شماره ۴۰۵ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۶ مهر
صفحه را ببند
گفت وگو با تهمینه میلانی:
می‌‌خواهم به روابط غلط «آتش بس» بدهم
تهمینه میلانی، از کارگردانان زن قدیمی و پرکار سینمای ایران است که این روزها بعد از چهار سال با قسمت دوم فیلم«آتش بس» به پرده سینماها بازگشته است. او می‌گوید قصد دارد مجموعه«آتش بس» را به پنج قسمت برساند و در همه‌ ‌ این مجموعه‌ها قصه‌هایی درباره پایان دادن به رابطه‌های اشتباه را مطرح خواهد کرد که فقط به خانواده ختم نمی‌شود بلکه او در قسمت آخر این مجموعه قصه‌ای هم درباره رابطه‌ گروه‌های سیاسی جامعه خواهد ساخت. میلانی بیشتر به داشتن نگاهی زنانه یا به قول بعضی دیدگاه فمینیستی معروف است اما او می‌گوید با مردان جامعه مشکلی ندارد و فقط دوست دارد حرف‌ها و دغدغه‌هایش را با فیلم‌هایش به گوش مخاطبانش برساند و تاثیری بر آن‌ها داشته باشد. او به زودی فیلم جدیدش را کلید خواهد زد و می‌گوید ژانر کمدی، ژانر مورد علاقه‌اش نیست اما این بهترین راه برای بیان مشکلاتی است که شاید مخاطب به راحتی آن را قبول نکند. فیلم بعدی او کمدی نخواهد بود و البته قسمت‌های بعدی آتش بس هم با فاصله چندین ساله ساخته خواهد شد.

|  زهرا نجفی  |   

شما در دهه 70 تا 80 برای بیان مسائل اجتماعی و مشکلات زنان از زبان تند و تیزی استفاده می‌کردید،‌ مثل فیلم «واکنش پنجم»، اما در فیلم «آتش‌بس» از زبان کمدی برای بیان مشکلات یک زوج در دوره‌ای که کمدی به اوج خود در سینمای ایران رسیده بود،‌ استفاده کردید. آیا به دلیل این‌که مخاطب راحت‌تر با آن ارتباط برقرار کند یا فیلم کمتر دچار ممیزی شود و به سیاه‌نمایی متهم شود به سراغ کمدی رفتید؟
من فیلم سیاه ندارم و همه فیلم‌هایم امید بخش است. باید در جواب سوالتان اینطور بگویم که هر فیلمی قالب خودش را تعریف می‌کند. فیلمی را که می‌خواهم درباره جنگ بسازم نمی‌شود به زبان کمدی ساخت، چون یک تراژدی عمیق است. یا مثلا با فیلمی مثل«دو زن» نمی‌شود شوخی کرد، چون داریم درباره زندگی انسانی که محکوم شده و به زندان افتاده صحبت می‌کنیم. اما درباره «کودک درون» می‌توان به زبان کمدی صحبت کرد. اصلا آن را نمی‌توانی جدی بگویی، چون اگر به‌صورت جدی درباره جنگ میان مدرنیته و سنت بگویی با تو برخورد جدی می‌کنند. به نظرم زمانی که به‌صورت جدی صحبت از مسائل زناشویی می‌شود، مردم ما آن را پس می‌زنند و عده‌ای جبهه می‌گیرند. ولی وقتی این مسائل همراه با شوخی و خنده برایشان مطرح می‌شود در ناخودآگاهشان تأثیر می‌گذارد. بگذارید در این‌جا به بخشی از فیلم اشاره کنم تا متوجه شوید من فقط نخواستم مردم را بخندانم. مثلا در فیلم«آتش‌بس2» ما صحنه‌های تراژیک بسیاری داریم، مانند جایی که پدر تولد پسرش را فراموش می‌کند یا وقتی که آنها فراموش می‌کنند فرزندشان را از مهدکودک بیاورند و... به نظرم بیان همه این مسائل به زبان طنز و فانتزی بیشتر می‌توانست تاثیرگذار باشد تا این‌که مستقیم توی گوش تماشاگر بزنیم که به این مسائل نگاه کن، چون با این استراتژی نه‌تنها نگاه نمی‌کند بلکه از آن‌ فرار هم می‌کند. بنابراین هر فیلمی قالب خودش را دارد، ‌من می‌توانم در فیلم «تسویه حساب» از چاشنی طنز استفاده کنم اما در «نیمه پنهان» که یک فیلم صریح سیاسی است، نمی‌شود از این زبان استفاده کرد.
