کنجکاوی «آرایشگرانه»
در تمدن باستانی عیلامی
آثار برجایمانده از نیاکان دور ایرانیان اینگونه مینمایاند که زنان در روزگار باستانی از مواد رنگی برای رنگآمیزی مو، ناخن و پوست بهره میبردهاند و خالکوبی نیز در آن روزگار وجود داشته و رایج بوده است. مواد رنگی برای آرایش چهره و اندام زنان، از ریشه و برگ درختان و دیگر گیاهان و برخی یافتههای معدنی به دست میآمد. زنان همچنین از دود چراغ برای ابروها و از اکسیدان آهن برای تهیه سرخاب و کاربرد آن در آرایش صورت بهره میجستند. ریچارد فرای، پژوهشگر آمریکایی تاریخ ایران در کتاب «میراث باستانی ایران» پیشینه آرایش چشم را در این سرزمین به حدود 4500 سال پیش از میلاد مسیح بازمیگرداند. آراستن چشم و ابرو از مهمترین بزکهای عیلامیان در جنوب غربی فلات ایران در حدود هزاره سوم پیش از میلاد به شمار میآمد. زنان جامعه عیلامی با بهرهگیری از سایه تیره و سرمه، چشمها را فراخ و خوشمنظره کرده، خطی بلند بر بالای مژگان میکشیدند. حفاریها باستانشناسی در هفتتپه خوزستان گواهی میدهد زنان ایرانی در 2 هزار سال پیش از میلاد مسیح از گونهای وسیله بهره میبردند که کارکرد رژهای امروزی را داشت. پارسیان به روایت هرودوت مورخ یونانی، روزانه چندین ساعت از وقتشان را برای پوشش تن و آرایش سر و صورت گذرانده، به چهرههایشان گرد طلا میپاشیدند. پلوتارک، دیگر تاریخنگار یونانی در اینباره مینویسد «سرمه در این دوران به وفور استفاده میشد. سفیدآبی که به پوست مالیده میشد، چهره را سفید میکرد و با زعفران، چهره گلگون میشد». زنان ایرانی پیش از ورود اسلام به ایران، هفت قلم آرایش به کارمیبردند؛ «سرخاب» برای خوشرنگی گونه و لبها، «سفیداب» برای آرایش پوست صورت و بدن، «سرمه» برای کشیدن به چشم، «حنا» برای رنگ موها و ناخنها، «وسمه» برای پرپشتنمایاندن دادن ابروها، «رزک»، گردی طلاییرنگ که به صورت یا مو میمالیدند و سرانجام «خال» برای زیبا کردن صورت و جایدادن کنار لب تا یار را به خال لب گرفتار آورند! بهرهگیری از لوازم آرایش، آنگونه که منابع تاریخی روایت میکنند تنها برای زنان متاهل روا بود و به نوشته عبدالحسین زرینکوب، در دوران هخامنشی در صورت بیتوجهی زنان مجرد به این مساله، حکومتها مجازاتهایی به کارمیبردند.
