شماره ۱۰۸۵ | ۱۳۹۵ شنبه ۲۱ اسفند
صفحه را ببند
گزارش «شهروند» از میزگرد بین‌المللی صلح
وقتی «دیگرستیزی» جای صلح را می‌گیرد

شهروند| سلسله نشست‌های بین‌المللی صلح در دانشگاه تهران هفته گذشته نیز با حضور استادان و پژوهشگران این عرصه برگزار شد. به گزارش «شهروند» در این جلسه حسن ‌امیدوار، دبیر گروه جامعه‌شناسی صلح به همراه پروفسور الکساندر آزادگان و دکتر سیدجواد میری به بیان نکاتی درخصوص صلح در عصر کنونی، جنگ و پدیده مهاجرت و تروریسم و صلح پرداختند. دکتر آزادگان، کارشناس صلح در آمریکا یکی از سخنرانان این نشست با اشاره به فضای سیاسی شکل گرفته در آمریکا گفت: «شخصی که دارای تمایلات دیکتاتوری است در آمریکا به قدرت رسیده. این مورد می‌تواند فاجعه‌ای باشد که شروع شده و در ادامه فاجعه‌های دیگر را نیز در پی داشته باشد.» او با اشاره به نقش کشورهای غربی در شکل‌گیری گروه‌های افراطی در خاورمیانه ادامه داد: «در ابتدا گروهی افراطی را خود علم می‌کنند و بعد  به‌عنوان بهانه  شهروندان این 7کشور را که ایران نیز جزو آن است، تحریم می‌کنند. هیچ یک از این کشورها عملیات تروریستی انجام نداده‌اند.» آزادگان افزود: «این را هم بدانید؛ هدف اصلی ایران بوده و 6 کشور دیگر بهانه است.»
خطری بزرگ برای صلح!
آزادگان اضافه کرد: «ترامپ یک خطر بزرگ برای صلح است. او درحال عمل کردن به تمام وعده‌هایی است که داده. در چند روز اخیر او گفته است که  بعضی از رسانه‌ها حق ورود به کاخ سفید را ندارند. اینها عقاید فاشیسم است که نباید آنها را به شوخی گرفت. ترامپ گرایش‌های هیتلری دارد.» او ادامه داد: «متاسفانه ما باید خود را برای یک حمله تروریستی در داخل آمریکا آماده کنیم؛ ممکن است به گستردگی سپتامبر 11 نباشد، چون توانایی برای راه‌اندازی عملیات‌هایی چون 11سپتامبر نیست. ممکن است عملیات‌های کوچک‌تری اتفاق بیفتد و این اتفاق را به گردن یکی از این 7کشور بیندازند، تا برخورد‌های ابلهانه خود را توجیه کنند. بسیاری نیز معتقدند که این اتفاق نخواهد افتاد که امیدوارم در این تحلیل اشتباه کنم و هیچ‌کسی قربانی سیاست‌های ابلهانه آقای ترامپ و هر رژیم تروریستی در دنیا نشود.»
مساله دیگری که آزادگان در این جلسه به آن پرداخت دگرهراسی بود. به اعتقاد او این مسأله نه‌تنها در آمریکا بلکه در کل غرب مخصوصا در کشورهای اروپایی مثل فرانسه نیز دیده می‌شود. آزادگان درخصوص رفتار ترامپ در دگرهراسی گفت: «ترامپ یک فرصت‌طلب حرفه‌ای است. یک شخص باهوش است که مخصوصا می‌خواهد در رسانه‌ها مطرح شود و به فکر سرقفلی خود بعد از ریاست‌جمهوری است و عده‌ای در آمریکا گول خوردند و به او رأی دادند.» او در ادامه این میزگرد گفت: «دیوار ساختن نوع دیگری از استراتژی‌های او است. درحال حاضر همه دیوارها درحال فروریختن است.»