به نکته خوبی اشاره کردید، قبول دارید در بیان بعضی از مسائل اغراق شده، مثلا این‌که بچه به این کوچکی تا ساعت یک نصف شب در مهدکودک بماند و پدر و مادرش متوجه نبود او نشوند،‌ اغراق نیست؟
بچه تا نصف شب در مهدکودک نمانده، مثلا تا ساعت 7 یا 8 شب است که آنها تازه می‌خواهند شام بخورند.
البته این ساعتی که شما می‌گویید در فیلم مشخص نیست با این حال مشخص است چند ساعت طول می‌کشد به نظر شما در بیان مسائلی از این قبیل اغراق نشده و با واقعیت جامعه فاصله ندارد؟
نه، اینطور نیست بیاید با هم برویم همین مهدکودک دختر من تا ببینید رئیس آن، چه چیزهایی برایتان تعریف می‌کند. البته دختر من در حال حاضر دانشجوست اما دوستی من با مدیر مهد کودک  او بعد از سال‌ها باقی مانده است. واقعا به دنبال بچه‌هایشان نمی‌آیند و من خیلی روی این موضوع حساس بودم که حتما مطرحش کنم. اتفاقا خیلی‌ها به من گفتند این قسمت‌ها را از فیلمت در بیاور چون طنز فیلم را کم می‌کند اما من گفتم نمی‌خواهم فقط فیلم طنزی بسازم که مردم را بخنداند. من می‌خواهم حقایقی را که وجود دارد، بیان کنم. معلوم است که آن قسمت‌های فیلم برایشان ناراحت‌کننده است، ولی دقیقا من می‌خواهم که ناراحت شوند. اصلا برایم مهم نیست که بیننده فیلمم پشت سرهم بخندد. مهم نیست فیلم را از فروش بیندازد، مهم این است که حرفم را بزنم. اما از طنز هم در فیلم استفاده می‌کنم تا بیننده خسته نشود. من حتی به نوع دیالو‌گ‌های جر و بحث میان این زن و شوهر هم دقت کردم تا در آنها از فحش یا بد و بیراه استفاده نشود چون به نظرم همه اینها روی ناخودآگاه تماشاگران تاثیرگذار است.
یعنی شما از تجربیات شخصی خودتان در فیلم استفاده کردید؟
بله، بخشی از تجربیات زندگی من هم در فیلم هست. مثلا من هم در دوران جوانی زمانی که تازه بچه‌دار شده بودم یک پرستار برای کمک به خانه آوردم. او دقیقا شبیه شخصیتی است که در فیلم گوهر خیراندیش بازی می‌کند. البته همسر من واکنشی را که در فیلم خسرو نسبت به آن پرستار دارد، نداشت. آن خانم دقیقا می‌خواست به من بفهماند که تو ارباب خانه نیستی و رئیس این خانه مرد است که من در خدمت او هستم. واقعا فکر می‌کرد دخترم ژینا را او به دنیا آورده و با من مثل یک عضو اضافی خانه برخورد می‌کرد.
در نهایت شما هم مثل اتفاقی که در فیلم افتاد بیرونش کردید؟
نه، او آن‌قدر پیر بود که خودش رفت. تقریبا 76‌سال داشت برای همین سعی کردم گوهر هم در فیلم همین حدود سنی به نظر بیاید. واقعا شخصیت جالبی داشت، لباس‌های همسرم را اتو می‌کرد اما با وجود این‌که می‌دیدید لباس‌های من چروک گوشه‌ای افتاده است به روی خودش نمی‌آورد.