جایگاه ویژه مشاطهگران
و آرایشگران در دربارها
مشاطهگران و آرایشگران چیرهدست در میان گروهها و طبقههای گوناگون درباری همچون رامشگران و خنیاگران مقامی پرارج داشتند و زنان آرایشگر از ندیمگان ویژه خاتونها و ملکهها به شمار میآمدند. دامنه کنشهای این گروه که کارشان پیوندی بسیار با تجمل و تفنن داشت، بعدها از چارچوب دربار و طبقههای اشرافی برون آمده، به زندگی دیگر طبقهها و قشرهای جامعه وارد شد. با ورود اسلام به ایران و تشکیل حکومتهای ملی و محلی اسلامی، سلیقهها و شیوههای آرایش زنان اما تفاوتی چندان نکرد، جز آن که دیدن مو و صورت زنان بر مردانی که محارمشان برشمرده نمیشدند، روا نبود. بستر بهرهگیری از لوازم آرایش پس از ورود اسلام به ایران به دلیل وجود دستورهای صریح دینی، به دو محیطِ درون و بیرون خانه تفکیک شد؛ توده زنان ایرانی بر این الگو تن دادند و بدینترتیب تبرج، خودآرایی، خودنمایی، جلوهگری و دلربایی زنان به شیوههای گوناگون از جمله با بهرهگیری از لوازم آرایش در اجتماع ممنوعیتی شرعی و عرفی یافت. محمود شهابی در کتاب «صنعت و فرهنگ ظاهرآرایی و زیباسازی بدن در ایران» مینویسد «ایرانیان مسلمان ضمن بها دادن به مفاهیم نزدیک به زیبایی همچون سلامت و بهداشت پوست و مو، نظافت و آراستگی بر مراعات مرزها و حریمها هم تاکید نمودند و از آراستهکردن زن در جامعه که مقدمه فعل حرام بود، رو برتافتند». شاخصههای زیبایی البته در دوران ایران اسلامی با گذر زمان تغییر یافت و گونهای سادهزیستی در لباس و آرایش بانوان رواج یافت. شیخ احمد جام، عارف پرآوازه دوره سلجوقی در یکی از روایتهایش هنگام توصیف زنی مینویسد «سبزارنگ است و لب زیرینش خالی دارد. چشمان بادامی و هلال ابرو». ابروی هلالی یا کمانی یکی از شاخصههای زیبایی در آن دوران به شمار میآمد. زنان در روزگار یادشده نقطههایی رنگی یا شکلهایی مانند ماه و ستاره روی زنخندانشان کشیده، موهایشان را میبافتند و به دور سر میبستند.
جهانگرد ونیزی
در دوره صفوی: خال بر زنخدان خوشتر آید
از سدههای نخستین و میانه تاریخ ایران اسلامی که بگذریم، منابع تاریخی روزگار صفوی در سدههای دهم و یازدهم آگاهیهایی بیشتر در اینباره به دست میدهند. آفانوس کاتوف، بازرگان روس که در زمان سلطنت شاه عباس یکم به ایران سفر کرده، در گزارشی که به تزار روسیه داده است گاه از پوشش مردم نیز سخن به میان میآورد «زنان و دختران گیسوان خود را که گهگاه تا کمر و قوزک پا میرسد میبافند. عدهای از زنها به سوراخهای بینی خود حلقههایی طلایی با مروارید و سنگهای قیمتی میبندند». دلاواله جهانگرد ونیزی در این دوران نیز درباره آرایش زنان عصر صفوی بیان میکند که داشتن ابروی پهن از جمله باورهای رایج این دوران درباره زیبایی به شمار میآمده است «پهنترین ابرو به نظر آنها زیباترین ابرو بود؛ خاصه که به هم پیوسته نیز باشند. زنان روی پیشانی یا کمی بالاتر از ابروها یا زنخدان، یک خال لوزی میکوبیدند. علاوه بر آن، دست و پا و سرانگشتان را نیز با حنا قرمز میکردند».
دربار قاجار و ترویج مدهای آرایش و لباس
از روزگار صفوی و دورههای ناپایدار پس از آن که به درآییم و به دوران قاجار برسیم، با دگرگونیهایی تازه در تاریخ بزک زنان ایرانی روبهرو میشویم. فربهبودن زنان آنگونه که برخی منابع و نشانههای تاریخی مینمایانند، به یکی از معیارهای زیبایی در این دوران، دستکم در دربار و حرمسرای قاجار بدل شد. داشتن غبغب همچنین یکی از معیارهای مهم ارکان زیبایی نزد زنان قاجار به شمار میرفت. کارلا سرنا نویسنده و روزنامهنگار ایتالیایی پس از دیدار با انیسالدوله، یکی از همسران ناصرالدین شاه قاجار، در سفرنامهاش «آدمها و آئینها در ایران» مینویسد «بسیار چاق و درشتاندام است و غذای زیادی میخورد. حتی به من خرده میگیرد که لاغر و خشکیدهام. میگوید مردان ایرانی زنان چاق را دوست دارند و هرچه زنی فربهتر باشد نزد شوهرش مقربتر است». «دوستعلی خان معیرالملک» از