حرکت به سمت سیاست‌های نژادپرستانه
دکتر سیدجواد میری دیگر سخنران این میزگرد نیز با اشاره به وضع کلی آمریکا گفت: «اساسا در جهان امروز که ما زندگی می‌کنیم، با وضعیتی که بعد از پایان جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است، نزدیک شدن اقتصادها و سیاست‌های جهانی که از آن به‌عنوان درهم‌تنیدگی جوامع یاد می‌شود و به انواع مختلف، اتفاقاتی در جهان رخ می‌دهد که باعث مهاجرت‌های بزرگ و گسترده‌ای می‌شود و جابه‌جایی جمعیت‌های مختلف در کشورهای آسیایی و آفریقایی و... می‌شود.» میری ادامه داد: «به نظر می‌رسد دراین‌باره دو رویکرد وجود دارد؛ هم در سطح فردی و سیاست‌گذاری و هم در سطح کلان؛ موضوع این است که رویکرد ما نسبت به دیگری چیست؟ آیا ما دیگری را با گشودگی می‌پذیریم یا سعی می‌کنیم با راه‌های مختلف دیگری را از خود دورکنیم یا به حاشیه برانیم یا درحال استضعاف قرار دهیم؟ آرام‌آرام این رویکردها می‌تواند به سیاست‌گذاری‌ها در سطح جامعه ازجمله اسلام‌هراسی، ایران‌هراسی و...  تبدیل شود.» این کارشناس صلح معتقد است: «با آمدن ترامپ باید برای رویارویی با تغییر جغرافیای سیاسی اروپای غربی آماده باشیم و آن برآمدن راست افراطی در قاره سبز خواهد بود و شاید این روزهای آخری باشد که خانم آنجلا مرکل در پست صدر اعظمی آلمان باشد. در کشورهای اروپایی شاهد بروز و ظهور راست افراطی خواهیم بود. با سیاست‌های حمایتی که آمریکا با آمدن ترامپ دارد این پرسش ایجاد می‌شود که ماحصل و خروجی راست افراطی چیست؟ یعنی در دهه‌های پیش‌رو جهانی خواهیم داشت که نسبت به تفاوت و تمایز خیلی تنگ‌نظرانه برخورد خواهد شد؛ یعنی به جای این‌که رویکرد، رویکرد تنوع‌پذیری باشد، به سمت سیاست نژادپرستانه می‌رویم.» میری افزود: «در این راستا ما با پرسشی مواجه می‌شویم که چرا جهان ما به این سمت می‌رود؟ آیا این مسأله فقط مساله‌ای روانشناختی است؟ در پاسخ می‌توان گفت عوامل متعددی در جهان وجود دارد که جهان به این سمت می‌رود که در این‌جا به برخی از آنها اشاره می‌کنم: سال‌های 1970 میلادی یعنی برخلاف آنچه ما فکر می‌کنیم نقطه افول آمریکا به مثابه یک قدرت جهانی که امروز یا دیروز اتفاق افتاده، در سال‌های 1970میلادی بسیاری از تحلیلگران و استراتژیست‌های آمریکایی در حوزه جامعه‌شناسی اذعان دارند که نقطه افول آمریکا از ‌سال 1970 میلادی آغاز شده و تا‌ سال 2050 – 2040  تشدید می‌یابد.»