قبول دارید در قسمت دوم فیلم «آتش‌بس» با این‌که شما خواستید آن را یک فیلم جدا ببینید، باز هم از افکت‌هایی از قسمت اول وجود دارد و حتی مسائلی که در آن فیلم مطرح شده در این فیلم هم آورده شده؟ مثلا در آن فیلم هم شخصیت اول مرد سختش بود که به همسرش بگوید «دوستت دارم.»
این یک مشکل همگانی است.
درست است اما می‌خواهم بدانم این اشارات عامدانه بوده؟
بیان صریح ابراز احساسات در خانواده‌های ما نهادینه نیست. بنابراین من اگر هربار هم این موضوع را تکرار کنم باز هم کم است. حالا این‌جا کمی راهکار هم نشان داده‌ام. در قسمت اول فقط به گفتن«عزیزم» اشاره می‌شد اما در این فیلم از مخاطب می‌خواهیم که از تکنولوژی استفاده کند. درحال حاضر تکنولوژی در خانواده‌های ما به‌ویژه تحصیلکرده‌ها حاکم شده، بنابراین به ‌آنها توصیه می‌کنیم اگر نمی‌توانی رودررو به او ابراز احساسات کنی، برایش بنویس و به او پیامک بده. این کار شدنی است،‌ نه؟ آنها هم این روش را می‌پذیرند.
اما در بعضی از موارد مشاور دیگر هیچ پیشنهادی برای حل مسأله نمی‌دهد. مثلا دعوای این زن و شوهر تا آخر فیلم درباره نام بچه باقی می‌ماند و مشاور راه‌حلی برای آن ارایه نمی‌دهد.
مشاور درباره این مسأله با تمسخر صحبت می‌کند. همین موضوع می‌دانی چه معضل بزرگی شده؟ بچه‌ها چند اسمی می‌شوند و مشاور در مقابل این موضوع پوزخند می‌زند و می‌گوید: «حالا این فیثاغورث فلان...» به نظرم اشاره به این موضوع در همین حد کافی بود. چون تماشاگران فیلم خودشان با دیالوگ‌ها این موضوع را می‌فهمند، مثلا آن‌جایی که ترانه به خسرو می‌گوید اگر سامی گریه کرد من را بیدار کن. نشان‌دهنده لجبازی این دو نفر است و شما می‌پرسی این چه لجبازی است؟ این چه کاریست که ما به خاطر این‌که حرف، حرف من باشد آن را انجام می‌دهیم. البته این موضوع از اول فیلم زمانی که صدای پیغام‌گیر تلفن خانه خسرو و ترانه می‌آید که می‌گوید: «شما با خانه ترانه، خســـــرو، خب حالا...» مشهود است. این‌که آنها سر من، من کردن با هم مشکل دارند و این کارشان غلط است. به نظرم لازم نیست همه چیز را صریح بگوییم، ‌چون خود تماشاگر این را می‌بینید که این کار غلط است.
اما در مورد مسائل دیگر که در فیلم هم غلط‌ بودنشان مشخص است،‌ دکتر درباره آنها پیشنهاد می‌دهد.
به‌نظرم این موضوع واضح بود. مگر حس نمی‌کردید این واضح است که اتفاق غلطی است؟
اما این موضوع معضل افراد زیادی است و هیچ‌وقت به راه‌‌حلی نرسیدند و تا آخر عمر دو اسمی باقی ماندند.
