شماره ۱۱۰۰ | ۱۳۹۶ شنبه ۲۶ فروردين
صفحه را ببند
کوچه دوم

|  جواد غذایی|  نزدیکی‌های وزارت کشور ترافیک سنگین‌تر شد تا این‌که تاکسی ایستاد. کنار جاده سیل جمعیت بود. راننده گفت: شناسنامه‌هاتون را سفت بچسبید گم نشه، ته صف ثبت‌نام همین‌جاس باید وایستید تو نوبت.
شاطر نانوایی سرکوچه هم وقتی دست تنها بود و صف یکی و چندتایی را جدا نکرده بود، جلوی مغازه‌اش مثل وزارت کشور قاراشمیش میشد. رئیس‌جمهوری مملکت نمی‌توانست این‌قدر انتظار بکشد. به سعید گفتم، این آزمون سخت رو باید پشت
سر بگذاریم.
بعد از یک مشورت کوتاه از صف زدیم بیرون و تا دم در محل ثبت‌نام پیشروی کردیم. سعید جلوی در خودش را انداخت زمین و حرکاتی انجام داد که یعنی دستشویی دارد. به کمک نگهبان و سه تا ثبت‌نام‌شونده بردیمش داخل برای قضای حاجت. من خودم را همان اطراف گم و گور کردم که سروکله سعید پیدا شد. هر دو لبخند زدیم و علامت دو را به هم نشان دادیم. خبرنگارها ریختند روی سرمان.

 


تعداد بازدید :  346