شماره ۴۰۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۳ مهر
صفحه را ببند
‌خاورمیانه و قرائت‌های گوناگون از اسلام در گفت‌وگو با اعظم طالقانی
خاورمیانه می‌توانست در مسیر عقلانیت باشد
در فقدان خوانش موسع از اسلام، خطرات بزرگی ما را تهدید می‌کند

حمیدرضا عظیمی روزنامه نگار

خاورمیانه منطقه‌ای است که از آن به‌عنوان مرکز تحولات جهان یاد می‌شود. «نفت» عنصری یگانه این تحولات به‌زعم عده‌ای از کارشناسان است. ریچارد نیکسون در کتاب «فرصت را دریابیم» به وضوح از این عنصر در تحولات دنیای امروز نام برده و توجه به منطقه خاورمیانه را به دلیل وجود نفت به سیاستمداران آمریکایی، گوشزد کرده است. او در بخشی از این کتاب آورده است: مسلمانان مردمانی دست و رو ناشسته‌اند و به این دلیل باید مورد توجه ما باشند که بخش اعظم نفت در اختیار آنهاست.
چنین برداشتی باعث شده است دخالت‌های فرامنطقه‌ای در منطقه ما، رو به فزونی باشد و به لطایف‌الحیلی قشون فرامنطقه‌ای پای در این منطقه بگذارند. افغانستان و عراق از نمونه‌های این قشون‌کشی هستند. صرف‌نظر از مسأله نفت، خاورمیانه مرکز ظهور ادیان ابراهیمی است و در سده‌های گذشته، خوانش‌های منقبض از دین، فرقه‌هایی را به وجود آورده که امروز گریبان مردم منطقه را گرفته‌اند. هر چند ظهور نواندیشان دینی در این منطقه می‌توانست نگاهی موسع به دین را میان مردم منطقه رواج دهد اما رخداد‌های پسین، مانع از شیوع چنین برداشت‌هایی شد. آیت‌الله طالقانی، جزو همان گروهی است که نگاه موسعی به دین داشت و بنا به قول اعظم طالقانی، دختر او، بر این باور بود که «نیکان» صرفنظر از نوع مذهب و نگاه ایدئولوژیک‌شان پای در بهشت دارند. اعظم طالقانی که اکنون 7 دهه از عمر خود را پشت سر گذاشته و دبیرکل جامعه زنان مسلمان است، با «شهروند» به گفت‌وگو نشست و از تحولات منطقه خاورمیانه بحث به میان آورد. تحولاتی که یک سر آن در تاریخ این منطقه ریشه دارد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:  

 خاورمیانه منطقه‌ای است که پیشینه تاریخی و قدمت فراوان دارد. این منطقه، چطور جایی است؟
در قرآن آیه‌ای است که می‌گوید برای این‌که سرنوشت انسان‌ها و امت‌ها را بدانید، در زمین سیر کنید.  حرکت کنید ببینید این ملت‌ها چه می‌کردند که اثری از آنها نیست و چه کردند که نابود شدند؟ من به این مسأله بسیار می‌اندیشیدم و تاریخ را مطالعه می‌کنم. اهمیت تاریخ چنان بود که «پدر» هم خیلی بر مطالعه آن تأکید داشتند و همیشه به ما توصیه می‌کردند تاریخ «ویل دورانت» را مطالعه کنیم. به نظر می‌آید تاریخ ویل‌دورانت نسبت به تواریخ دیگر (حتی از نوع قدیمی آن مانند تاریخ ابن خلدون که اولین فردی بود که تاریخ تحلیلی ارایه کرد) در رابطه با کل جهان به‌خصوص منطقه آسیا و خاورمیانه، بحث مفصلی دارد. ویل دورانت، آنطور که استنباط می‌شود به‌عنوان یک محقق و یک پژوهشگر این تاریخ را نوشته است و سعی کرده آنچه در پژوهش‌ها به دست آورده در این تاریخ، بیاورد که برای شناخت بیشتر پیشینه این منطقه می‌توان به آن مراجعه کرد.