واقعا برای این مشکل راهکاری وجود ندارد. باید این کار را انجام ندهند و به یک راهکار برسند. علنا می‌بینید که این کار چقدر صدمه زننده است. اما این تنها موردی نیست که دکتر در مورد آن راه‌حلی نمی‌دهد. من تلاش کردم فقط در جاهایی که ما نتیجه‌گیری نمی‌کنیم دکتر حرف بزند. مثلا او از خسرو می‌پرسد: «جاست فرند Just friendیعنی چی؟»
به نکته جالبی اشاره کردید. متاسفانه ما بسیاری از مسائلی را که محصول آمدن مدرنیته به جامعه ما است نمی‌توانیم در سینمایمان نشان دهیم. مثلا در مورد دوستی دختر و پسر در یک محدوده خاص با چارچوب‌بندی خاصی می‌توانیم حرف بزنیم.
 اگر یادت باشد در فیلم«آتش‌بس1»، من کمی به مسأله ترنس‌ها پرداختم، که خیلی سخت بود و برای گرفتن پروانه نمایش پوستم کنده شد ولی بعدش دیدیم که خانم آذربایجانی فیلم«آیینه‌های روبه‌رو» را درباره آنها ساخت. بالاخره از یک جایی باید کنیم. البته من به تندروی اعتقاد ندارم ولی به نظرم می‌شود کم‌کم درباره چنین مسائلی در فیلم‌هایمان حرف بزنیم. چون آنها به روابط ما صدمه می‌زنند و جامعه با آنها درگیر است و نمی‌توانیم حذفشان کنیم یا نادیده بگیریمشان.
قبول دارید که در این فیلم بار اشتباهاتی که یک مرد نسبت به زنش انجام می‌دهد، بیشتر از زن نسبت به همسرش است؟
به نظرم این یک حقیقت است. برای این‌که مردها برای خودشان حقوقی را قایل هستند که برای زن‌هایشان قایل نیستند. به نظرم ما باید فیلم واقع‌بینانه بسازیم.
فکر می‌کنید مرد‌ها این مسائل مطرح شده در فیلم را قبول می‌کنند؟
من اصلا جبهه‌ای در برابر مردها ندارم. من خودم دارم با یکی از مردهای خوب این مملکت زندگی می‌کنم و دو برادر فوق‌العاده دارم که انسان‌های متمدنی هستند. یادم است برادر بزرگم وقتی می‌خواست ازدواج کند، درباره زوج ایده‌آلش می‌گفت: دلم می‌خواهد همسرم آن‌قدر مستقل باشد که مدام به من زنگ نزند بیا مرا فلان جا ببر. می‌خواهم کار کند و پول در بیاورد، ‌آدمی نباشد که من برایش تصمیم بگیرم و خودش این قابلیت را داشته باشد. او فوق‌العاده است. بنابراین من از این جبهه نگاه نمی‌کنم فقط می‌خواهم اشتباهاتی را که داریم نشان دهم. این زن و شوهری که در فیلم می‌بینید ظاهر مدرنی دارند. حتی سعی کردم در لباس‌هایشان اغراق نشود،‌ ولی در عین حال مدرن هستند. خیلی گران نمی‌پوشند اما خوب، تمیز و مرتب هستند ولی رفتارشان مشکلات زیادی دارد.
شما همه این نکاتی را که در فیلم مطرح می‌کنید از تجربیات خودتان به دست می‌آورید و هر کدام را یادداشت می‌کنید تا بعدا در فیلمتان استفاده کنید؟
من اصولا یک آدم اجتماعی هستم و با هر طیفی ارتباط دارم. دوستان جوان زیادی هم دارم. زن و شوهرهای جوان زیادی را می‌شناسم و پای درد دل همه آنها می‌نشینم. مثلا همین مادر‌هایی که در فیلم دیدید، واقعا دوستان زیادی دارم که اهل اینستاگرام و فیس‌بوک هستند و حتی از من هم بزرگتر هستند. یعنی آن نقش سنتی زن و مادر به‌ویژه در طیف‌های تحصیلکرده کاملا عوض شده است. حتی زن‌های خانه‌دار هم در فیس‌بوک فعالیت دارند. فیلمنامه «آتش‌بس» کاملا برگرفته از جامعه ما است. اگر نقد روانشناختی می‌کنیم مثلا مسأله انتخاب را مطرح می‌کنیم و می‌گوییم تو مسئول انتخاب خودت هستی. چون این اتفاق واقعا در جامعه ما می‌افتد و زوج‌ها مسئولیت انتخاب‌هایشان را گاهی نمی‌پذیرند.
