شماره ۱۰۶۷ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۸ بهمن
صفحه را ببند
بازارچه تاریخی حاج زینل شیراز فراموش شده است
این بازارچه دیگر جان ندارد

شادی خوشکار| دست‌ها را به دستور او گذاشته‌اند پشت‌سرشان. وسط خرابه‌ پشت حمام قدیمی ایستاده. دور تا دورش، روی دو پا نشسته‌اند و رمقی در چشم‌های خمارشان نیست که طولانی نگاهش کنند. داد می‌زند: «موادفروش تو این محل نمی‌تونه از دست من فرار کنه.» دوری می‌زند نگاهی تبخترآمیز می‌اندازد به کسب بازارچه که تماشایش می‌کنند. از تمام مغازه‌های «بازارچه حاج‌زینل»، در محله سنگ‌سیاه شیراز، فقط 5-4 تا باقی مانده است. کاسب‌های باقی‌مانده می‌گویند دیگر کسی به‌خاطر آسیب‌های محله، از مغازه‌های شان خرید نمی‌کند. مامور نیروی انتظامی لباس مشکی با سردوشی‌ پوشیده و کلاه کاسکت را دست گرفته و می‌گوید: «حالا بشین، پاشو، بشین، پاشو.» 7-6 نفر، با پاهای لرزان، می‌نشینند و بلند می‌شوند. دو زن و یک پیرمرد، معاف از تنبیه، به دیوار تکیه داده‌اند و کمی که می‌گذرد، دیگر نگاهش هم نمی‌کنند. عباس فروشنده مغازه لحاف‌دوزی می‌گوید: «چه فایده، الان ولشون می‌کنه، دوباره جمع می‌شن.» اهالی محله در این سال‌ها عوض شده‌اند و بازارچه در دل محله سنگ‌سیاه چهره عوض کرده و «برو و بیایش» فراموش شده. گذر خلوت است و یکی دو مغازه‌دار روبه‌روی مغازه‌های‌شان نشسته‌اند. صدای مامور می‌پیچد که داد می‌زند: «گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آن‌که هست گیرند. سریع‌تر، بشین، پاشو» روی زمین چند گونی سفید خالی جای زیرانداز و خاکستر آتش‌های قبلی مانده است.
عباس می‌گوید: «حالا داره داد و بیداد می‌کنه، دعواشون می‌کنه. یه داد می‌زنه ول می‌کنه میره. پشت همین حموم حکیم، ببین اعتیاد بیداد می‌کنه، هرچی هم نیروی انتظامی میاد انگارنه‌انگار.» یک دوچرخه قدیمی تکیه داده به در مغازه. پشت صندلی یک جعبه آبی خالی بسته است. مغازه تاریک است و لحاف و تشک‌های ماشینی دیده نمی‌شوند. می‌گوید با کمان لحاف درست کردن دیگر برای پیرمردهاست. پشت شیشه خاک گرفته ویترین، بادکنک و لوازم‌تحریر و چند اسباب‌بازی است: «قبلا کاسب‌های قدیمی بودن، اهل محل بودن، الان ببین یک آدم حسابی رد می‌شه؟» می‌گوید کار اساسی این‌جا انجام نمی‌شود با این‌که استاندار و شهردار هم آمده و قول‌هایی داده‌اند این‌جا فراموش شده: «ما هم مجبوریم. چهار تا دکان بیشتر نیستیم. نه کاسبی، نه هیچی. دیگه مشتری‌های خودمون هم نمیان.» از 30-20 مغازه‌ای که رونق این گذر بودند.
این بازارچه 400‌سال قدمت دارد
از بازار ماهی‌فروش‌ها کنار دروازه درب کازرون همه آدرس محله سنگ‌سیاه و بازارچه حاج‌زینل را می‌دانند، اما کسی بدون نگاهی مشکوک یا هشداردادن درباره محله، راه را نشان نمی‌دهد.  بازارچه حاج‌زینل در مسیر آرامگاه سیبویه، روبه‌روی یکی از کوچه‌های مهم مسیر گردشگری به نام هفت‌پیچ است. روزنامه عصر مردم شیراز در گزارشی نوشته این بنا به نام موسس آن ‌که تاجر بزرگی بود، نام‌گذاری شده است.
