شماره ۱۰۶۷ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۸ بهمن
صفحه را ببند
کوچه آبادانی‌ها

| سوشیانس شجاعی‌فرد| از بندر ماهشهر که پریدوم پشت موتورم، نه که از این موتور ریقماسیا، نه کوکا، آبودانی به عینک ریبونشه و دمپایی ابری و موتور خوشگل! یعنی وقتی گاز میدوم، خاکی که بلند میشه پشت سرم، توی عراق میشینه زمین! آره کا، داشتوم میگفتوم، سوار موتور شدوم رفتوم اهواز، بعد رفتوم مچد سلیمون، بعد رفتوم دزفول، بعدشوم کله کردوم طرف آبودان، همه‌اش با یک باک بنزین! رسیدوم آبادان، رفتوم یه سمبوسه بزنم به بدن، یهو امیر چرکو اومد بیرون گفت پ چیکار کردی؟ گفتوم چیو چیکار کردوم؟! سمبوسه رو بده گشنمومه، گفت ولک چقدر بهت میگوم وقتی سوار موتوری انقد گاز نده، خدا رو کولت پشت سرتو نگاه کن ببین چه کردی؟! گفتوم چه کردم؟! گفت خب ببین آن‌قدر این موتورت خاک کرده به هوا که اهواز و ماهشهر و دزفول و آبودان و خاک گرفته، برق قطع شده، آب قطع شده! البته آب که خیلی ساله قطعه! گفتوم خو چیکار کنوم، موتور حاجیته! حالا شما هی بگید مو لاف میام!

 


تعداد بازدید :  339