بابل، نینوا، بخشی از بین‌النهرین و یمن و عربستان فعلی و آنچه به نام خاورمیانه می‌شناسیم، شکل هندسی دایره‌ای شکل دارد که ایران هم به آن متصل است. در گفته‌ها و موضوعاتی که طرح شده، مدام از ایران به‌عنوان کشوری در خاورمیانه نام برده می‌شود. بعد افغانستان هم که در اصل جزو منطقه شرق آسیاست و اینها جزو خاورمیانه نیستند. این نقشه نشان می‌دهد ملت‌ها و اقوامی در این سرزمین‌ها بوده‌اند و با فرهنگ‌های مختلفی زندگی می‌کردند. قبل از آن، اقوام با هم زندگی می‌کردند، جنگ داشتند و حتی به هم ظلم هم می‌کردند. در این منطقه پیامبرانی از میان این اقوام ظهور کرده‌اند. برخی از پیغمبران در این منطقه به صورت همزمان ظهور کرده‌اند و با عمرهای متفاوت در این منطقه بوده‌اند و این نشان می‌دهد این منطقه با قومیت‌های مختلف، قابلیت طی مراحل نسبی تکاملی را از نظر عقلانی داشته‌ است. برخی از اقوام منطقه، این‌قدر رشد کرده‌اند که تا حدی، عده‌ای از آنها می‌توانستند حرف‌های انبیا را بفهمند. در قرآن درباره حضرت آدم موضوعاتی مطرح شده است. نظر عده‌ای این است که آدم، ابوالبشر و نخستین انسان است اما از مجموع آیاتی که در این زمینه آمده است، موضوعات دیگری هم استنباط می‌شود. مرحوم طالقانی هم در تفسیر پرتویی از قرآن این موضوع را مطرح کرده است که نشان می‌دهد آدم اولین موجود با این شکل و شمایل نیست. آدم اولین بشری است که تلنگری به او زده می‌شود تا به چراها برسد و چراهای زیادی در او ظاهر می‌شود و پیرامونش چرا، چرا و چرا، ظاهر شده است. این چراها برای او ظاهر شده تا او درباره آن فکر کند و دنبال دلیل باشد و دغدغه بیابد تا مشکلات و مسائل برای او مطرح شود. او اولین بشر متفکری است که خدا اطلاعاتی هم در اختیار او قرار می‌دهد و نیروهایی که دست‌اندر کار هستی هستند هم معلوماتی که در اختیار او قرار گرفته است را نمی‌شناسند. حتی به خداوند اعتراض می‌شود چرا آدم را انتخاب کرده‌ای که سابقه آنچنانی دارد و باعث خونریزی در زمین است و خداوند پاسخ می‌د‌هد من چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید و می‌فرماید:  من اسمایی به آدم آموخته‌ام. آن طور که ما می‌فهمیم این یعنی، عقلانیت تشخیص این‌که ماهیت اجسام چیست و خمیرمایه تفکر و پاسخ به چراها را در او قرار داده است. و آنها که اعتراض می‌کنند نمی‌دانند و این را خداوند به او آموخته است. ابلیس در این‌جا اعراض می‌کند و برخلاف خواست خداوند بر او سجده نمی‌کند. درواقع حضور موجودی مثل آدم را نمی‌پذیرد و خود را برتر می‌داند.
 با آنچه شما گفته‌اید و اطلاعاتی که ما داریم آیا می‌توان این‌طور پنداشت که مرکز تعقل و اندیشه‌گرایی، منطقه خاورمیانه بوده است؟ آیا می‌شود گفت اولین چراها در منطقه خاورمیانه، به وقوع پیوسته است؟
بله درست است. طبق معلوماتی که به ما رسیده، آدم و حوا در «جده» هبوط می‌کنند. جده کجاست؟ در عربستان‌سعودی واقع شده که آن هم جزو خاورمیانه است. در این منطقه اولین حرکت از این نوع شروع می‌شود. پیشرفت علم و تکنیک از همین چراها شروع می‌شود. بر هم کنش نیروها و تأثیر مواد بر یکدیگر و چرایی آنها، مسأله اصلی علم است. پیشرفت علم هم مرهون همین چراهاست که بنابر باور ادیان الهی، اولین بار در این منطقه شکل گرفته است. علم از به وجود آمدن سوال و مسأله شروع می‌شود. اولین چرا از این‌جا شروع می‌شود که به آدم گفته می‌شود به این گیاه نزدیک نشو؟ و اگر نزدیک شوی ظالمی؛ و او به این می‌اندیشد که چرا نباید به این گیاه نزدیک شوم و از حاصل آن نخورم. به او تلنگری زده می‌شود؛ در ذهنش مسأله شکل می‌گیرد و سوال ایجاد می‌شود، چرا نخورم؟ کلنجار رفتن با این پرسش او را به این سمت سوق می‌دهد که می‌روم و از این محصول می‌خورم تا ببینم چه می‌شود؟ حالا بعد از عمل، دیگر او موجودی بی‌توجه به مسائل نیست. مسأله در ذهنش شکل گرفته و او دارای تعقل، دغدغه و نگرانی است و همه اینها منجر به رشد آگاهی در او می‌شود. رشد آگاهی است که آدم را رو به تکامل سوق می‌دهد و رشد می‌یابد. رشدی هم که درباره آدم گفته شده، مثبت است زیرا در موضوعات منفی که رشد وجود ندارد. دزد اگر هر قدر که در کار خود مهارت پیدا کند، چون رو به سقوط است، درباره‌اش رشد به کار نمی‌رود. ممکن است رو به مهارت و پیشرفت باشد ولی تکامل نیست. اما رشدی که برای او به کار می‌رود، مثبت است.