در منابعی که به بافت تاریخی شیراز می‌پردازند، اطلاعات زیادی از گذر حاج‌زینل نیست. طبق گفته‌های مردم محلی این بازارچه حدود 400‌سال قبل ساخته شده و فردی به اسم حاج‌زینل در آن مغازه داشته اما معلوم نیست حاج‌زینل چه می‌فروخته. محمدرضا احمدی، پژوهشگر تاریخی شیراز می‌گوید: «بازارچه حاج‌زینل تا حدود 50‌سال قبل رونق داشته اما امروز بیشتر مغازه‌ها یا تخریب شده یا کاربری‌شان عوض شده‌ و مسکونی شده‌اند. اطلاعات بیشتری از این بازارچه نداریم.»
مسئول فنی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری استان فارس خردادماه 93 این گذر را بین سه گذر مهم و تاریخی شهر شیراز دانست و خبر از مرمت و احیای آن داد. او در گزارش ایرنا گفت: «براساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده سه گذر «سنگ‌سیاه»، «بازارچه حاج‌زینل» و «سید ذوالفقار» تا پایان شهریور ‌سال 94 احیا و بهره‌برداری خواهند شد و احیای این گذرها نیز با رویکرد حمایت از بافت تاریخی شیراز و استفاده از ظرفیت‌های مهم گردشگری این شهر است. به گفته او بافت تاریخی شیراز با 360هکتار و برخورداری از 2هزار اثر تاریخی ارزشمند و ثبت‌شده و 280خانه تاریخی در فهرست آثار ملی، نیازمند توجه ویژه مسئولان کشور و استان فارس است.» خانه اوجي و بصيري، خانه قربانعلي بيات‌پور، خانه شفیعی اردکانی، خانه سعادت، خانه ضائیان، خانه حسین مومنی، خانه انجوی، خانه شوريده شيرازي و خانه نخشب موحدکازروني در این گذر قرار دارند. مساجد قدیمی سیاهوشان، مسجد امام علی(ع)، امامزاده بی‌بی دختران، مسجد و حمام ایلخانی، کلیسای ارامنه، خانه فروغ‌الملک، آرامگاه سیدتاج‌الدین غریب مسجد و حسینیه کردها و مسجد مشیر هم از بناهایی هستند که گردشگران را به دنبال خود به این محله می‌کشانند.
نویسنده فارسنامه ناصری می‌گوید غیر از مسجد وکیل، مسجدی مانند مسجد مشیر در شیراز نیست: «مشیرالملک وزیر مملکت فارس از سال 1265 تا
74 12 آن را به اتمام رسانید و بعد از مسجد جامع وکیل برحسب استحکام و ترتیب و دریاچه و ستون‌هاي سنگی و شبستان و سنگ ازاره، مانندش مسجدي در شیراز نیست و علاوه بر عمارات مسجد، چندین حجره فوقانی در آن ساخته، مسکن طلاب دینیه قرار داده است و تاکنون که چند‌سال از وفات حاجی مشیرالملک گذشته است، معلوم نیست که موقوفاتی براي این مسجد و حجرات معین کرده باشد و این مسجد در محله سنگ‌سیاه، در جوارخانه حاجی مشیرالملک است.»
فروردین امسال، ایسنا در گزارشی از سرقت کاشی‌های ابنیه تاریخی و از سرقت رفتن کتیبه مسجد امام علی(ع) در بازارچه حاج‌زینل خبر داده است: «کتیبه کوچک سنگی مسجد امام علی(ع) در بازارچه حاج زینل شیراز در تعطیلات پایانی اسفندماه ‌سال گذشته شبانه به سرقت رفته است.»
احمدی می‌گوید گذر حاج‌زینل در بافت تاریخی یکی از مسیر‌های گردشگری است که کوچه هفت پیچ  و بصیر دیوان هم در آن قرار دارد: «این گذر بناهای مهمی دارد. برخی از بناها تخریب شده‌اند اما هنوز حمام حکیم و مسجد بغدادی در انتهای گذر است که جزو مسیر گردشگری است. اگر شرایط بهتر شود قابلیت این را دارد که توریست‌های زیادی به آن‌جا برده ‌شود. هرچند تا به حال ندیده‌ام مشکلی برای گردشگر ایجاد شود. ما بناها و گذر را می‌بینیم و کاری به محله نداریم. مگر این‌که کسی بخواهد تنها برای پژوهش برود که کمی سخت است و حتی وقتی عکس می‌گیریم امکان دارد تذکر بدهند. حق هم دارند.»