من جواب سوالم را کامل نگرفتم که چطور از این نکات به فیلمنامه می‌رسید؟ یعنی همه اینها را یادداشت می‌کنید تا در فیلمنامه استفاده کنید؟
نه من یک دکتر مشاور دارم که او هم خیلی اطلاعات خوبی را به من منتقل می‌کند. مشاور من دکتر هولاکویی بود که در آمریکا زندگی‌ می‌کند و دکترا دارد. زمانی‌که آمریکا بودم با هم صحبت کردیم و او خیلی از مواردی را که به او مراجعه کرده بودند برایم تعریف کرد. این‌که آدم‌ها از چه چیزهایی رنج می‌برند اگر او صد مورد را برایم تعریف کرد من از چند مورد آن برداشت‌هایی داشتم که در فیلمنامه از آنها استفاده کردم.
پس یک مشاور به شما کمک کرد.
نه یک نفر، بلکه 10 مشاور. یکی از آنها خواهرزاده‌ام السا بود. او خیلی دقیق فیلمنامه را خواند حتی آن سکانسی که ترانه «دینگ» را می‌گفت او برایم نوشت.
در پایان قسمت اول«آتش‌بس» به نظر آمد که سایه و یوسف بالاخره به تفاهم رسیدند. اما در پایان این فیلم خسرو بازهم تصمیم گرفت که به همسرش درباره فوبیای پروازش چیزی نگوید. چرا این پایان را انتخاب کردید؟
می‌خواستم بگویم آن‌قدر هم که ما می‌گوییم این تغییرات آسان اتفاق نمی‌افتد. دقیقا هر دو فیلم با دعوای زوج ادامه پیدا می‌کند که نشان دهیم این اتفاقات به سادگی نمی‌افتند برای همین نگران نباشید.
شما در صحبت‌هایی که پیش از مصاحبه داشتیم گفتید که دیگران گفته‌اند چقدر خوب که از زوج قبلی برای این قسمت استفاده نکردید. اما من می‌خواهم برعکس این گفته‌ها سوال بپرسم، ما در بیشتر فیلم‌های دنباله‌دار معروف جهان شاهد هستیم که از همان ستاره‌هایی که در قسمت اول فیلم بازی داشته‌اند برای قسمت‌های دیگر آن فیلم استفاده می‌کنند، شما چرا از زوج گلزار و افشار دیگر استفاده نکردید؟
من به ستاره نیاز ندارم. خودم ستاره‌ها را می‌سازم و قبول کنید زوج مهناز افشار و محمدرضا گلزار بعد از «آتش بس1» بودند که زوج هنری شدند و من ستاره‌ها را ساختم.
اتفاقا اگر شما این زوج هنری را درست کرده باشید، باز هم باید از آن استفاده می‌کردید. مثلا در سری فیلم‌های«هری پاتر» بازیگران آن قبل از بازی در این مجموعه سه کودک 12 ساله ناشناس بودند که به واسطه بازی در این فیلم‌ها ستاره شدند و هیچ منافاتی با استفاده از آنها در قسمت‌های بعدی نداشت.
نه این موضوع بهم ربطی ندارد، مثل این می‌ماند که تو بگویی چرا شخصیت «جیمز باند» را یک نفر بازی نمی‌کند؟ برای این‌که شخصیت جیمزباند مهم است نه کسی که آن را بازی می‌کند. البته کسی که آن را بازی می‌کند ارزش دارد اما جیمز باند، ارزشمند‌تر است. فیلم‌های من روانشناس محور است و با توجه به قصه فیلم‌هایم می‌خواهم زوج‌هایی را انتخاب کنم.
