احمدرضا کاظمی طنزنویس [email protected]
این که شما بلد نیستید شعر بگویید، دلیل نمیشود که شاعر هم نتوانید بشوید. مگر الان مدیران بلندپایهمان مدیریت بلد هستند؟ یا بازیگرانمان اصول بازیگری را میشناسند که حتما شاعرمان بتواند شعر بگوید؟ گذشت آن زمان که سرودن شعر ذوق و قریحه میخواست! الان همه چیز مهندسی شده و فرمولاسیون دارد. بگذارید خیالتان را راحت کنم، الان دیگر شاعرشدن حتی سواد ادبی هم نمیخواهد! ما الان درهمین اینستاگرام کسی را داریم که اگر به طرف بگویید یک شعر از سهراب سپهری بخوان، برایتان «چه شبهایی سفر کردم به دنیای تخیل» مهناز هدایتی را میخواند اما همین آدم الان 6 جلد کتاب شعر سپید و فرانو چاپ کرده که هرکدامشان به ششمینِ چاپِ 6هزار تیراژیشان رسیدهاند. شما این گامهایی که بنده در ادامه میآورم را اجرا کنید، اگر یک هفتهای شاعر نشید، من طنزنویس نیستم!
1. ظاهر متفاوت
شاعری در این زمانه بدون موی بلند و پریشان اصلی معنی ندارد. درهمین ابتدای کار بهتان بگویم که اگر کچل هستید، اول بروید مو بکارید و بگذارید بلند شود. حداقلِ بلندای مو برای یک شاعر تا پس گردن است و حداکثرش هم تا جایی است که زیرپایتان گیرنکند و مانع راهرفتنتان نشود! این ابعاد و اندازه برای ریش و سبیل هم صدق میکند! عموما هرچه پوشش و مویینگی صورتتان بیشتر باشد، شما شاعرتر میشوید! حال میرسیم به بحث شیرین عینک! شاعر بدون عینک مثل دکترِ بدون روپوش است! شما روپوش پزشکی را تن دلال دلار دم میدان فردوسی هم بکنی، همه «آقای دکتر» صدایش میکنند. پس یادتان باشد مادامی که عینک بر صورت ندارید، هنوز شاعر نشدهاید! توصیه ما به شما عینک هریپاتری است اما از فریمهای عجیبالشکل (مثلثی، ذوزنقهای یا هذلولی شکل و...) هم میتوانید استفاده کنید!
2. کلام شیوا
یک شاعر خوب باید قدرت اجرای اشعارش را داشته باشد و بتواند آنها را در شب شعرهای مختلف به زیبایی دکلمه کند. این کار برای «احسنت و آفرین» گرفتن از بقیه خیلی مهم است. برای این کار کافی است حرف «آ» را در کلماتتان 6برابر حد معمول بکشید! در واقع نگویید: «نمیآیم»، بگویید «نمیآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآیم!»! اگر با همین لحن موقع خواندن اشعار عاشقانه کمی زورِ حجابت مزاجی بزنید و موقع خواندن اشعار اعتراضی هم فریادِ علیفری چاشنی کار کنید، دیگر نور علی نور است!
3. تولید اثر
نوشتن شعر در واقع آسانترین قسمت شاعری است. این مصاحبههای صندلی داغ را دیدهاید که ازمیهمان برنامه میپرسند اولین کلمهای که با دیدن فلان عکس یا شنیدن فلان کلمه به ذهنتان میآید را بگو؟ شاعری هم همینطوری است! شما هرکلمهای که از ذهنتان عبور کرد را روی کاغذ بنویسید و بینش چند تا اینتر، ویرگول، کاما و... قرار بدهید! یکسری کلمات عجیب و غریب و بیربط هم این وسط بیاورید، مثلا دارید شعر عاشقانه مینویسید، یکهو وسطش بگویید: «منحنی تنش و کرنش و مماناینرسی تیر آی.شکل»! چند تا فحش مزین به حرف کاف و گاف و اسم چندتا آلت قتاله و وسایل خودکشی مثل «چاقو، تبر، طنابدار، قرص، تیغ، تفنگ و...» را برای افزایش تم اعتراضی و سیاهی به کارتان اضافه کنید تا درجواب هرکس که از اثرتان ایراد فنی گرفت و گفت کارتان وزن و قافیه و صورخیال و آرایه ادبی و... ندارد بگویید «خفه شو! من شعرم پُستمُدرنه!»