 خاورمیانه مرکز ادیان الهی هم هست. آنچه ما می‌دانیم این است که از میان 124‌هزار پیامبر الهی، پیامبران اولوالعزم در منطقه خاورمیانه ظهور پیدا کرده‌اند. برخی درگیری‌ها هم از همین تعدد قومیت‌ها و اعتقادات چندگانه الهی به دلیل تعدد ادیان به وجود آمده است. تعبیر شما از این حرکت چیست؟
رشدی که در اثر گفتن «چرا» به وجود ‌آمده، روند تکامل عقلی در انسان است و این مسیر از آدم شروع شده و به همین ترتیب در طول زمان، به رشد تدریجی رسیده است. تاریخ چند‌هزار ساله منطقه خاورمیانه، نشان می‌دهد که در این منطقه به تدریج، رشد ایجاد شده است. وقتی رشد ایجاد می‌شود، کسانی به لحاظ ذهنی گرفتار پذیرش یا نپذیرفتن موضوعات می‌شوند و دغدغه پیدا می‌کنند. در این مسیر، برخی به لحاظ ذهنی آنقدر، متعالی می‌شوند که شک و تردید در موضوعات رسیده پیدا می‌کنند، درصدد تحقیق برآمده و ذهنشان متعالی می‌شود و به این نقطه می‌رسند که آماده می‌شوند پیام الهی را دریافت کنند. در این منطقه به دلیل وجود چنین شرایطی پیامبران الهی ظهور می‌کنند و مطابق معلومات ما نام 25 نبی در این منطقه در قرآن مجید آمده است. انبیا، قوم و پیروانی دارند و آموزه‌هایی که پیروان از پیامبران می‌آموزند و می‌شنوند. بخشی از این آموزه‌ها ممکن است شکل مکتوب به خود نگیرد از اینجاست که موضوعات نقلی به وجود می‌آید و درگیری بین ادیان و خوانش‌های مختلف در این موضوعات به‌وجود می‌آید. من به این موضوع اعتقاد دارم که وجود چنین درگیری‌هایی، علامت تکامل است. علامت حرکت تکاملی است. گروهی می‌گوید من بهتر می‌دانم و می‌فهمند و نظر ما درست است و گروهی دیگر، حق را جانب خود می‌داند. هر کدام هم برای خود استدلال‌هایی دارند. این درگیری‌ها و استدلال‌ها حرکت تکاملی است که روند رو به رشد را نشان می‌‌دهد و موجب رشد عقلانیت می‌شود.
در جریان چنین روندی عقلانیتی به وجود آمده که باید آن را پاس داشت زیرا این عقلانیت، ساده به دست نیامده است. این‌که‌ هانتینگتون از جنگ تمدن‌ها صحبت به میان می‌آورد و دیگرانی مانند سید محمد خاتمی و ... پاسخ می‌دهند و گفت و گوی تمدن‌ها را مطرح می‌کنند هم ادامه همان روند کلامی است که حالا پا را از منطقه خاورمیانه هم فراتر گذاشته است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که هر جنگی به صلح ختم شده است و این امکان وجود دارد که این درگیری‌ها هم به صلحی بینجامد. اما این درگیری‌ها منجر به رشد بیشتر خواهد شد و نقطه ضعف آنجاست که دخالت‌هایی در این میان به وجود می‌آید. این دخالت‌ها بسیار اهمیت دارد و می‌تواند منطقه را به آتش بکشد.