کاسبی خراب شد و همه رفتند
45‌سال قبل وقتی عباس به این گذر آمد، سقاخانه قدیمی هنوز به راه بود. کسبه صبح‌ها ساعت 6 کرکره‌ مغازه را بالا می‌بردند، ظهرها مغازه‌دارها دور هم چای می‌خوردند و یخ می‌گذاشتند در آب سقاخانه و مردمی که در تب‌وتاب خرید بودند، مهمان خنکی آن می‌شدند . از خاتم‌سازی و قالی‌فروشی تا نیازهای روزمره مردم مثل میوه‌فروش، سبزی‌فروش، سوپری و قصابی در بازارچه حاج‌زینل جایی داشتند. روزگار برای خانه‌هایی که کسبه از آن حرف می‌زنند برگشت، خانه‌هایی با خدم و حشم که بیشتر پای خدمتکاران‌شان به بازارچه می‌رسید: «میراث فرهنگی به خانه‌ها رسیده ولی دیگه بازارچه اون بازارچه نیست.»
 67ساله است، سال‌های انقلاب و تظاهرات را همین‌جا به یاد می‌آورد. 10سالی می‌شود که به قول خودش نه کاری مانده و نه کاسبی‌ای: «کم‌کم شهری‌ها رفتن بالای شهر، خانه‌ها را دادن به این و اون و دیگه رشته از دستمون ول شد. معتادها این‌جا لانه کردن، این‌جا جوان‌هایی می‌بینی، عجیب. امنیت نداره، نه شبش، نه روزش.» دوچرخه‌اش را نشان می‌دهد: «یعنی رویم رو بکنم آن طرف این چرخم‌رو می‌برن. حالا شما برید اون‌طرف رو نگاه کنین، معتادها زن و مرد نشستن و علنی مواد می‌کشن. مامور هم میاد و میره، یک دادی میزنه اما فایده‌اش چیه؟ اصلش خرابه. مامور هم بگیره کجا ببره؟ باید یه جایی برای اینها درست بکنن که بمونن. نزدیکای عید هم هست از اطراف ایران مهمون میاد آبرو برای شیراز نمی‌مونه.»
قدمت محله سنگ‌سیاه، متصل به بازارچه حاج‌زینل، به قبل از دوران زندیه می‌رسد. غلامرضا خجندی پژوهشگر میراث فرهنگی استان فارس درباره وجه تسمیه سنگ‌سیاه از گفته‌های مردم محلی نقل می‌کند: «سنگ‌سیاه، سنگ قبر سیبویه است که آرامگاهش در این محله واقع شده. باورهای مردمی می‌گویند در قدیم زنان در کنار این سنگ بچه‌های خود را شیر می‌دادند و مابقی شیری که روی آن می‌ریخت سنگ را سیاه می‌کرد. این یک باور محلی است و سند و مدرکی برایش وجود ندارد.» آرامگاه سیبویه که ‌سال 1353 ساخته شده، در‌سال 1379 در زمره آثار ملی ایران ثبت شد. حدود محله از جنوب و جنوب غربی به حصار شیراز از شمال به میدان و سرباغ و از سمت شرق سر دزک محدود می‌شد. این محلات متصل می‌شود به بازارچه ارامنه که قدیمی‌ترین کلیسای ارامنه از دوران صفویه در این محل است. امروز دیگر نام و نشانی از ارامنه نیست، کوچ کرده‌اند ولی اسم‌شان در این محل باقی مانده و شیرازی‌های قدیمی هنوز آن را به نام محله ارامنه می‌شناسند.
سنگ‌سیاه در قدیم محله پرجمعیت و مهمی بود. در فارس‌نامه ناصری آمده است: «محله هشتم شیراز محله سنگ‌سیاه است. از زمان سلطنت کریمخان زند طاب ثراه، محله درب کازرون را که محله علیحده‌اي بود جزء این محله کردند و تمام آن را «محله سنگ‌سیاه» گفتند و این محله محدود است به محله میدان‌شاه و سرباغ و سردزك و باروي مغربی شهر و شماره خانه‌هاي این محله در سال1301، شمرده‌اند 465 خانه است.»
سال 92، ایسنا از تخریب خانه‌های قدیمی این محله با برچسب منقل‌خانه خبر داد. سرگذشت حاج‌زینل دارد شبیه سرگذشت ارمنی‌ها می‌شود. گذر ارمنی‌ها که به‌ گفته احمدی یادش در سفرنامه‌های جهانگردان آمده است، خانه‌های زیاد و جمعیت زیادی داشته. تاجرهای این گذر، مانند گذر حاج‌زینل محله سنگ‌سیاه را در گروه محله‌های بالای شهر شیراز آورده بودند:  ‌«ساکنان قسمت‌های زیادی از بافت تاریخی امروز اقشار کم‌درآمد هستند، محله سنگ‌سیاه و حاج‌زینل که آن زمان جزو محله‌های بالای شیراز بوده، الان وضع خوبی ندارد.»
