شماره ۴۰۵ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۶ مهر
صفحه را ببند
آقا مجید و دغدغه هویت!

محمدرضا نیک‌نژاد آموزگار

از سفر به استانبول و بی‌تابی و شتابِ بسیاری از هم‌میهنان برای خرید پوشاک «اصل ترک» در شهری آکنده از سازه‌ها و رویدادهای تاریخی گفتم. اما تجربه‌ای دیگر از آن. یکی، دو‌سال پیش در سفری به اصفهان و در دیدار از میدان بی‌همتای نقش‌جهان، پیراهنی سنتی خریدم و آن را با خطی خوش به شعر زیبای مولانا یعنی «بشنو از نی چون حکایت می‌کند/...» آراستم. در یکی از روز‌ها در استانبول که تور مسافرتی، ما را به بازدید از فروشگاه چرم و یکی، دو مرکز خرید پوشاک برده بود، این پیراهن تن‌‌پوشم بود. من که چندان انگیزه‌ای برای خرید و گردش در راهروهای مراکز خرید نداشته و ندارم، با تنی خسته و پایی دردناک در گوشه‌ای نشسته بودم که ناگهان با صدای «آقا مجید» - راهنمای گروه - به خود آمدم. او گفت: «از شما خیلی خوشم آمده و آفرین بر شما!» با شگفتی پرسیدم: «چرا؟» گفت: «چند ‌سال است که در استانبول راهنما هستم. جدا از دگرگونی‌های ناگهانی و ‌گاه نامتعارف در چهره و پوشاک برخی از هم‌میهنان - کهگاه از گردشگران غربی نیز پیشی می‌گیرند! - دوستانی هستند که از نام و نشان ایرانی خویش نیز می‌گریزند و با فرهنگ ایرانی نامهربانند. اما شما با پوشیدن این پیراهن و به نمایش گذاشتن هویت ایرانی خویش و بالیدن به آن، مرا بسیار خوشنود کردید.» سخنان آقا مجید مرا - که پیش از این هم با چنین جستاری درگیر بودم دوباره - اندیشناک کرد. ‌گاه با خویشان و همسایگانی برمی‌خوریم که به فرزندانشان آموخته‌اند به جای واژه پدر از «ددی» یا به جای مادر از «مامای» بهره بگیرند، واژه «اوکی» لقلقه زبان بسیاری از ما و رفتارهای غرب‌مابانه نیز بیش از هر زمان گسترش یافته است. شاید گفته شود در دوران رسانه‌های پرنفوذی مانند اینترنت و ماهواره و شبکه‌هایی مانند فیس‌بوک، وایبر و واتس‌آپ، چنین کنش‌هایی گریزناپذیر است و شاید سودمند! اما در این میانه پرسش‌هایی همچنان اندیشه را با خود درگیر می‌کند. برای نمونه در جهان دهکده شده امروز، که ملت‌ها و دولت‌های گوناگون هریک کالای فرهنگی خویش را ارایه می‌دهند و به ملت‌های دیگر می‌شناسانند، کالای فرهنگی ما چیست؟ آیا آنچنان که ما از فرهنگ‌های دیگر می‌آموزیم، آنها نیز از کورش و مولوی و حافظ و.... ما می‌آموزند؟ آیا ما خود، این فرهنگ را می‌شناسیم و از آن به خود می‌بالیم تا بتوانیم آن را به جهان - شهروندان دیگر بیاموزانیم!؟ از دیگر سو، آیا فرهنگِ غرب تنها در مد و پوشاک و واژه‌ها و خودرو‌های آنچنانی خلاصه شده است؟ چرا ما در پوسته فرهنگی غرب درجا می‌زنیم و بر مفاهیمی انسانی‌تر مانند گرامیداشت زیست‌بوم، همدلی و دلسوزی با ناتوانان و برگزاری فراخوان‌هایی برای شناساندن بیماری‌های خاص، حفظ و نکوداشت حقوق‌بشر و حق شهروندی، زیستِ مدارا‌محور در کنارِ گروه‌های دینی و نژادی گوناگون و.... چشم پوشیده‌ایم؟ بی‌گمان هزاران کالای فرهنگی ارزشمند در غرب وجود دارد که ما می‌توانیم آنها را بپذیریم و از آنها بیاموزیم و هزاران کالای فرهنگی ارزشمند در فرهنگ ما هست که با کوچک‌ترین برخورد با فرهنگی تازه آنها را فراموش نکنیم. ما می‌توانیم با سرافرازی آنها را در جهان کنونی فریاد بزنیم و به دل‌نگرانی‌هایی از جنسِ دغدغه‌های آقا مجید پاسخ گوییم. امیدوارم!


تعداد بازدید :  494