رجال پرآوازه دوره میانی قاجار به شمار میآمده است، در توصیف چهره و آرایش زنان آن دوره اندرونی چنین روایت میکند که با وسمه یا رنگ و حنا ابروهای پهن و پیوسته میکشیدند و گاه میان آن، خالی کوچک مینهادند. همچنین چشمها را سرمه کشیده و سفیداب و سرخاب زیاد میمالیدند. وی همچنین درباره شیوه پیدایش مد در جامعه ایران عصر قاجار مینویسد «در آنوقت، مد از اندرونی شاه بیرون میآمد و زنهای شهر پیوسته چشم به آنجا داشتند تا از میان آن چه ترواش کند و آنها پیروی نمایند». رواج سبیل در آرایش صورت زنان، یکی از گرایشهای شگفتانگیز در این زمان بود. افسانه نجمآبادی، تاریخنگار و پژوهشگر حوزه تاریخ زنان در کتاب «زنان سبیلو مردان بیریش» به این پدیده اشاره کرده، برآن است چنین گرایشی نتیجه تسلط مردان بر اوضاع زمانه بود، از اینرو زنان اندرونی تصمیم گرفتند شمایلشان را مردانهتر کنند تا در ساختار قدرت دربار جایی بیابند. پارهای پژوهشگران البته دیدگاههایی دیگر داشته، برآناند سوگلیهای اندرونی ناصرالدین شاه برای آن که خوشایند شاه باشند سبیلی بر پشت لب میکشیدند که آینهای از سبیل چمخاقی شاه به شمار میآمد. انیسالدوله که سالهای پیاپی ریاست اندرونی شاه را برعهده داشت، تاثیری چشمگیر بر سلیقه و آرایش زنان قاجار گذاشت. او توانست آرایشهایی زمخت و سنگین را که پیش از آن رواج داشت، با آرایش ملایم و مد روزِ رسیده از فرنگ جایگزین کند. وی همچنین در دگرگونی پوشش زنان نقشی مهم برعهده داشت. مسافرتهای ناصرالدین شاه به روسیه و دیگر کشورهای اروپایی و تماشای سر و وضع زنان آنجا، دگرگونیهایی در پوشش زنان دربار به همراه آورد. لوازم آرایشی در اروپا از سده نوزدهم میلادی با ورود به دوران جدید، آرامآرام به کالاهایی صنعتی تبدیل شده بود و با تولید روزافزون آنها، بهرهگیری از مواد طبیعی آرایش چهره و اندام زنان، به کاهش روی نهاد. تاجالسطنه دختر نوگرا، منتقد و عصیانگر ناصرالدین شاه قاجار، نخستین زن سرشناس به شمار میآمد که آرایش و پوشش زنان اروپایی را به دربار آورد. وی در حدود سال 1900 میلادی مد اروپا را به کارگرفت. دسترسی زنان به لوازم آرایش غربی در آن زمان محدود بود؛ گسترش روابط بازرگانی ایران با اروپا در آن زمان، موجب شد بهرهگیری از آرایش غربی، حتی بیشتر از خود سرزمینهای اروپایی، در ایران رواج یابد.
پهلوی اول، حضور اجتماعی یا نمایاندن زیبایی
پارهای از روشنفکران از جمله تقیزاده، احمد کسروی و صادق هدایت در دوره پهلوی اول همسو با سیاستهای حکومت در زمینه تجدد و مدرنیزاسیون ایرانی بر اساس الگوهای غربی، همزمان با تاکید بر افزایش حضور اجتماعی زن، بر مطرحشدن زن ایرانی در جامعه به روشهای گوناگون از جمله نمایاندن زیباییهای ظاهری اصرار ورزیدند. محمود شهابی در کتاب «صنعت و فرهنگ ظاهرآرایی و زیباسازی بدن در ایران» معتقد است تلاشهای حکومت پهوی اول بدان دلیل نبود که میخواست زنان را به عرصه کار و اجتماع بکشاند، که، دلیل اصلی آن بهرهگیری ابزاری و نمادین از ظاهر زن برای نمایاندن مدرنسازی ایران و برنامههای متجددانه در آن زمانه بوده است. مطبوعات ایران در آن زمان همچون نشریات غربی، از اعلانها و آگهیهایی درباره لوازم آرایش سرشار بود؛ این تبلیغها به گونهای گسترده در فیلمهای خارجی که از سینماهای شهرهای ایران به نمایش درمیآمد، تبلیغ میشد. شهروندان ایرانی به ویژه مصرفکنندگان اینگونه محصولات در این زمان از راه مطبوعات در تیررس بازاریابی غربیها جای گرفتند. به عنوان نمونه مجله «مهرگان» که در جریان سالهای کشف حجاب بیشتر برای مخاطبان جوان منتشر میشد، مطلبها و تصویرهایی گوناگون درباره ستارههای فیلمها، مسابقههای زیبایی و معرفی آخرین محصولات آرایشی روز اروپا بازمیتاباند. این تبلیغهای گسترده و رواج چنان محصولات آرایشی در جامعه ایرانی البته واکنشهای پارهای از جامعه به ویژه برخی منتقدان سیاستهای فرهنگ و اجتماعی حکومت پهلوی دوم را همراه داشت.