 این دخالت‌ها منشأ ایدئولوژیک دارد یا بیشتر موضوعات مادی و ریشه‌های اقتصادی در پس آن نهفته است؟
منطقه خاورمیانه دارای ذخایر معدنی وافری است و منطقه‌ای است که سابقه تاریخی طولانی دارد بنابراین این منطقه صاحب ثروت با این‌که مرکز ظهور ادیان الهی است و امکان دارد برخی از درگیری‌های آن از این موضوع نشأت گرفته باشد، گرفتار دخالت‌های بیرونی می‌شود. برخی خارج از این منطقه اعتقاد دارند ثروت این منطقه نباید صرفا در دست اهالی آن باشد بنابراین نیاز است برای استفاده از این ثروت، نیرویی در آن بکارگیری شود. به همین دلیل است که نیاز بوده فلسطین را اشغال کنند. ما بایدبه آنها بگوییم با روش صادقانه و درست و صحیح در این منطقه قوام پیدا نکرده‌اید چون می‌دانیم روس و انگلیس و اینها باعث به وجود آمدن چنین حکومتی شده است و سپس هم‌پیمان آمریکا شد. چنین رویه‌ای هر چند در مواردی به ظاهر دیدگاه ایدئولوژیک را در دید قرار می‌دهد اما در پنهان آن، دیدگاه مادی و اقتصادی است که چنین فضایی را به وجود آورده است. امروز واقعیت سرزمین اشغالی برای بسیاری نمایان شده است. به یاد دارم زمانی‌که در کنفرانس‌ حقوق بشر در آفریقای جنوبی شرکت کرده بودم و در جمع سازمان‌های مردم نهاد، برنامه‌ای تدارک دیده بودند تا اسراییل به رسمیت شناخته شود، خانم سیاهپوستی چنان در مخالفت با آن صحبت کرد که اسراییلی‌ها و آمریکایی‌ها در مخالفت با او سالن را ترک کردند و علیه او شعار می‌دادند. او در استدلال‌هایش بر این نکته تأکید می‌کرد که اگر اسراییل به رسمیت شناخته شود، حقوق ملت فلسطین پایمال خواهد شد. گزارش این موضوع را من در «پیام‌هاجر» یا یکی از جزوه‌های دیگر نوشته‌ام.
توجه داشته باشیم که در جهان علیه صهیونیسم چنین رویه‌ای به وجود آمده است. «پدر» اولین کسی بود که در خطبه‌های نماز عید فطر علیه صهیونیست‌ها صحبت می‌کرد و حتی یادم هست وقتی در تبعید بود با برادرم کتاب «صهیونیسم» را از عربی به فارسی ترجمه می‌کردندکه در آن پروسه‌ای که صهیونیسم به وجود آمد بررسی شده بود. صهیونیسم وقتی به منطقه آمد، درگیری‌های مخاصمه‌جویانه را بین ملل سرزمین خاورمیانه افزایش داد.
 مطابق گزارش‌های موجود در این منطقه، قبل از وجود اسراییل هم درگیری‌هایی بوده است. آیا نوع درگیری که پس از به وجود آمدن اسراییل به وجود آمد با درگیری‌های پس از آن، فرق داشت؟
پیش از به‌وجود آمدن اسراییل در منطقه خاورمیانه، اگر درگیری‌هایی بین شیعه و سنی، مسیحی و یهودی یا هر کدام از پیروان این ادیان یا فرقه‌های منشعب وجود داشت، نوع دیگری بود. اختلافاتی بین پیروان ادیان مختلف در این منطقه وجود داشته، این موضوع را نمی‌توان انکار کرد اما نوع درگیری‌ها بیشتر از همان نوع استدلالی بوده است. این اختلافات و درگیری‌ها در منطقه ما آن‌طور نبود که آنها روی هم سلاح بکشند و به قتل هم کمر ببندند. آیا شما در تاریخ دارید که شیعه و سنی پیش از آن به دلیل نوع اعتقادشان، روی هم سلاح بکشند؟ من که 7 دهه از عمرم گذشته است چنین موضوعی را در ذهن ندارم. البته جنگ‌های پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) دفاعی بوده و نه تهاجمی، آن هم با کسانی‌که موحد نبودند. من می‌دانم در کشورم کودتا شده و بر اثر دخالت بیگانه در این کشور چه گذشته است. این‌که در عراق چه گذشته یا در یمن چه گذشته است. این‌که عثمانی چه کرده را در مطالعات تاریخی به یاد دارم یا از این‌که در ترکیه و افغانستان چه اتفاقاتی افتاده است مطلع هستم اما اینها چیزی نبوده که پیش از این در خاورمیانه، باعث جبهه‌گیری و کشت و کشتار شود اما وجود صهیونیسم در خاورمیانه، این اتفاقات را رقم زد. توضیح آن‌که در ایران یهودی‌ها زندگی می‌کردند و هم‌اکنون هم زندگی می‌کنند. صهیونیسم برای ما با پیروان حضرت موسی (ع) فرق می‌کند. تا آن‌جا که ما پیروان حضرت موسی (ع) را محترم می‌شماریم. دولت‌ها هم در این میان گاهی برخورد محکمی انجام دادند و گاهی هم سازش کردند و به دلیل منافع‌شان کوتاه آمدند. امکانات و سلاح و کمک‌های مالی باعث کوتاه آمدن می‌شد.