یعنی شما اصلا در مورد بازی در «آتش‌بس2» با مهناز افشار و محمدرضا گلزار صحبت نکردید؟
اصلا بگذارید اینطور بگویم. دلیل شکل‌گیری قسمت دوم فیلم«آتش بس» مهناز افشار و رضا گلزار بودند، چون آنها یک روز به دفتر من آمدند و در میان حرف‌هایی که می‌زدیم و با هم فکر می‌کردیم به این نتیجه رسیدیم اگر داستان این زوج را ادامه دهیم چطور می‌شود. یعنی اگر سایه و یوسف زن و شوهر واقعی بودند الان بعد از 9 سال در چه حالی هستند، بعد از رفتن آن دو از دفترم من شروع به نوشتن قسمت دوم «آتش‌بس» کردم چون از ایده‌هایی که میان شوخی و خنده ما شکل گرفته بود، خوشم آمد. اما بعد از آن فکر کردم اگر قرار باشد دوباره از این دو استفاده کنم بازهم باید درباره «کودک درون» صحبت کنم و من دوست نداشتم مباحث تکراری را در آن مطرح کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم از زوج هنری دیگری استفاده کنم.
محمدرضا گلزار و مهناز افشار هم علاقه‌مند نبودند در این فیلم بازی کنند؟
به نظرم علاقه‌مند بودند اما شرایط طوری پیش رفت که نشد بازی کنند. من دوست دارم آن فیلم دست‌نخورده باقی بماند.
پس در «آتش‌بس»های بعدی از زوج رادان و حجار استفاده نمی‌کنید؟
نه، چون قسمت سوم «آتش‌بس» اصلا زوج نیستند. این قسمت درباره دختران پا به سن گذاشته است که ازدواج نکردند و همین موضوع مسأله این دختران شده است. من فقط قصد دارم دکتر روانشناس را در همه این مجموعه حفظ کنم و اگر زمانی آقای پسیانی در دسترس نبود کس دیگری را جایگزین او می‌کنم. چون قصد دارم از طریق این روانشناس حرف‌های خودم را با بیننده مطرح کنم و به روابط غلط «آتش بس» بدهم. شما به این موضوع توجه کنید نه به آن فیلم‌های دنباله‌داری که قبلا دیده‌اید و در ذهن شماست. من اصلا تکرار را دوست ندارم.
این سوال شاید کمی کلیشه‌ای شده باشد اما چطور شد به زوج میترا حجار و بهرام رادان رسیدید؟ چون پیش از این در خبرهایی که پیش از ساخت فیلم، نام‌های دیگری همچون الناز شاکردوست، حامد بهداد و... شنیده می‌شد.
ابدا قرار نبود من با این دو نفر کار کنم. نمی‌دانم چه کسی این شایعات را راه انداخته بود، موقعی که این خبر را خواندم نزدیک به یک‌سال بود که الناز و حامد را ندیده بودم. جالب است بدانید حتی حامد بهداد با من تماس گرفت و پرسید قرار است در فیلمم بازی کند؟ و من به او گفتم اگر قرار بود در فیلم بازی کنی که اول از همه تو این موضوع را می‌فهمیدی.(خنده)
چرا شما این فیلم را از میان فیلم‌هایی که تاکنون ساختید برای دنباله‌سازی انتخاب کردید؟ چون آن زمان در گیشه موفق شد و پر فروش بود؟
این موضوع هم در انتخاب «آتش بس» برای ادامه بی‌تاثیر نبوده است. من «آتش بس 1» را با ترس و اضطراب زیادی ساختم. چون فیلم‌هایی نظیر «آتش بس» مبتنی‌بر دیالوگ هستند. مشاوری در فیلم روبه‌روی شخصیت‌ها می‌نشیند و با شما (بیننده) صحبت می‌کند. این می‌تواند خیلی خطرناک باشد. معلوم است که موفقیت آن خیلی روی من هم تأثیر گذاشت. چون با آن فیلم بود که متوجه شدم مردم تشنه آموختن هستند و زمانی که از روانشناسان متعدد شنیدم که بعد از آن فیلم دفترهای مشاورشان شلوغ‌تر شده و مردم می‌خواهند بیشتر درباره «کودک درون» بدانند، این موضوع بیشتر برایم روشن و مهم شد. شاید باورتان نشود اما حتی کتاب‌هایی که درباره «کودک درون» بودند به چاپ صدم یا دویستم رسیدند. برای همین بود که با خودم فکر کردم چرا «آتش‌بس»‌های بعدی را نسازم؟ البته دوست ندارم پشت‌سر هم آتش‌بس بسازم، اما دلم می‌خواهد با فاصله هر 10‌سال یک فیلم«آتش‌بس» جدید بسازم.