جلال آل احمد، روشنفکر و نویسنده پرآوازه در کتاب «غربزدگی» یادآور شد نشریه فمنیستی «عالم نسوان» میکوشد زنان ایرانی را برای پذیرش یک قیافه و ظاهر جدید متناسب با روزگار نو آموزش دهد؛ قیافهای که در آن لوازم آرایش از مولفههای تجدد به شمار میآمد. «زبان زنان» از دیگر نشریههای فعال در این گستره بود که دستاورد کوششهای اجتماعی و فرهنگی صدیقه دولتآبادی به شمار میآمد. این جریده در مشورت با متخصصان هنر لوازم آرایش و چاپ نظرهای آنها در این زمینه در پی فراهمآوردن بستری فرهنگی بود.
جامعه ایران و مسأله زیبایی
با نگاهی گذرا به نقشبرجستهها، نقاشیها و دیگر آثار فرهنگ و تاریخ ایران از دوره باستان تا روزگار معاصر درمییابیم پارهای سنتهای آرایش بدون دگرگونی برجای مانده و با اندک تغییر در گذر روزگار پیوستگی یافته و البته بسیاری نیز به دگرگونی دچار شده است؛ آنچه اما در این میانه مهم مینماید، نگاه تاریخی ایرانیان به مسأله زیبایی یا زیبانمایاندن چهره است که در جامعه ایرانی همواره، از گذشتههای دور تا امروز پیوستگی مییابد.
منتقدان قرتیبازیهای غربزدهها
فرهنگ زیبایی به معنای رایج غربی، در زمان پهلوی دوم میان لایههای اجتماعی زنان ژرفا و گسترشی بیشتر یافت. طرح انقلاب سفید با نام «انقلاب شاه و ملت» که به سال 1341 خورشیدی با هدف انجام اصلاحات ارضی اجرا شد، در کنار پیامدهای گوناگون اقتصادی و سیاسی که در دهههای بعد رخ نمود، کوچ گسترده روستاییان را از روستاها به شهر در پی آورد. این مساله با جابهجایی فرهنگی مهاجران همراه شد که یک دگرگونی مهم در شیوههای زندگی سنتی به مدرن در زمینههای سبک پوشش، شمایل و مناسبات نوین اجتماعی جدید از سر گذراندند. قانون ممنوعیت حجاب گرچه در این دوران منسوخ شد، اما پروژههای غربیسازی جامعه ایرانی با شتاب و ژرفایی بیشتر پی گرفته شد. روایت جلال آل احمد در اینباره نکتههایی معنادار در خود دارد «آدم غربزده، قرتی است. به خودش خیلی میرسد، با سر و پزش خیلی ور میرود همیشه انگار از لای زرورق باز شده است یا از فلان مزون فرنگی آمده است». وی در نقد سیاست پهلوی دوم مبنی بر دادن آزادی به زنان مینویسد «ما در کار آزادی صوری زنان سالهای سال پس از این هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیل مصرفکنندگان پودر و ماتیک نداریم». اجرای طرحهایی چون راهاندازی باشگاهها و کاخهای جوانان، برگزیدن ملکه زیبایی و مسابقه دختر شایسته در دوران پهلوی دوم، فضایی فراهم آورد که در آن کوشیده میشد زیبایی چهره به عنوان یک ارزش اصیل جلوه نماید.