگر صدا بزنیم.
  تا به حال شده که با نوازندگان گوناگون از قومیت‌های مختلف کنار هم بنشینید و ساز بزنید؟ فکر می‌کنید که کارکرد آن از منظر موسیقایی چیست؟
بله. با نوازندگان دیگر ساز زده‌ام. این کار مانند گفت‌وگویی است که بین ما ایجاد می‌شود و هر کسی با حس خودش آن هدف مشترک را بیان می‌کند. به نظر من این اتفاق خیلی خوب است که ما زمینه‌ای را فراهم کنیم تا بتوانیم نوازنده‌های اقوام مختلف در کنار هم بنشینند و ساز بزنند و صحبت کنند یا کارشان را ارایه بدهند.
   چرا مردم عاشق موسیقی‌اند؟
موسیقی در سخت‌ترین لحظات به دادمان می‌رسد.
   چهره‌هایی را در موسیقی کشورهای دیگر می‌بینیم که اگر از لوای اعتراضی‌بودن موسیقی آنها بگذریم، می‌بینیم که درنهایت صلح و آرامش را می‌خواستند. از سوی دیگر موسیقی فضایی است که مردم خلوت‌شان را با آن پرمی‌کنند و در مهمانی‌ها و مراسم شادی هم با آن دمخورند. به نظرتان ریشه این همنشینی‌ها کجاست؟
همان‌طور که گفتید این شخصیت‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند. من وقتی می‌گویم درد مشترک، منظورم فقط درد نیست. فهم مشترک است که درد و شادی و گفت‌وگو و همنشینی بخشی از مشخصه‌هایش هستند. به‌هرحال فرهنگ‌های مشابه همدیگر هم هستند که حس‌های مشابه یکدیگر را می‌گیرند و همدیگر را صدا می‌زنند، یعنی می‌خواهند بفهمانند که ما همه یکی و انسان هستیم. همه انسان‌ها، خواسته‌شان یک چیز مشترک است و آن هم آزادی، راحتی و رفاه است تا در کنار همدیگر بتوانند در این کره‌خاکی زندگی کنند. به‌هرحال اشتراک‌هایی بین این فرهنگ‌ها و ملت‌ها هست و موسیقی بهترین راهی است که انسان‌ها به همدیگر نزدیک‌تر شوند. ما می‌بینیم در تمام کشورها حتی اگر جنگی هم درگرفته، ولی بین موزیسین‌های این کشورها همیشه صلح و آرامش برقرار بوده است، به همین دلیل است که مردم دنیا از موسیقی خوش‌شان می‌آید، چون موسیقی همیشه پیام‌آور صلح و شادی و آزادی است. شما وقتی در بدترین شرایط در جایی قرار می‌گیرید، چیزی جز موسیقی به دادتان نمی‌رسد. وقتی رادیو را باز می‌کنید و از جایی صدایی را می‌شنوید، احساس می‌کنید افراد دیگری هم هستند که با شما همدرد هستند. درواقع یک چیز امیدوارکننده‌ای وجود دارد تا شما نترسید. ما انسان‌ها همدیگر را دوست داریم.

موسیقی اقوام مختلف در کنار هم معنا می‌یابند
مگر می‌شود حاج قربان سلیمانی را نادیده گرفت

