زهره قلیچی| داستان جنگ و صلح از آن داستانهایی است که هر روز زیرپوست شهر مکرر است. جنگ و صلحی که به معنای حقیقیاش به کار میرود. جنگ فقر و غنا، بودن و نبودن و ایضا مهمتر از همه اینها که بیشترشان دارای عینیت محض نیستند؛ جنگهای کوچک و بزرگی که در خیابان، میان همسایهها، در یک ساختمان یا راننده و مسافر در خیابانهای شهر، هر روز روی میدهد و گراییدن آن به صلح بیهیچ شبههای ایثار میخواهد. ایثار گذشتن از خود. حتی در این اندازه که از غرورت بگذری، اینها نمونههایی از ایثار است که هر چند کوچک بهنظر میرسد اما زمان حال بیش از هر زمان دیگر نیاز است که در جامعه ما رواج پیدا کند. دعواها و یقهبهیقهشدنهای روزمره، در خیابان، تاکسی و اتوبوس یا مترو به قدری زیاد شده و جامعه را دچار تزلزل کرده است که بهنظر میرسد هر چه زودتر باید به کمک مدیومهایی نظیر سینما، تئاتر و نمونههای موثر دیگر کاری کرد تا این نمونه از ایثار که در جامعه باید وجود داشته باشد، با نام ایثار اجتماعی رواج یابد.
«رضا کوچکزاده»، گارگردان و پژوهشگر تئاتر تابستان گذشته نمایشی با عنوان «جهان انزوا» را به روی صحنه برد که مفهومش با آنچه به معنای ایثار در جستوجوی آنیم، همخوانی داشت. پای درددلش که نشستیم، صحبتها آنقدر تلخ و حق بود که چارهای جز گوشکردنش نداشتیم. او از این میگفت که حمایتها از نمایش جنگی و ایضا فیلم جنگی هست اما اگر قرار باشد از صلح حرف بزنید، کسی نیست که شما را حمایت کند. آنچه او میگفت به احتمال نشان میدهد که چرا ایثار اجتماعی نمیتواند عمومیت بیشتری بیابد، زیرا وقتی تمام رسانهها (به معنای عام آن) از سینما و تئاتر گرفته تا همین رسانههای خبری و سنتی، از جنگ حرف بزنند، دلیلی وجود ندارد که صلح میان مردم رواج پیدا کند. ایثارش پیشکش. با کوچکزاده به گفتوگو نشستیم تا حرفهایی از جنبش ایثار اجتماعی بزنیم.
این سوال را از همه دوستانی که به این مناسبت با آنها به گفتوگو نشستیم پرسیدهایم که «ایثار اجتماعی» چیست؟
ایثار ازخودگذشتن است، از خواسته خود گذشتن است هنگام نیاز.
نزد مردم این بحث کمی پیچیده بهنظر میآید؟
نه اینطور نیست. بهنظر من مشکلات عمومی در سطح جامعه باعث شده مردم کمی بیحوصله باشند و الا از نظر مفهومی همه میدانند که ایثار چیست. وقتی هم میگویید ایثار اجتماعی خب، همه نمیدانیم کاربرد همین مفهوم و تسری آن به جامعه، ایثار اجتماعی است. بهنظر من اگر سرگذشت هر کدام از ما بررسی شود خودش مصداق ایثار اجتماعی است اینکه کجا وجود داشته و کجا به کارش نبردهایم.
آنطور که ما اطلاع داریم ناملایمات زیادی را تحمل کردهاید. مدتی هم خانهنشین بودهاید؟ احتمالا وقتی میگویید سرگذشت هر کدام از ما نشان میدهد ایثار اجتماعی را کجا به کار بردهایم و کجا رعایت نکردهایم، منظورتان همین است؟
نه منظورم واقعا خودم نبود، چون سرگذشت هر کدام از شهروندان که بررسی شود در آن خیلی جاها وجود دارد که آنها در موضوعی خاص گذشت کردهاند یا نکردهاند که مصداق همان موضوعی است که شما مطرح کردید. اما موضوع خانهنشینی من در دولت قبل اتفاق افتاد. بخت من بود دیگر. بخت و اقبال من بود که فارغالتحصیلیام در دولت قبل اتفاق افتاد. دولتی که در حرف، احترامی برای اهالی هنر قایل بود؛ آنها را در اولویتهای خود قرار داده بود. اینها حرفهایی سیاسی نیست، چون اساسا من آدم سیاسی نیستم و از حوزه سیاست اطلاع ندارم. ما در یک دوره، بهعنوان آدمهای فرهنگ احساس فراغت و راحتی داشتیم. پویا بودیم و حتی اگر نبودیم این پویایی را در خود حس میکردیم. کارهای زیادی هم در این دوره انجام شد که البته قابل اعتنا هم بودند. اما بعد از آن یک دوره 8ساله شروع شد که فضای ناهنجار همراه با انسدادی را تجربه کردیم این مختص بخش اعظم اهالی فرهنگ بود. اساسا بحث طوری بود که کمتر کسی به تولید فرهنگی فکر میکرد. مدیریت نامناسب فرهنگی، وجود مدیرانی ناکارآمد و ناکاربلد، همه اینها به فرهنگ ضربه زد. اهالی فرهنگ در این زمان کرخت شدند. کیفیت تولیدات فرهنگی افت زیادی پیدا کرد.