 آنچه مسلم است در منطقه ما، گروه‌های درون مذهبی به نام «فرق اسلامی» هم به وجود آمده و اختلافات کنونی بیشتر در این سطح است، نمونه‌اش وجود داعش، طالبان، القاعده و از این دست فرق است.
این موضوع پس از سال‌ها به وجود آمده و اکنون به جایی رسیده که از میان اقوام مختلف فرقه‌هایی ایجاد شده است که هر کدام آموزگاران، مفتیان و علمای دینی دارند. اینها به شاگردان خود آموزش‌هایی می‌دهند همان‌طور که ما هم درون خود آموزش‌هایی می‌دهیم که البته در دیدگاه‌ها و بیان اختلافات ما نقادی است و در آموزش‌هایمان به آن‌جا نرسیدیم که یاد دهیم افراد علیه فرق دیگر اسلامی، سلاح به دست گیرند. ما بیشتر انتقاد می‌کنیم. ایران به این دلیل که خودش تمدن داشته و تمدنش نسبت به کشورهای دیگر پیشروتر بوده، چنین رویه‌ای را ندارد. حتی پادشاهانی که در این سرزمین حکومت کرده‌اند برخی پادشاهانی متمدن بوده‌اند و بیش از 2500‌سال پیش منشور کورش در این کشور ارایه شده است. پادشاهان هم خدماتی کرده‌اند و هم جنایاتی مرتکب شده‌اند. ضمن این‌که تمدن برای ما به وجود آورده‌اند. به دلیل وجود همین تمدن‌هاست که وقتی اسلام به ایران می‌رسد دینی مترقی به وجود می‌آورد که با اسلام سایر سرزمین‌ها متفاوت است.
 در سرزمین‌های دیگر هم اسلام قرائت‌های مختلفی داشته است. آنچه سیدجمال‌الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده در مصر ارایه کرده‌اند یا اقبال لاهوری در پاکستان.   
بله، من هم موافقم. تاریخ تمدنی که در ایران هست، در کشورهای دیگر هم می‌توانید مشاهده کنید و تفاوت آن را ببینید. تمدن سابق ایران و ظهور اسلام تمدنی به وجود آورد که ماحصل و نظریه‌پردازی آن برابری و برادری، صلح‌جویی، انسان‌دوستی و آنچه درباره سجایای اخلاقی اسلام آمده است، بود. مطابق تاریخ اسلام در دوره حضرت رسول(ص) ما جنگ تهاجمی نداشته‌ایم. صدر اسلام را ببینید، اگر جنگی پیش آمده، برای این بوده که علیه پیامبر، توطئه شده و جنگ‌ها تماما جنگ‌های تدافعی و پاسخ توطئه را داده است یک نمونه جنگ تهاجمی نه در دوران پیامبر وجود داشته و نه در دوران حضرت علی(ع). حتی در جنگ‌های تن به تن هم اخلاق رعایت شده. برخی از موارد هم تأسیس اسلام نبوده. اسلام هم به مرور آنها را اصلاح کرده است. حجاب، حرمت و مشروبات الکلی را ببینید به همین صورت است. از ابتدا پوشش به معنای آنچه که در قرآن آمده وجود نداشته است یا مشروبات الکلی از همان ابتدا حرام اعلام نشد بلکه با به وجود آمدن زمینه مساعد، روند موجود تصحیح شد.
اسلام می‌خواهد میان مردم عقلانیت را به مرور، ترویج دهد. عقلانیت را میان مردم رواج می‌دهد که مردم بتوانند با عقل خود، موضوعات مضر را کنار بگذارند. اسلام از عربستان ظهور کرد اما امروز اسلام عربستان و اسلام ایران را مقایسه کنید، تفاوت‌های اساسی آن را درخواهید یافت. تفاوت‌هایی هم که در اسلام مناطق مختلف دیده می‌شود برگرفته از سنت‌های دیرینه و دیرپایی است که در آن مناطق، رواج داشته است. ما می‌دانیم یمن مرکز صادرات کنیز و غلام بوده بنابراین نوع خاصی از اسلام در این مناطق رواج یافته است. در عثمانی و قسطنطنیه هم می‌توانید تفاوت برداشت از اسلام را ببینید. اسلام تا چین هم می‌رود و بر اثر ارتباطاتی که وجود داشته، همراه آن، اعتقادات هم رواج می‌یافته است. در مجموع می‌خواهم بگویم خاورمیانه به خودی خود ثروت است. ثروت عقلی و فکری و به نظر من دانش و دانایی و خیلی چیزهای دیگر دارد. از نظر مادیات، یکی از این ثروت‌ها نفت است اما خاورمیانه چیزهای بسیار بیشتری دارد. این موضوع برای ابرقدرتی که می‌خواهد آقایی کند، خطرناک است. به همین دلیل توطئه‌هایی هم شکل می‌گیرد. من جایی خوانده‌ام و شنیده‌ام که خانم کلینتون در خاطراتش نوشته است قرار بوده وقتی داعش ادعای دولت اسلامی می‌کند، ما آن را به رسمیت بشناسیم. نه الان بلکه حدود 10‌سال قبل چنین پیشنهادی داده شد. از همین روست که این دنیا برای ما معضلات فراوانی به وجود آورده است. این معضلات، در گذشته هم بوده است. اگر از معضلات اصلی حمله مغول به ایران نام ببریم، یکی از مهم‌ترینش رواج فرهنگ«چاکرم، مخلصم» و سوءاستفاده از قدرت بوده است. لذا ما باید روند موجود را اصلاح کنیم. اگر فرهنگ‌مان اصلاح شود، عقلانیت‌مان هم بیش از آنچه رشد داشته، رشد خواهد کرد و می‌توان جهان را بیشتر به سمت صلح برد.