   فکر می‌کنید نگاه حمایتی به یکدیگر میان موسیقیدانان مناطق مختلف وجود دارد؟
در زمینه موسیقی ما می‌خواهیم تمام اقوام ایران به همدیگر احترام بگذارند، نه این‌که به‌طور مثال من به کسی که از خراسان می‌آید و دوتار می‌زند به‌عنوان افرادی که از طبقه فرودست هستند و به واسطه زندگی درویشی وضع مالی مناسبی ندارند، به دیده نامناسب بنگرم. وقتی من به او اهمیت بدهم، خودم را بالا برده‌ام. حضور حاج قربان سلیمانی و بسیاری دیگر از خنیاگران منطقه خراسان که موسیقی بکر آن بخش از ایران را حفظ کردند و سینه‌به‌سینه به دیگران آموختند، ستودنی و فراموش‌ناشدنی است. مگر می‌شود او را نادیده گرفت. این است که ما از نظر موسیقایی باید اول برای خودمان اهمیت قایل شویم و خود را با قدرت نشان بدهیم، بعد از آن دنیا ما را می‌پذیرد. وقتی ما موسیقی ایرانی اجرا می‌کنیم، اما حتی خودمان همدیگر را قبول نداریم، به نظرم این کار تاثیر منفی می‌تواند داشته باشد. وقتی 80‌میلیون نفر همه از یک موسیقی حمایت کنند، این مسأله در تمام دنیا می‌تواند تاثیرگذار باشد. الان نوازنده‌هایی در دنیا هستند که معروف به حساب می‌آیند، ولی وقتی کارشان را گوش می‌کنید، می‌بینید که یک کار معمولی ارایه داده‌اند. مثلا نوازنده‌ای است به نام «ترمن» که در دنیا مطرح شده است، ولی فکر نکنید که شخصی مانند او نیست. شاید 2‌هزار نفر از او هم بهتر باشند، ولی چون دنیای سرمایه‌داری پشت او است و از او حمایت می‌کند، دنیا قبولش کرده است. ما هم اگر از همدیگر حمایت کنیم می‌توانیم پیام‌مان را به تمام دنیا برسانیم.

صلح از نگاه اردشیر کامکار
صلح یعنی به حق هم تعرض نکنیم

   تعریفی که مردم از صلح دارند و خیلی از موزیسین‌ها توانسته‌اند نماینده آنها باشند
 دقیقا چیست؟
به هر حال فکر می‌کنم معنی صلح این باشد که تمام انسان‌ها از منابعی که از زمین به دست آورده‌اند به‌عنوان یک انسان و موجودی که روی این کره هستند، بتوانند به حق استفاده کنند و کسی تعرضی به آن یکی نداشته باشد. همه بتوانند به صورت قانونمند از زندگی و منابع استفاده مثبت کنند. من فکر می‌کنم اگر تعریف کوچکی بخواهیم داشته باشیم شاید این باشد.
   می‌توان گفت موسیقی هم مانند صلح یک مفهوم انتزاعی است. فکر می‌کنید در شرایطی که جهان امروز دارد و با توجه به گفت‌وگوهایی که بین ملل مختلف ایجاد می‌شود، مردم با موسیقی چگونه می‌توانند به هم نزدیک شوند؟ آیا موسیقی واقعا می‌تواند آنها را به هم نزدیک و آرامش را برقرار یا فضایی فراهم کند که حرف همدیگر را بشنوند؟
به‌هرحال خواسته همه ما انسان‌ها یک چیز است؛ این است که به‌طور مساوی در کنار همدیگر زندگی کنیم، ولی از نظر سیاسی ممکن است سیاستمدارهای‌مان اختلاف‌هایی با هم داشته  باشند. ما انسان‌ها وظیفه داریم که خواسته‌مان را به گوش سیاستمداران و جهانی‌ها برسانیم که می‌خواهیم در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنیم و مرزهای جغرافیایی باید برداشته شود. در خود ایران هم وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که دایم تلاش می‌کنیم دور خودمان مرز بکشیم. ما همه ایرانی هستیم و در کنار هم باید یک خواسته داشته باشیم. وقتی همه با قدرت از همدیگر حمایت کنیم، در نتیجه سیاستمداران‌مان هم خواسته ما را متوجه می‌شوند و خودشان را با آن
 هماهنگ می‌کنند.