رشد دیگرستیزی
او با بیان این پرسش که «چرا در کشور آمریکا و کشورهای اروپایی سیاست‌های دیگرستیزی درحال رشد است؟» گفت: «در تحلیل‌ها نباید از سیاست اقتصادی غافل شد. از منظر اقتصادی، چین در‌ سال 2014 از آمریکا سبقت گرفته است. 40 یا 50‌سال پیش اگر سفری به چین داشتید، شاید درآمد ماهانه یک خانواده چینی به بیش از 20دلار نمی‌رسید. چینی‌ها بعد از پشت‌سر گذاشتن انقلاب‌های فراوان ازجمله انقلاب صنعتی، فرهنگی و... برای خود توسعه را این‌گونه تعریف کرده‌اند که هر چینی بتواند زندگی خود را از نظر کیفی و کمی توسعه دهد و به وضع قاره اروپا یا آمریکا برسد.» میری اضافه کرد: «قاره آمریکا و اروپا را که با هم جمع کنیم و به عدد 820‌میلیون برسیم، یک قاره آفریقا و یک قاره آسیا و حتی خود قاره آمریکا دورانی از استعمار را پشت‌سر گذاشتند و محصولات و منابع، هم منبع کاری، هم زمینی و هم زیرزمینی در اختیار آنان بود تا به این سطح از تمدن و توسعه کیفی و کمی می‌رسند. حالا اگر چین بخواهد با یک‌میلیارد جمعیت که در سال‌های 2040 حدود 2‌میلیارد خواهد شد، به این سطح از توسعه برسد، منابع جهان 50 یا 80 بار از این بیشتر باشد، یعنی 80 بار کره‌زمین را بزرگ کنیم تا منابعی باشد تا چین را به این سطح از توسعه کیفیت و کمیت زندگی برسانیم و بقیه  دنیا را نیز درنظر نگیریم.» میری اظهار کرد: «خود این وضع ما را به سمتی خواهد برد که به جای صلح، در پی دیگرستیزی و رقابت ستیزه‌جویانه باشیم.» او افزود: «اگر در فضای مجازی، ایران 1500 یا ایران 2100 را جست‌وجو کنید به هیچ نتیجه‌ای نخواهید رسید اما با جست‌وجوی آمریکا 2100 یا حتی 2102 پی خواهید برد که این کشور یا کشورهایی چون ژاپن برنامه‌ریزی قوی دارند و اگر 20‌درصد از آنچه تصمیم‌گیری و یا برنامه‌ریزی‌شده، اتفاق بیفتد، آینده از آن کسی است که برنامه‌ریزی کرده و آمریکا از این دسته کشور‌هاست. این شیوه تفکر که زمان را کلونی خود می‌کند، برای آینده گونه‌ای دیگر می‌اندیشد و با شیوه‌هایی که ما به آنها عادت کردیم، تفاوت بسیاری دارد.»

همه آفاق‌ پر از فتنه و شر می‌بینیم

حسن امیدوار، دبیر گروه جامعه‌شناسی صلح| «این چه شوری است که در دور قمر می‌بینیم/ همه آفاق‌ پر از فتنه و شر می‌بینیم.» متاسفانه دنیای کنونی ما مصداقی از این شعر است؛ شرایط پرآشوب منطقه و جهان و چالش‌های موجود آن باوجود آن‌که آنتونیو گوتیرس، رئیس سازمان ملل اظهار امیدواری کرد که سال 2017، ‌سال صلح باشد؛ چشم‌انداز مطلوبی را برای آینده نوید نمی‌دهد.
همان‌طور که اریک‌ هابز باوم گفته است «فضای مه‌آلود جهانی ما را احاطه کرده است.» مهاجرت و مبادلات جمعیتی همیشه همراه با پیامدهای مثبت و منفی خود مورد توجه جامعه‌شناسی بوده است. نکته تاریخی آن مسیر مهاجرت‌هاست که در طول تاریخ معمولا از شرق به غرب صورت پذیرفته است. به‌نظر می‌رسد یکی از پیامدهای جنگ‌ها و آشوب‌های خاورمیانه و شمال آفریقا حجم انبوه آوارگان و پناهندگانی است که به سمت غرب مهاجرت کردند.
امروزه علاوه بر مشکلات و مسائل طبیعی آوارگان و پناهندگان، مسأله داعش و مباحث تروریسم، افراطی‌گری و اسلام‌هراسی به صورت ابزاری تبدیل شده است تا بر مصبیت‌ها و رنج‌های آوارگان بیفزاید.