احتمالا با این شرایطی که گفتید نباید انتظار داشته باشیم که ایثار و فرهنگ آن در جامعه توسعه مییافت، درست است؟
ایثار که شأن بالاتری دارد. ما در ابتداییات مشکل داشتیم. برای توسعه فرهنگ ایثار شما باید ابتدا تولیدات فرهنگی داشته باشید، بعد این تولیدات را به سمت توسعه فرهنگ ایثار اجتماعی (بهعنوان مثال) سوق دهید. در آن زمان صحبت از چنین موضوعی بهنظرم سادهلوحانه بود، چون جامعه فرهنگی که قرار بود تولیداتی داشته باشند، بسیار ناپویا بودند. ما برای توسعه فرهنگ باید آدم این کار را تربیت کنیم. اگر میخواهیم فرهنگ ایثار توسعه پیدا کند، ابتدا باید آدم این کار را داشته باشیم. من در یکی از مصاحبههای قبلیام هم گفتهام چند جای دیگر هم این مثال را استفاده کردهام که چینیها ضربالمثلی دارند که همهجا به کار میآید و در بحث فرهنگ بیشتر؛ آنها میگویند «اگر برنامه داری منفعتت را سر یکسال برداشت کنی، گندم بکار! اگر میخواهی نفع 10ساله داشته باشی، درخت بکار و اگر درنظر داری صدساله سرمایهگذاریات به تو نفع برساند، آدم تربیت کن». این ضربالمثل چینی واقعا ضربالمثل خوبی است. در این حوزهای که ما صحبت میکنیم بحث فرهنگی طولانی مدت است، باید روی منافع بلندمدت سرمایهگذاری کنیم، صدساله و چهبسا بیشتر. توسعه فرهنگی زمانبر است و باید برایش آدم تربیت و برنامهریزی بلندمدت کنیم. اگر این کار را کردیم از منافعش در مدت زمان بسیار زیاد بهره خواهیم برد.
بهنظر شما الان نیاز است به این موضوعات (توسعه ایثار و نظایر آن) بپردازیم؟
بله. حتما باید به این موضوعات بپردازیم. روابط انسانی در جامعه کنونی ما به حداقل خود رسیده است. همسایه همسایه را نمیشناسد. شاید برداشت درست این باشد که بگوییم این رفتارها و واکنشها حاصل دوره گذشته است و حالا دارد نمایان میشود. اما باید برای آن راهحلی پیدا کرد. در طول آن سالها، تولیدات فرهنگی مانند نمایش، کیفیت پایینی داشت، کیفیتی که حتی بر کارهای امروزی هم تأثیر گذاشته و هم تئاتر و هم سینمای ما را تحتتأثیر قرار داده است. این ایراد است، چون دیگر تولیدات کمکیفیت به درد فرهنگسازی نمیخورد. بههرحال اگر تئاتر و سینمای ما با افت شدید کیفیت فرهنگی ادامه دارد، دلیلش زندگی در اتمسفر آن 8سال است که خود را بر همه تحمیل کرده است. تا قرار باشد این وضع درست شود، چون طبیعتا زمان نیاز دارد تا همهچیز اصلاح شود؛ جامعه ما زمان دیگری را برای بازگشت به نقطه اولیه صرف میکند، بنابراین فرصت توسعه فرهنگی را از دست خواهد داد.
