شماره ۴۰۵ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۶ مهر
صفحه را ببند
ناجوانمردي در انتساب مسئوليت‌هاي شكست
| مصطفی عابدی |

ما ايراني‌ها لطيفه‌هاي زيادي خلق می‌کنیم و روزانه به کار مي‌بريم. برخي از آنها آن‌قدر قطبي و متضاد و عجيب هستند كه گمان مي‌كنيم در عالم خارج هيچ‌گاه رخ نخواهد داد. ولي وقتي كه خوب نگاه مي‌كنيم، دقيقاً مثل همان‌ها را در اطراف خود مي‌بينيم و اصلاً هم به روي مبارك خودمان نمي‌آوريم که چگونه ممکن است تا این حد متضاد فکر کنیم و سخن بگوییم. يكي از اين لطيفه‌های به ظاهر عجیب را با هم مرور کنیم: وقتي كه در صف نان ايستاده بود، شنيد كه خانم اولي با خانم ديگري چاق‌سلامتي مفصلي مي‌كند، گويي كه چند ‌سال است همديگر را نديده‌اند. اولي گفت شنيده‌ام كه دخترت را شوهر داده‌اي و پسرت نيز ازدواج كرده است، وضعشان چطور است؟ دومي گفت كه يك داماد دارم؛ آقا، به تمام معنا. پس از ازدواج براي ماه عسل يك ماه با دخترم به سفر رفتند، خانه ويلايي بزرگي خريده و يك نفر خدمتكار دارد، بهترين اتومبيل را براي دخترم خريده و تازه خودش هم كارهاي باقيمانده خانه را انجام مي‌دهد. ولي امان از عروسم كه خدا نصيب كسي نكند. از ابتدا مي‌گفت كه پسرم بايد خانه بزرگ بخرد، براي ماه‌عسل به سفر خارج بروند، اتومبيل لوكس و خدمتكار خانه مي‌خواهد، دست به سياه و سفيد هم نمي‌زند.
حالا استدلال موجود در این لطیفه را مقايسه كنيد با اين بخش از گفت‌وگوي رئيس فدراسيون فوتبال ايران كه در روزنامه شهروند در روز پنجشنبه 24/7/1393 منتشر شده است؛
«خبرنگار: آقای کفاشیان! از این همه ناکامی در فدراسیون تحت هدایت خود خسته نشدید؟
رئیس فدراسیون: نتایجی که تیم‌های پایه کسب کرده‌اند اصلا خوب نبود و نمی‌خواهم هیچ چیز را توجیه کنم ولی قبول کنید ما همه تلاشمان را انجام دادیم تا تیم‌های پایه بتوانند نتایج خوبی کسب کنند. برای تیم جوانان همه کار کردیم اما نتیجه حاصل نشد؛ این به کادر فنی برمی‌گردد. ما در بخش مدیریت کارمان را انجام داده‌ایم.
خبرنگار: اعضای کادر فنی را شما منصوب کردید، پس به شما هم ایراد وارد است!
رئیس فدراسیون: به شخص بنده خیر، به کمیته جوانان ایراد وارد است که اعضای کادر فنی تیم‌های پایه را منصوب کرده است.
 خبرنگار: با این وجود کارنامه شما هم قابل قبول نیست. اگر صعود تیم‌ملی به جام‌جهانی را که آن هم به عقیده بسیاری شانسی بود کنار بگذاریم، مدیریت شما دستاورد خاص دیگری نداشته است.
رئیس فدراسیون فوتبال: کی گفته ما شانسی به جام‌جهانی رفتیم؟ وقتی تیم‌ملی ٣ بازی پشت سر هم گل نمی‌خورد و ٣ برد به دست می‌آورد، اسمش می‌شود شانس؟ عنوان بهترین فدراسیون فوتبال آسیا دستاورد نیست؟ البته در ایران نیست! من هنوز این جایزه را نگرفته بودم که در ایران مسخره‌ام کردند و می‌گفتند حقمان نبوده است. همه تحسینم کردند اما در کشور خودمان مرا به تمسخر گرفتند... می‌روم اما بدانید مشکل فوتبال ایران من نیستم.»
وقتی که از دانش‌آموزان می‌پرسیم نمره‌ات چند شد اگر بالا باشد مثلا می‌گویند 20 گرفتم. ولی اگر پایین باشد می‌گویند معلم به من 5 داد! ظاهرا هنوز در آن دوره سیر می‌کنیم. فرض كنيم و حتي مي‌پذيريم كه صعود ايران به جام‌جهاني شانسي نبود. ولي اگر طبيعي است كه آن را به حساب مديريت حساب شده فدراسيون و رئيس آن بگذاريم، پس چرا از پذيرش مسئوليت شكست‌هاي نااميدكننده تيم‌هاي پايه شانه خالي مي‌شود؟ وقتي كه در يك گفت‌وگوي چند دقيقه‌اي تا اين حد متناقض و دوگانه اظهارنظر مي‌شود، آيا ممكن است نسبت به عملکرد و آينده اين نوع مديريت اميدوار بود؟ مشكل مديريت‌هاي ايراني اين است كه نه هنگامي كه موفقيتي نصيب آنان مي‌شود خويشتن‌دار و فروتن هستند و نه هنگامي كه با شكست مواجه مي‌گردند، مسئوليت‌پذير. وقتي كه كسي مي‌گويد مشكل فدراسيون فوتبال من نيستم، آيا چيزي جز اين معنا را به ذهن متبادر مي‌كند كه رئيس فدراسيون كاره‌اي نيست؟ پس چرا همچنان به اين صندلي تكيه داده شده است؟ خدا مي‌داند. و البته خلق خدا هم مي‌دانند. قصد اين يادداشت صرفاً پرداختن به موضوع مديريت در فدراسيون فوتبال نيست، بلكه كُلّيَّت فرهنگ مديريتي در جامعه ما در همين حدود است.

وقتي موفقيتي همراه باشد، تمام آن را به خودمان و مقداری هم از روی ترحم و بزرگواری به مديريت تحت امرمان منسوب مي‌كنيم، و اگر شكستي پيش آيد، آن را به ديگران و زيردستان و حتي دست‌هاي پنهان خارجي منتسب مي‌كنيم. تا وقتي كه از چنين منطق متضاد و دوگانه‌اي استفاده مي‌كنيم، قادر به اصلاح امور نخواهيم بود. تا وقتي که نپذيريم شكست‌ها نيز محصول مديريت ماست، نخواهيم توانست نقاط ضعف مديريت خود را اصلاح كنيم. كساني كه از اين منطق دوگانه تبعيت مي‌كنند، افرادي ضعيف و فاقد اعتمادبه‌نفس هستند. به‌طور معمول در مواجهه با شکست، ابتدا آن را نفي مي‌كنند، و براي اثبات ادعای خود‌ هزار و يك دليل بي‌ربط مي‌آورند. بعد كه ديدند نفي شكست پذیرفتني نيست، بروز آن را طبيعي جلوه مي‌دهند و این‌که در همه دنیا شکست هست. بعد كه اين حربه كارگر نيفتاد آن را به دست‌هاي پنهان و ناپيدا و حتي عوامل خارجي ربط مي‌دهند و اگر زمينه براي اين توجيه نیز فراهم نباشد به ناجوانمردانه‌ترين شكل مسئوليت شكست‌ها را به عهده حلقه‌هاي ضعيف زير فرمان خود مي‌اندازند و اين آخرين، بدترين شگرد هم هست، زيرا آن مديريت‌هاي ضعيف، ساخته و پرداخته همان مديريت بالاتر بوده و مستقل از آن نيست.


تعداد بازدید :  442