نکته‌ای که باعث نگرانی بیشتر اصحاب صلح و انسان‌دوستی می‌شود و از منظر جامعه‌شناسی قابل‌تبیین و نگرانی است، مباحثی است که توسط ریاست‌جمهوری آمریکا اظهار، طرح و به شکل قوانین ارایه شده است. بدیهی است این اقدامات منجر به نهادینه‌شدن انزجار نژادی، مذهبی و... می‌شود که در ادامه عدم‌تحمل و دفع مهاجران را مشروع و قانونی می‌نماید و به دیگرستیزی ختم می‌شود که چالشی خطرناک برای دوستی ملت‌ها به شمار خواهد رفت.
برخوردهای نامناسب و افزایش حملات به آوارگان و همچنین اردوگاه‌های پناهندگان صحت نگرانی‌های فوق را تأیید می‌کند. در ادامه، مکانیسم فرآیند دسته‌بندی جامعه به گروه خودی و غیرخودی ارایه می‌شود. این پدیده درون یک جامعه نیز ممکن است رخ دهد. در مراحل ابتدایی اعضای گروه خودی، خودشان را به گروه غیرخودی ترجیح می‌دهند که پدیده قوم‌گرایی شکل می‌گیرد و در مرحله بعد ابتدا ترجیح دادن گروه خودی شدیدتر از طرد گروه غیرخودی است اما به تدریج متمایزتر می‌شوند و نگرش‌شان نسبت به گروه غیرخودی منفی‌تر می‌شود. در مرحله بعدی سوگیری زبانی به نفع گروه خودی آغاز می‌شود و در مرحله چهارم سوگیری منفی علیه گروه غیرخودی آغاز و تبلیغ می‌شود؛ معمولا این مرحله و فرآیند آن با استناد به قانون اعداد کوچک شکل می‌گیرد (رفتار‌های یک تعداد کوچک از آن گروه را به کل آن گروه تعمیم می‌دهند) آخرین مرحله ایجاد و رواج افکار قالبی است (مرتب از تریبون‌های مختلف مثلا شعار تروریست‌بودن و خطر ناک‌بودن مردم یک کشور را عنوان و به مردم این شعار را  تلقین می‌کنند.) نتایج این مراحل می‌تواند منجر به دیگرهراسی شود که چالش بزرگی برای صلح و دوستی ملت‌ها تلقی می‌شود. نکته مهمی که تذکر آن ضروری است آن است که رفتارهای نیروها و گروه‌های تندرو می‌تواند باعث گرایش میانه‌روها به تندروی شود.

راه‌حل‌هایی برای صلح

الکساندر آزادگان| ایدئولوژی کنونی جهان بر پایه اقتصادگرایی است. با مقایسه 12ساله بین دانشجویانم، زمانی که سنجش یا آماری گرفته می‌شود، پناهی که به دین می‌برند برخلاف نسل‌های قبلی است. اقتصادگرایی درحال حاضر شکست خورده است. در جامعه مادی‌گرایی چون آمریکا، عوارض مادی‌گری
مثل افسردگی، اضطراب، طلاق، خودکشی و انواع و اقسام بیماری‌ها به‌حدی زیاد شده که مردم به این نتیجه رسیده‌اند که باید به ارزش‌های دینی پناه ببرند. این روند درحال گستردگی است.
راه‌حل‌هایی که برای صلح درنظر گرفته شده شامل 6مورد است:   
   حقوق مساوی و احترام متقابل
   عدم دخالت در مسائل داخلی کشورها
   عدم تفکر تهاجمی
   دموکراتیک‌بودن روابط بین‌المللی
   همکاری چند‌جانبه برای صلح و امنیت
   دعوت از جامعه بین‌المللی برای برقراری امنیت بر پایه اطمینان متقابل، منافع مشترک، مساوات و اثر متقابل


تعداد بازدید :  498