فرهنگ کردی و مفاهیم زیبای انسانی موجود در موسیقی قوم کرد
از آزادی تا عشق و طبیعت و جوانی

   شما از خانواده بزرگی هستید و علاوه‌بر آن با شعر و ادبیات کردی هم آشنایی دارید. اگر ما به ادبیات این فرهنگ و این قوم از مردم ایران رجوع کنیم، مفاهیمی اینچنین در مورد صلح و همین‌طور نغمه‌های ماندگاری در این زمینه وجود دارد که از این مفاهیم صحبت کند و قابلیت بیان جهانی هم داشته باشد؟
چنین کارهایی وجود دارد. برای آزادی، سیدعلی‌اصغر کردستانی آثاری دارد که در مورد آزادی است و هنوز هم مورد توجه مردمان نواحی کردنشین است.
اکثر شعرهای کردی عاشقانه است، مخصوصا آنهایی که جنبه محلی دارند، همه در جهت عشق به زندگی و طبیعت است و به دور هم زندگی‌کردن و هوای هم را داشتن اشاره دارد. موسیقی خودش انتزاعی است و هر کسی می‌تواند برداشت خودش را داشته باشد. وقتی کلام روی موسیقی می‌آید کمی خاص‌ترش می‌کند. ما کامکارها هم تمام هدف‌مان همین بوده که بتوانیم حرف و پیام‌مان را که پیام صلح، آزادی و شادی است، به تمام دنیا برسانیم. این‌که تا چه اندازه توانستیم این کار را انجام دهیم بماند، ولی تمام هدف‌مان همین بوده، هست و خواهد بود. پیام موسیقی همین است؛ عشق و با هم بودن. عشق تنها مخصوص منطقه خاصی نیست و متعلق به تمام دنیاست.
   شما کاری ساختید یا در گروهی بودید که بخواهید در مورد این مفاهیم صحبت کرده باشید؟
در موسیقی باکلام نمی‌توانم بگویم مستقیما این کار انجام شده، چون اصلا آن‌طور کار کردن شعار است و جواب نمی‌دهد. اما تمام هدف من و پیامی که در زدن ساز به دنبال آن هستم، همین است که من آن عشقم و خواسته خودم را که آزادی، صلح و برابری است، به گوش مردم برسانم.
 گروه کامکارها، گروهی است که رپرتوارهایی که اجرا می‌کند اگر باکلام باشد، اغلب کردی است و طبیعتا خیلی از مردم ایران کرد نیستند، اما این گروه در دل خیلی‌ها رسوخ کرده است. به نظر شما چه می‌شود که وقتی این گروه به شیراز می‌رود با موفقیت روبه‌رو می‌شود و حتی شاید در تبریز هم همین اتفاق بیفتد. چرا موسیقی این گروه می‌تواند بین قومیت‌های مختلف ارتباط برقرار کند؟
این‌جا خود موسیقی کنار می‌رود و بحث پیام موسیقی مطرح می‌شود. ما کامکارها وقتی در ایران و خارج برنامه اجرا می‌کنیم 50‌درصد کلام‌مان فارسی و 50‌درصد کردی است. این‌طور نیست که کلام کردی در کار ما بیشتر باشد. در کنسرت اخیرمان در تهران، قسمت اول کار فارسی بود با اشعاری از شعرای معاصر ایران ازجمله مهدی اخوان ثالث و در کنار آن شعر مولانا، ولی در بخش کردی جنبه موسیقایی قضیه مطرح است. نمی‌گویم موسیقی کردی قوی‌تر است، ولی چون با کلام مواجه می‌شود، بیشتر نمود پیدا می‌کند. صدای خواننده‌هایی که ما برای کلام استفاده می‌کنیم بیشتر به حالت کر است. از خواننده خیلی حرفه‌ای استفاده نکرده‌ایم و فقط می‌خواهیم کلام به گوش مردم برسد. در بخش فارسی می‌بینیم که تمام گروه تحت‌تاثیر یک خواننده است. مثلا فرض کنید خواننده مشهوری برنامه‌ای را اجرا می‌کند، مردم فکر می‌کنند حتی آن نی که زده می‌شود را هم خواننده می‌زند و هیچ‌وقت گروه را به آن شکل نمی‌بینند. در بخش فارسی کار کامکارها، خواننده هم مانند نوازنده، بخشی از آن است، ولی در بخش کردی چون برخی از مخاطبان، کلام را متوجه نمی‌شوند، بیشتر با ریتم ارتباط برقرار می‌کنند و خود موسیقی را متوجه می‌شوند. من فکر می‌کنم شاید به دلیل این‌‌که خودمان هم کرد هستیم، این موسیقی را خوب اجرا می‌کنیم.
   به نظر می‌رسد میان مخاطب و گروه، مفاهمه‌ای به واسطه این نگاه درمی‌گیرد...
دقیقا همین‌طور است. ما ملتی هستم که می‌خواهیم شاد باشیم و حرف‌مان این است که حتی اگر غمی هم داریم آن را به پای شما نمی‌گذاریم و غم ما برای خودمان است. شما هم غم ما را درک و سعی کنید با حرکت و شادی به آن غلبه کنید.

