شماره ۴۰۵ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۶ مهر
صفحه را ببند
فرهنگ‌پروری از پایین، پرسمان از بالا

مهدی مطهرنیا  استاد دانشگاه

جامعه مدنی ایران، مختصات مدنیت را درون خود داراست. پتانسیل‌های آن را دارد و بخشی از استعدادهای خود را در این زمینه نشان داده اما تازه در آغاز راه است. باید گفت، ایران پس از مشروطیت، سعی کرده تا  حرکت به سوی جامعه مدنی را کلید بزند. برای تحقق جامعه مدنی، جوامع باید مراحل مختلفی را طی کرده و از آن گذر کنند، از آن جمله، دوران کودکی جوامع و عبور و رسیدن به دوران نوجوانی و جوانی  برای رسیدن به تکامل‌گرایی و ایجاد بنیان‌های جامعه مدنی در بسیاری از موارد راهی بسیار طولانی است. باید بپذیریم جامعه ایران در مراحل اولیه رسیدن به جامعه مدنی واقعی قرار دارد.
جامعه مدنی، جامعه‌ای است که در آن نیروهای اجتماعی هوشمندانه به بازآفرینی هویت خود و مدیریت از وجوه گوناگون با محوریت مشارکت سیاسی و اجتماعی دست می‌زنند. جامعه‌ای که در آن فرهنگ سیاسی تکامل یابد، به جامعه‌پذیری همراه با مشارکت «دانایی‌محورانه» سوق می‌یابد و این محوریت، جایگزین تبعیت اقتدارگرایانه در آن جامعه خواهد شد.
جامعه درحال گذار، بحران‌زا و بحران‌زی است. حقیقت بحرانی دارد. لذا باید نخست تلاش کرد تا تسلسل بحران‌ها را در آن از میان برد. پی‌درپی بودن بحران‌ها، به‌عبارتی بحران‌زایی و بحران‌زی بودن را تشدید می‌کند، پس نیازمند «امنیت‌زدایی» است و تأکید بر امنیت به معنای مدرن آن را در جامعه‌ طلب می‌کند. ما در حوزه امنیت و در سطح تحلیل کلان آن، گفتمان منفی و مثبت داریم. به بیان دیگر یک گفتمان سلبی یا منفی و یک گفتمان مثبت یا ایجابی را پیش روی خود داریم. در گفتمان منفی، امنیت منفی و یک مفهوم غیرمستقل و وابسته به دشمن است. در گفتمان امنیت مثبت هم بدین‌گونه است، اما تفاوت در این است که از منظر گروه‌های کلاسیک و فراکلاسیک‌ها، گفتمان امنیت منفی، دشمن را در بیرون مرزها متصور است که با ابزار متفاوت حضور خود را نمایان می‌سازد. کلاسیک‌ها این ابزار را نظامی می‌دانند و فراکلاسیک‌ها به اضافه نظامی‌بودن آن را فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می‌دانند. این درحالی است که در گفتمان امنیت مثبت، دشمن فقط بیرون مرزها نبوده بلکه  به نسبت به درون مرزها هم منتقل می‌شود و دشمن فقط عنصر مخالف و معاند نبوده بلکه دشمن را در درون جامعه ترسیم می‌کنند. این تهدیدی است که در درون خویشتن ِجامعه باید پی‌جویی شود. به این معنا که عدم‌استفاده صحیح از فرصت‌ها، زمینه‌ساز ضعف درونی و به پیروی از آن، زمینه‌ساز تهدید و بحران‌زایی درونی است که در جامعه ایجاد می‌شود. باید این ضعف را از میان برد و تهدیدها را محدود ساخت. تهدید در این‌جا به معنای، هر عامل نرم‌افزاری و سخت‌افزاری است که مخل توان ملی جهت رسیدن به اهداف تعریف شده برای رسیدن به جامعه‌مدنی است.  
در جامعه مدنی، منفی‌گرایی، نفی دیگران، تک‌صدایی، اسراف و دوری از معیارهای صحیح سلامت جامعه، استانداردهای اخلاقی پذیرفته‌شده و مجموعه‌ای از رشته‌های به هم تنیده شده از مولفه‌هایی است که به انسجام و قوام قدرت ملی منتهی می‌شود. اینها همگی می‌توانند به عوامل تهدیدزا تبدیل شوند. براین اساس برای تحقق جامعه مدنی، نیازمند مدیریت بحران‌ها و از میان بردن تهدیدها و استفاده از فرصت‌ها هستیم. مدیریتی که به‌جای واگرایی به همگرایی منتج شود و به جای رودررو قراردادن، تودرتویی قدرت را انسجام بخشد. جامعه مدنی نیازمند یک همگرایی اجتماعی است. این همگرایی نیازمند 5 «ه» است.  همنشینی، همفکری، همگامی، همدلی و در نهایت همبستگی که جامعه مدنی باید یک سرنوشت مشترک پیدا کند. یعنی به وحدت‌عملیاتی برسد، در غیر این صورت جامعه‌مدنی نخواهد بود، بلکه «جامعه‌زدنی» خواهد شد. به جای پذیرش تکثرها و وحدت رساندن آنها دچار بحران‌های تو در تو و واگرایانه خواهد شد.
جامعه مدنی برای رسیدن به ایده‌آل‌های واقعی، نیازمند طبقه متوسط فربه است. باید طبقه پایین جامعه لاغر و طبقه بالای جامعه نیز کوچک شود و دولت کوچک و فقرا اندک و حتی نزدیک به صفر ترسیم شود. به عبارت دیگر، طبقه حمایت‌شده از سوی جامعه مدنی و جامعه مدنی فربه، به‌گونه‌ای است که مثلث جامعه در رأس آن قرار می‌گیرد و قاعده بسیار کوچک و بخش میانی آن نیز بسیار فربه شود، این ضرورت یک جامعه مدنی واقعی است.
از طرفی این جامعه نه از منظر کمی بلکه از منظر کیفی باید به آگاهی همراه با دانایی دست یابد و لازمه آن فرهنگ‌پروری از پایین و پرسمان از بالاست.
چشم‌انداز جامعه مدنی ایران، با وجود تمامی التهابات چه در داخل، منطقه و نظام بین‌المللی امیدوارکننده است. ایران درحال تمرین دموکراسی است. دموکراسی‌ای که سعی می‌کند بومی‌اش سازد. برای این بومی‌سازی، هزینه‌های گزافی هم پرداخت شده است.
برای شکل‌دهی جامعه مدنی، به سرآمدان و جغرافیای مناسب تحقق آن نیازمندیم. سرآمدان، نه روشنفکرند و نه نخبگان جامعه، بلکه سرآمدان، سرآمد جامعه هستند. به آنها خوشفکران جامعه‌مدنی گفته می‌شود. سرآمدان به توده‌های مردم نزدیک‌ترند، گروه‌های مرجعی هستند که شامل اساتید، معلمان، کارمندان و کارگران یقه‌سفید به آنها اطلاق می‌شود. دانایان ملی را باید سرآمدان جامعه مدنی برشمرد. دانایانی که می‌توانند در توده مردم، فرهنگ‌پروری را ایجاد کنند و به نخبگان و روشنفکران جامعه، تربیت پرسشگری را تعلیم دهند. از این‌رو فرهنگ‌پروری  در پایین و پرسشگری در بالا باید در دستورکار جامعه مدنی قرار گیرد.


تعداد بازدید :  1145