 اصلاح‌گری که مدنظر شماست و نگاهی در اسلام هم هست، نیاز به نگاهی موسع از اسلام دارد. وقتی گفته‌ها و نوشته‌های مرحوم طالقانی را بررسی می‌کنیم، در مقایسه با خیلی‌ها، نگاه موسعی نسبت به اسلام داشتند. چطور باید این نگاه موسع را توسعه و رواج داد؟
مرحوم طالقانی دارای چنین نگاه موسعی بود. او مشکلات زیادی را در این مسیر تحمل کرد و خیلی به او سخت گذشت، او می‌دانست بسیاری با نگاه او مخالف هستند اما با بسیاری از علما دیدار می‌کرد. من قصد ندارم از «پدر» به‌عنوان فرزند او تعریف و تمجید کنم. اگر چیزی هم می‌گویم شما مرا به‌عنوان فرزند «پدر» نبینید. به‌عنوان یک شهروند مرا به حساب آورید.
 نه چنین برداشتی وجود ندارد اگر این سوال را می‌پرسم به این دلیل است که شما با ایشان زندگی کرده‌اید و اگر من در مطالعاتم به عقاید او دست یافته‌ام، شما او را سال‌ها همراهی و از نزدیک محضرش را درک کرده‌اید. به همین دلیل با توجه به این آگاهی شماست که می‌پرسم اگر در ایران نگاه «پدر» رواج بیشتری می‌یافت و در مصر نگاه افرادی چون سید جمال و عبده، چه می‌شد؟ شما بیش از من اطلاع دارید که در این مقطع با رشد تفکر سلفی‌گری، وضع نابسامانی در خاورمیانه رقم خورده است. بحث من این است خاورمیانه‌ای که مرکز تحولات دنیا بوده و اندیشه‌ورزی از این منطقه آغاز شده، ادیان الهی را در خود جای داده و آگاهی ایجاد کرده است، چرا به نقطه‌ای رسیده که حالا مرکز افراط لقب می‌گیرد و اگر افرادی چون آیت‌الله طالقانی، سیدجمال، عبده، اقبال و ... می‌بودند یا تفکراتشان بیش از این رواج می‌یافت چگونه منطقه‌ای می‌شد؟
با توجه به آنچه گفتم، معتقدم اراده خداوند بر این تعلق گرفته که منطقه خاورمیانه مرکز تحولات دنیا باشد. ثروت خدادادی و رخدادهایی که در این منطقه بوده و رشد ایدئولوژی و خوانش‌های موسع از اسلام در این منطقه هم حکمتی را در خود دارد. اگر آثار این افراد که نام بردید توسعه پیدا می‌کرد و عده‌ای می‌گذاشتند چنین روشی توسعه پیدا کند و آثار آنها که با عقلانیت نوشته یا گفته شده و خودشان نیز در زندگی هر سراشیبی و سر بالایی را با عقلانیت طی کرده‌اند (و برخی از آنها هم با همین دلیل کشته شده‌اند) عقلانیت در منطقه، رشد بیشتر می‌داشت و رفتار عقلانی در این منطقه سرلوحه امور قرار می‌گرفت. به همین دلیل تعصبات کور کم‌رنگ می‌شد. بررسی زندگی این افراد هم نشان می‌دهد اینها با توجه به رفتارشان و عقلانیتی که به کار بسته‌اند، نقاط ضعف کمی دارند البته این به معنی نقد نکردن این افراد نیست. من هیچگاه اعتقاد نداشته و ندارم «پدر» نباید نقد شود منتهی بحثی که دارم انصاف در نقد است. آقای مجتهد شبستری در مراسم امسال پدر حرف‌های خوبی زد. او می‌گفت به‌هرحال باید رویه‌ای انتخاب کنیم که اسلام از این بحران نجات پیدا کند. هر کسی موضع و خوانش خود را دارد و مردم دنیا باید کدام‌یک از این خوانش‌ها را قبول کنند؟ باید خوانشی را قبول کنند که عقلانیت جهانی آن را بپذیرد. تا به حال نظریات مختلفی درباره اسلام مطرح شده است. خیلی‌ها اسلام را به نوعی تعریف کرده‌اند. جامعه الازهر تعریفی ارایه کرده است. در جامعه مسلمانان مالزی هستند متفکران اسلامی. در روسیه آمریکا و اروپا هم تعاریفی از اسلام وجود دارد.