چرا دوست ندارید که مجموعه «آتش‌بس» را پشت‌سر هم بسازید؟
به این دلیل که دوست ندارم فقط کار طنز بسازم و همه فیلم‌های مجموعه«آتش‌بس» طنز هستند. دوست دارم در فاصله ساختن این مجموعه فیلمنامه‌هایی را که چند‌سال است رویشان کار می‌کنم و عاشقشان هستم هم بسازم. مثل «عاشق کشی»، «فری کثیف» و «تنهایی پرهیاهو».
پس درحال حاضر بقیه‌ مجموعه«آتش‌بس» را ننوشتید و بعد از این فیلم، نمی‌خواهید قسمت سوم را بسازید؟
نه، من درحال حاضر 5 فیلمنامه «آتش‌بس» نوشته‌ام و حتما آنها را با فاصله خواهم ساخت. درحال حاضر قرار است یک فیلم جنگی بسازم و بعد از آن هم قصد دارم یک فیلم شهری بسازم. شاید پس از آن دوباره یک«آتش بس» بسازم.
برای همه این 5 قسمت دیگر هم از اسم«آتش‌بس» استفاده می‌کنید؟
بله، همه آنها «آتش‌بس» به روابط اشتباه خواهند بود و این اسم قشنگی برای این نوع فیلم‌ها است.
این مجموعه در کنارهم یک هدف مشترک یعنی پایان بخشیدن به روابط اشتباه را دنبال می‌کنند؟
بله دقیقا، ببینید مثلا آخرین قسمت «آتش‌بس» کاملا سیاسی است. اصلا ربطی به روابط خانوادگی ندارد، بلکه به روابط گروه‌های سیاسی مختلف می‌پردازد.
اگر فیلم«آتش‌بس2» آن‌قدر که انتظار دارید نفروشد، ‌باز هم قسمت‌های بعدی را می‌سازید؟
اصلا شک نکن، حتما آنها را می‌سازم. چون من فیلم‌سازی نیستم که لزوما بخواهم فقط فیلم پرفروش بسازم. من فیلم‌سازی هستم که دلم می‌خواهد بیشتر تاثیرگذار باشم و برای من این بسیار مهم‌تر از فروش است. فیلم‌های زیادی هستند که فقط می‌فروشند و با لودگی‌های زیاد باعث خنده مردم می‌شوند و همین دلیل فروش بالایشان می‌شوند اما این چه فیلمی است؟ من دوست دارم به فیلمم افتخار کنم و تاثیرش را در جامعه‌ام ببینم. فیلمنامه «آتش‌بس2» سخت‌ترین فیلم‌نامه‌ای بود که تا به حال نوشتم به این دلیل که ظرافت زیادی در آن به کار بردم.
بنابراین دوست دارید از فیلمتان چه بازخوردی ببینید؟
دوست دارم فیلمم دیده شود و تماشاچیان درباره آن با هم بحث و گفت‌وگو کنند. همچنین دوست دارم در جامعه درباره موضوعاتی که در فیلم مطرح‌شان می‌کنم بحث راه بیفتد، چون همین بحث‌‌ها باعث خروج اتفاقات خوبی در جامعه می‌شوند.

 


تعداد بازدید :  632