کنار مغازه عباس، فروشنده بقالی، احمد روی صندلی‌اش در مغازه بزرگی نشسته‌است. شیشه‌ها کدرند و گرد زمان دارند. پسربچه‌ای می‌پرسد تخمه آفتابگردون دارید، می‌گوید نه. 30‌سال است در این گذر مغازه دارد. 5-4 سالی هم می‌شود که هر آنچه از محله می‌شناخت، دود شده و به هوا رفته است: «قبلا اهالی محل معلم بودن، ناظم و افسر بودن. الان چی؟ معتادها بازارچه‌رو خراب کردن. هرچی دکان‌دار بود، دیدند کاسبی‌شون بد شد، بستند رفتند. خیلی‌ها هم کار‌ه‌ای بودند و رفتند جای بهتری نشستند و این‌جا عقب‌افتاده شده. حالا دوباره کی درست بشه خدا عالمه.»
ظهر است و غیر از مغازه نانوایی که هر از چندی یک مشتری دارد، در کوچه‌های منتهی به گذر کسی نمی‌آید و نمی‌رود. زمین سنگ‌فرش است، انگار پذیرایی خانه‌ای برای آبروداری جلوی مهمان مرتب شده اما اتاق‌ها از چشم مهمان پنهان‌اند. بچه‌ها در کوچه‌های خاکی پشت بازارچه بستنی به دست بازی می‌کنند و صدای خنده‌ها می‌پیچد در خرابه‌ها. در خرابه‌ها و بن‌بست کوچه‌ها، مردها و زن‌ها گوشه به گوشه دو یا سه نفری نشسته‌اند و چرت می‌زنند و گاهی سر بلند می‌کنند به دسته‌های کفترخانگی که با هم پرواز می‌کنند. شکایت اهالی محل تابه‌حال به جایی نرسیده است: «نصف شب می‌شینن زیر چراغ برق و قمار می‌کنن. مرد و زن. پشت حمام انگار لشکر، یکهو می‌بینی نشستن و مواد می‌کشن. خیلی جمعیت سنگینی‌ است.‌ هزار بار اعتراض کردیم، یک وقتی همه‌شون‌رو می‌گیرن و دوباره آزاد می‌کنن. معلوم نیست. 200بار نامه نوشتیم اما باز علاج نمی‌شه.»
کسبه می‌گویند قبلا کمپ‌ها کمک می‌کردند که معتادان در خیابان نباشند اما انگار دیگر نمی‌توانند جلوی‌شان را بگیرند:   «نمی‌دونم جاش رو ندارن یا برنامه چطوریه. بعضی‌ها هم میرن استراحتگاه‌ها و شربت متادون می‌خورن و بعضی‌ها هم که کاری به این چیز‌ها ندارن. ما دیگه نمی‌تونیم کار  کنیم.» می‌گویند حتی روزها هم باید از معتادان حذر کرد. موتوری با سه سرنشین رد می‌شود و نفر آخر برمی‌گردد و نگاهی به کوچه می‌اندازد:   «سرنشینای همین موتوری خلافکار بودن، مامور از کنارشون رد هم بشه کاری بهشون نداره. بیا، ماموره رفت تو کوچه.»
درازای گذر حاج‌زینل خلوت است، از دور کسی پاکشان می‌آید و با هر قدم صدا می‌زند: لیلا. هیچ زنی در گذر نیست: «چطور شد که به این روز افتاد؟ ریزه‌ریزه خراب شد و کار بالا کشید. دکان‌ها همه باز بود. همه چی بود، منتها چی؟ دکان‌دارها دیدند کارشون نشد و رفتند. خیلی‌ها هم فوت کردند. این‌جا شده دکه‌ معتادا. اگر کسی دوا بخواد میگن باید بری زیر بازارچه حاج زینل.»
صدای «بنشین، بلندشو» تمام شده، سوار موتور شده و می‌رود. عباس از جایش بلند می‌شود و می‌گوید: «یک زمانی با کاسب‌های دیگه دور هم بودیم، حالا دیگه همه‌جا دشمنیه. هیچ‌کس به هیچ‌کس نیست.»


تعداد بازدید :  398