در حال حاضر در فقدان خوانش موسع از اسلام، خطرات بزرگی ما را تهدید می‌کند. چندی پیش برخی از استادان اهل سنت از دانشگاه سیستان و بلوچستان در گفت‌و گو با من، این خطرات را گوشزد کردند.  
من در دوره آقای خاتمی سفری به زاهدان داشتم و به دیدن یکی از دوستانی رفتم که پذیرای «پدر» در دوران تبعید بود. وقتی پیش او رفتم شروع به گله کرد که ما خوار شدیم. از او پرسیدم:  چرا؟ گفت: به این دلیل که استانداری دایم از اهل سنت دفاع و حمایت می‌کند. ما شیعیان خوار شدیم. همانجا من حسرت خوردم و خطر را احساس کردم و به ایشان گفتم درواقع به نمایندگی از شما عمل می‌کنند و ایشان جمله‌اش را تکرار می‌کرد. به‌هرحال این شخص آن‌جا طرفدارانی دارد و تحت تعالیم او ممکن است رفتارهایی از آنها سر بزند، همین است که ناگهان می‌بینید در این منطقه گرایش‌هایی مانند گروهک ریگی یا جیش‌العدل پدید می‌آید. ما اگر دایم در پی این باشیم که این مخالف است یا آن، نمی‌توانیم از فرهنگ توسعه یافته‌ای برخوردار باشیم. فرهنگ با چنین نگاهی، در جایی قفل خواهد شد و اگر هم توسعه پیدا کند، فرقه پدید خواهد آمد چون همه نمی‌توانند بپذیرند؛ متاسفانه عقلانیت برای همه قابل پذیرش نیست.
 یعنی فرقه‌هایی که پدید می‌آید از این حفره یعنی فقدان عقلانیت برای یارگیری استفاده می‌کنند؟
بله، من اطلاع کامل از نوع برخورد آنها دارم. یکی از آشنایان ما که در آلمان ساکن است و در همانجا تشکیل زندگی داده، چندی پیش به ایران آمده بود و می‌گفت: پسر من مسلمان شده است. من با تعجب به او گفتم: مگر خودت مسلمان نیستی. او با تأیید گفت، اما پسرم مسلمان داعشی شده است. بعد نحوه یارگیری آنها را توضیح می‌داد که چگونه این اقدام را انجام می‌دهند.
می‌گفت:  آنها افرادی که دچار سرخوردگی شده‌اند را پیدا می‌کنند و به آنها می‌گویند چرا ناامید و سرخورده‌ای به آنها می‌گویند بیا با ما؛ ما دنیای تو را با حقوق و مزایا تأمین می‌کنیم و اگر با ما همراهی کنی و به فرض کشته هم بشوی، به بهشت می‌روی و آینده‌ات هم تأمین خواهد شد بنابراین جایی برای ناامیدی و سرخوردگی وجود ندارد! ببینید اینها چطور جوانانی که هنوز اقناع نشده‌اند را جذب می‌کنند. این جوانان را این‌طور شکار می‌کنند و فرقه خود را گسترش می‌دهند.