دولت در توسعه فرهنگ ایثار چه باید انجام دهد، اساسا باید این کار را بکند؟
دولتی که ضرورت فرهنگ و توسعه فرهنگی را بهعنوان مهمترین رویکرد یک کشور ریشهدار فرهنگی درنیابد نمیتواند برنامهریزی و جهتدهی مناسبی هم داشته باشد. یکی از مشکلات ما این است که قوانین روشن و دقیقی در حوزه فرهنگی کشور نداریم و کسی هم برای روشنشدن و ثبت دقیق و قانونی آن گامی برنمیدارد. یکی از موضوعات دیگر در دولتها این است که برای اقتصاد فرهنگ فکری نشده است، برای همین کار فرهنگی خیلی سر جای خودش نیست. هیچ دولتی نمیتواند آنطور که شایسته جامعه ایران است، هزینه کند، بنابراین باید فکری به حال اقتصاد فرهنگ کرد تا این حوزه خودکفا شود و خودش بتواند مفاهیمی را بازتولید کند. متاسفم از اینکه میگویم به دلیل کمکاری دهههای متوالی در امر فرهنگ، جامعهای که اینک در آن زندگی میکنیم از فقر شدید فرهنگ در سطحهای گوناگون رنج میبرد. فرهنگ ایثار هم یکی از آنهاست، بنابراین هیچ جای تعجبی نیست.
حرفهایی که تاکنون زدید، جواب این سوال را داده است، اما میخواهم مستقیم بپرسم آیا هنر وظیفه اجتماعی دارد؟
اینکه هنر باید اجتماعی باشد و وظیفهای در این جهت ایفا کند، جواب مثبت دارد، اما اینکه هست یا نه، بحث اصلی باید باشد و من گمان نمیکنم اینطور باشد الا اینکه گاهی عدهای بنا به مد اقداماتی انجام میدهند، اما اقداماتشان ریشهدار نیست. ما در کشوری زندگی میکنیم که همهچیز از بالا به پایین، اعمال میشود. مربوط به این دولت و آن دولت هم نیست. هنر نمایش، را درنظر بگیرید. اگر برداشتی بینابینی داشته باشیم، اساسا این حوزه صرفا ادبیات نیست؛ نقبی به جامعهشناسی هم میزند. جامعهشناسی و تئاتر منبعی واحد دارند. هر دو با موضوع انسان و روابط انسانی دست به گریبانند، به همین دلیل هم جامعهشناسی نزدیکترین دانش به تئاتر است. عوامل و عناصر تشکیلدهندهشان، کمابیش یکسان است ولی هر یک با روشها، تکنیکها و رویکردهای متفاوت و خاص خود با انسان رویارو میشوند. در طول تاریخ، کسانی که نامی از خود برجای گذاشتهاند، کسانی هستند که به ارتباط این دو پی بردهاند و بخش مهمی از نظریات خود را برمبنای آن بنا نهادهاند. نظریات برتولت برشت بر پایه همین مبناست که جایگاه جامعه کجاست؟ او نسبت تئاتر با جامعه و عناصر سازندهاش را بهدرستی میدانست و همواره بررسی میکرد.
از این ویژگیها میتوان در مسیر توسعه فرهنگ اجتماعی استفاده کرد؟
بله! تئاتر جهان، گستردهای است که میتوان از آن با رویکردهای متفاوت بهره برداشت. سایر هنرها هم کمابیش چنین خصلتی دارند. البته تئاتری که من میگویم، تئاتری آزمایشگاهی که این روزها بابشده نیست. مرادم تئاتری است که میتواند مرزهای تئاتر را بر گسترههای تازهای پیش ببرد و ما را با امکانات و توانمندیهای هنر تئاتر و خودمان بیشتر آگاه کند. تئاترهایی که به نوعی با جامعه سروکار دارند، اجراهای همگانی را شامل میشود؛ در این اجراها ما به دنبال بازکردن مرزها نیستیم، بلکه هدف، برقراری ارتباط و به اشتراک گذاشتن تجربههای بشری است. بزرگترین مشکل جامعه کنونی ما، نبود ارتباطات انسانیاست. ما اینک با هم گفتوگو میکنیم ولی در حد شغل. همین و بس. گفتوگوی اجتماعی، ضرورت امروز است. نبود ارتباطات انسانی، سبب بروز مشکلات بیشتر برای جامعه میشود. دستکم در رشته خودم میگویم. به نظر میرسد کشورهایی که تئاتری کارآمد دارند و میتوانند بدون محدودیت به برداشت موضوع از جامعه بپردازند و نسبتهای انسان کنونی را با انسان کنونی دیگر بسنجند و بررسی کنند، با همان تئاتر با افراد جامعه ارتباط برقرار میکنند و آسیبهای اجتماعی کمتری دارند.