اجرای موسیقی به زبان‌های غیرمادری
رشید بهبودف، خواننده‌ای که به صد زبان مختلف آواز خوانده

   شما در یکی از کنسرت‌های‌تان که اگر درست به‌خاطر داشته باشم در تالار وحدت اجرا شد، واژه‌ای به کار بردید که جالب و به نوعی نشان‌دهنده فروتنی بود. در رپرتوارتان لری، کردی، فارسی و بختیاری بود. خواننده لر زبان بود و گفتید از مردم می‌خواهم که اگر آن‌گونه که اصل کلام و گویش‌شان است و خواننده  از پسش برنیامد، ما را ببخشند. وقتی هنرمند به این شکل با مردم مواجه می‌شود، حتی افرادی که بخواهند بد نظر باشند، نمی‌توانند خودشان را نشان دهند و می‌گویند هدف‌شان معرفی فرهنگ ما بود...
ما در دنیا می‌بینیم که خواننده‌ای آمریکایی که معروف هم هست می‌آید اشعار مولانا را می‌خواند یا به‌عنوان مثال رشید بهبودف، خواننده فقید جمهوری آذربایجان به صد لهجه دنیا آهنگ می‌خواند و حتی فارسی هم خوانده است. ما خیلی راحت او را می‌پذیریم و می‌گوییم چه جالب! فلانی فارسی خوانده، ولی وقتی میان خودمان این کار را می‌کنیم، نمی‌پذیریم یا دیر می‌پذیریم. برای من کُرد خیلی جالب است که خواننده معروفی مانند استاد شجریان و سایر اساتید بیایند و یک قطعه کردی بخوانند. خیلی جالب می‌شود که در آوازهای‌شان در جاهایی از مقام‌های کردی یا شیرازی استفاده کنند یا همان‌طور که در شب، سکوت، کویر آقای شجریان یک آهنگ خراسانی خواندند. درست است که خودشان خراسانی هستند، ولی این آهنگ خیلی جذاب بود. مخصوصا که حاج قربان سلیمانی دوتارنواز شهیر خراسانی هم  در آن آلبوم حضور زیبایی داشتند و کارشان به دل‌ها نشست. ما باید این را بپذیریم. من خودم دوست دارم در کنسرتی که به‌خصوص در قالب اقوام اجرا می‌شود، یک نفر از همان قوم این کار را انجام دهد، ولی کمی این کار برای ما محدودیت دارد، به دلیل این‌که اسپانسر هم نداریم خودمان نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم، ولی وقتی بخواهیم یک آهنگ شیرازی اجرا کنیم، خیلی بهتر می‌شود که یک فرد شیرازی کار را بخواند. وقتی هم که یک نفر آمد و یک آهنگی خواند به‌عنوان این‌که ما می‌خواهیم بفهمانیم شیرازی هم جزیی از ما است، استقبال می‌کنیم. همان‌طور که قبلا هم گفتم به‌هرحال تلاش خودمان را می‌کنیم تا به بهترین نحو کارمان را انجام دهیم و اگر هم در جاهایی مشکلاتی بود به بزرگواری خودتان ما را ببخشید. فکر می‌کنم وقتی سیاستمداران هم مانند هنرمندان متوجه شوند که باید از روبه‌رو با مردم صحبت کنند، نه از بالا، دنیای زیباتری خواهیم داشت. همه ما باید  امیدوار به چنین اتفاقی باشیم.


تعداد بازدید :  533