 سوالی که مطرح می‌شود این است، چه شد در منطقه‌ای که آیت‌الله العظمی بروجردی و شیخ شلتوت بنیان تقریب مذاهب اسلامی را گذاشتند، این چنین افتراق‌هایی ایجاد شده و فردی مانند ابوبکر بغدادی ظهور کرده است؟
من وقتی با مسئولان صحبت می‌کنم، می‌گویند ما مدرسه‌ای در قم داریم که 12‌هزار خارجی در آن تحصیل می‌کنند و مدرسه دیگر 4‌هزار نفر که هر دو مدیران بسیار روشنفکری دارند. اینها تحصیل می‌کنند. وقتی می‌گوییم اینها کفایت نمی‌کند، پاسخ می‌شنویم که ما هفته وحدت را داریم و مهمانانی از خارج دعوت می‌شوند و در کنفرانس‌ها حضور می‌یابند. اهل تسنن و اهل تشیع کنار هم صحبت می‌کنند. من معتقدم اینها کفایت نمی‌کند این‌که عده‌ای بیایند و پذیرایی شوند و بروند که کار نشد. همین است که ابوبکر بغدادی از زندان که آزاد می‌شود پیغام می‌دهد: «آقای اوباما در آمریکا می‌بینمت». ما باید کاری کنیم که عقلانیت را گسترش دهیم و چگونگی تعامل با یکدیگر را بیاموزیم. باید کاری کنیم که قدرت تشخیص افزایش یابد که اول سالم زیستی در کنار هم را یاد بگیریم. امر به معروف و نهی از منکر مشروط به شرایطی است. یکی از آن شرایط آن است که تذکرمان موثر واقع می‌شود. ما خودمان باید درست زندگی کنیم و این موضوع را توسعه دهیم. حقوق مردم را وقتی خودمان رعایت نکنیم و به خاطر عقیده‌شان شأن آنها را حفظ نکنیم، نمی‌توانیم انتظار اثرگذاری داشته باشیم. ما با توسعه انسان‌دوستی، رعایت حقوق انسان‌ها، حفظ کرامت انسانی است که می‌توانیم عقیده خود را گسترش دهیم. من حرف‌های زیادی دارم و نمی‌توانم همه آنها را بزنم.
 فضایی که در خاورمیانه وجود دارد برگرفته از شریعت است...
کدام شریعت؟ یمن از کدام شریعت پیروی می‌کند یا در عراق یا در فلسطین؟
  من حرف شما را کاملا درک می‌کنم. اما بحث من صرف‌نظر از نوع تفکر یا مذهبی است که افراد دارند. آنچه مسلم است در منطقه خاورمیانه بیشتر مردم نگاه دینمدار دارند و فارغ از مذهب که از آن پیروی می‌کنند، شریعت در رفتار آنها غالب است. چرا در این منطقه نوعی از ایدئولوژی اسلامی وحدت‌مدار و همگرا، شایع نشده است؟ در گفتار‌ بانیان تقریب مذاهب اسلامی این نگاه دیده می‌شود که هر چند ما اختلافاتی داریم اما بر مشترکات باید تکیه کرد. چرا امروز چنین نگاهی در منطقه خاورمیانه وجود ندارد با این‌که ما میراث گرانبهایی از تفکر و اندیشه متفکرانی چون دکتر شریعتی و آیت‌الله طالقانی متاخر و آیت‌الله العظمی بروجردی، شیخ شلتوت و سیدجمال، عبده اقبال و دیگران را داریم؟  
در سفرهایی که به مناطق مختلف ازجمله تایلند، پاکستان و دیگر نقاط دنیا در حدود این 20‌سال داشته‌ام، موضوع مهمی که جلب نظر می‌کرد تبلیغات وسیع عربستان‌سعودی بود که در نقاط مختلف در قالب مجلات بسیار نفیس دیده می‌شد. وهابیت اشکالی به ما شیعیان می‌گیرد و درباره آن تبلیغ می‌کند. ما یا باید بتوانیم با استدلال آنها را متقاعد کنیم یا اشکالات خودمان را بپذیریم و درصدد رفع آنها برآییم. آنها زیارت و آدابی که ما داریم را شرک می‌دانند که متاسفانه نه‌تنها نتوانسته‌ایم در پاسخ به آنها و بی اثر کردن تبلیغاتشان خوب کار کنیم که در برخی موارد هم برعکس عمل شده است. حتی برخی رسانه‌های بزرگ ما عملکردی دارند که به جای فرو نشاندن آن، طرف مقابل را تحریک می‌کنند. ما در اعمال و رفتارمان باید دقت کنیم. نباید رفتار تحریک‌آمیز انجام دهیم. به جای این باید بیشتر خود را تقویت کنیم و به‌عنوان کشوری شیعه کرامت انسانی را بیش از هر کشور دیگر سرلوحه قرار دهیم. ما ضعف‌های خود را نادیده می‌گیریم و بعضا مراسم‌هایی برپا می‌کنیم که در آن، از علاقه به اهل بیت (ع) و پیامبر(ص)، سو‌ءاستفاده می‌شود و در آن حرف‌هایی زده می‌شود که به جای همگرایی، واگرایی رخ می‌دهد. دنیا هم این موضوعات را نظاره می‌کند و گزارش آن توسط سفارتخانه‌ها به نقاط مختلف کشورهای اسلامی، گسیل می‌شود. آن طرف دشمنان هم مترصد چنین فرصتی هستند تا بر طبل جدایی بیشتر بنوازند.


تعداد بازدید :  154