آب يعني آباداني و زندگي. هوا همه جا هست، مرز نميشناسند و هیچ جامعه و کشوری نمیتواند دیگری را از داشتن هوا محروم کند؛ ولي آب وضعيت ديگري دارد. مسائل مربوط به آب آنقدر گسترده و مهم هستند كه هرچه درباره آن بنويسیم، باز هم كم است. پرسشي كه براي يك ايراني ميتواند مطرح شود، اين است كه چرا دچار بحران آب شدهايم؟ بدون پاسخ به اين پرسش، نميتوانيم از وضعيت بحراني آب در آينده خارج شويم. واقعيت اين است كه ايرانيان با وجود آنكه دريك منطقه نسبتا خشك زندگي ميكنند، ولي طي حدود 3هزار سال توانسته بودند ميان زندگي خود با این طبيعت خشک موازنهاي را برقرار و نيازهاي خود را با استفاده از آب موجود تأمين كنند. اين هماهنگي چنان بود كه توانستند برای تحقق آن يكي از مهمترين دستاوردهاي تاريخي را كه احداث قنات است، به نام خود ثبت كنند. دستاوردي كه زندگي را درمحيطهايي شبيه مناطق خشك و مركزي ايران امكانپذير كرد، ولي ازحدود هفتدهه پيش كمكم اين موازنه حداقل در استفاده از آب به هم خورد. چند تحول به نفع و ضرر اين موازنه رخ داده است:
نخستین تحول افزايش سريع جمعيت در ايران است. جمعيت ايران در سال 1325 فقط 14ميليون نفر بود كه الان پس از 70سال به بيش از 80ميليون نفر رسيده است. بهطور طبيعي نيازهاي اين جمعيت به موادغذايي و آب به همين نسبت افزايش يافته است، ولي اين همه ماجرا نيست؛ ميزان سرانه مصرف شهروند ايراني نيز چند برابر شده است. درنتيجه ميتوان گفت كه اگر حداكثر سرانه مصرف دوبرابر شده باشد، با توجه به حدود 6برابرشدن جمعيت، نیاز به مصرف آب در ايران 12برابر شده است. وجه منفي ديگر ماجرا، كاهش نزولات آسماني است كه به علل گوناگون طبیعی رخ داده است.
مشكل ديگر، رشد سريع شهرنشيني در اين 70سال است كه جمعيت شهري ايران دراين دوره حدود 14برابر افزايش داشته است. مشكل ديگر، افزايش آلودگيهاي آب به دليل توسعه صنعت و ديگر دخالتهاي انسان درطبيعت است.
همه اين مشكلات به شكلگيري بحران آب كمك كرده، ولي تحولات مثبت نيز دراين ميان رخ داده است؛ از جمله:
افزايش قدرت انسان درمهار آب، ازطريق سدسازي يا آبخوانداري، تصفيه پسابها و... البته اين افزايش توان ازطريق استفاده از پمپهاي آب، موجب استفاده بيرويه از آبهاي زيرزميني نيز شده، بهطوری که سطح سفره آبهای زیرزمینی پایین رفته و به مرحله خطرناکی رسیده است.
تحول مثبت ديگر، كاهش مصرف آب براي توليد محصولات زراعي و نيز افزايش توليد آنها با ميزان مصرف ثابت آب است. همچنين امكان واردات مواد غذايي نياز به آب را در داخل كشور كنترل كرد.
بنابراين واضح است؛ دركنار مشكلات و مسائلي كه موجب افزايش فشار بر منابع آب شد، قدرتمندترشدن انسان درمصرف بهينه آب را نيز داريم، ولي واقعيت تلخ اين است كه ما نتوانستيم از اين قدرت خود درجهت تعادلبخشي به زيست جمعي خودمان با طبيعت خشك ايران استفاده كنيم. لذا انواع و اقسام پروژههاي انتقال آب، سدسازي، استخراج و مصرف آبهاي زيرزميني و... را آغاز كرديم و در نهايت به وضعي گرفتار شديم كه درياچهها و تالابهاي داخلي خشك شدهاند يا درحال خشكشدن هستند. ريزگردها يكي از نتايج اين وضع است و بحران آب بهويژه آبهاي باکیفیت و مناسب براي شرب هر روز عميقتر ميشود و بسياري از اختلافات منطقهاي داخل كشور را رقم خواهد زد. آب نه فقط موجب مشكلات در داخل كشور و ميان مردم مناطق گوناگون و مهاجرتهاي ناخواسته و درنتيجه شكلگيري تبعات امنيتي ميشود، بلكه درسطح منطقهاي ميان كشورها نيز اين بحرانها به مرحله خطرناكي رسيده است. ايران با كشورهاي همسايه خود درباره آبهاي مرزي مشكلات جدي دارد، حتي با تركيه كه بهطور مستقيم دچار مشكلات حادي نيستيم، ازطريق اختلافات تركيه با عراق و سوريه و سدهايي كه روي رودخانههاي دجله و فرات زده است، دچار مشكل هستيم و خشكشدن تالابها و هورهاي جنوب درخوزستان يكي ازعوارض اين اختلافات است. جنگ آب درمنطقه خاورميانه ظرفيت آن را دارد كه جانشين جنگ نفت شود، ولي اين جنگي است كه خطرات بيشتري دارد. سوخت را ميتوان خريد، ولي آب را نميتوان به سهولت تهيه كرد. به همين دليل، بايد دربرخورد با مسأله آب درايت و دقت بيشتري صرف كرد.
حل مسأله آب در ايران جز ازطريق يك اجماع نخبگاني و سياسي ميان همه جناحهاي كشور ممكن نيست. به نظر ميرسد كه سياستهاي كلي كشور درباره آب بايد تدوين شود. درباره خيلي از امور سياستهاي كلي داريم، ولي درباره آب نداريم. چرا؟ بايد سياستهاي كلي درباره آب با توافق و اجماع نخبگان سياسي تهيه و تصويب شود و جزييات آن نيز مورد توافق همه باشد و تمام سياستهايي كه در زمينه آب اجرا ميشود، مطابق آن سياستهاي كلي باشد، درغير اين صورت دير يا زود با بحران عميقي در زمينه آب مواجه ميشويم که نه راه پیش داشته باشیم و نه راه پس. بحراني كه درحال حاضر هم ميتوانيم رگههايي از آن را به روشني ببينيم. خلاصه اينكه یادمان باشد با آب شوخي نمیتوان کرد.