شماره ۱۰۶۱ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۱ بهمن
صفحه را ببند
نگاهی جامعه شناسانه به فیلم «فراری»*

محسن سلیمانی فاخر| اینکه چرا باید فیلم «فراری» ساخته می‌شد پاسخ مشخص است، «فراری» مبین رابطه تنگاتنگ میان فضای مجازی و «بحران هویت اجتماعی» برای نسلی است که لغزش چندان هم در اختیار او نیست. فیلم نمایشگر نمودهای تلخ و تأسف‌باری است که به واسطه نبود هویت و ارزش، معناسازی رنگی دگر به خود می‌گیرد، این نمود همین می‌شود که دختری در حاشیه شهری در شمال کشور به چیزهایی دل می‌بندد که در شأن و طبقه اجتماعی‌اش نیست، او و همسن و سالانش در مواجهه با این فضا و تکثر دسترسی، به راحتی هویت را می‌بازند و معلق و سردرگم در ناکجاآبادها به سیر و سلوک می‌پردازند. از این منظر، این بی‌هویتی آنقدر تکثیر می‌شود، آنقدر ولنگارمی‌شود، آنقدر لازمان و لامکان می‌شود تا جایی که «طغیان آدمی» با گستردگی و قدرت دنیای مجازی ناکنترل و افسونگر می‌شود.
«گلنار» دختر نوجوان ساده و معصوم داستان، دیگر آنقدر تاب و توان ندارد که با مواجهه بی‌حد و مرز خود هویتش را به دست بگیرد، او متزلزل، مردد و مضطرب در یک دلدادگی و واماندگی متوسل می‌شود به رؤیایی که پایان راه سیاه است. حال از سویی «بحران هویت» زمانی که دختری چون گلنار را در ورطه ناهمگونی‌های هویتی می‌اندازد، او قد و اندازه خود را نمی‌داند، دنیایش فراتر از جایگاه و طبقه اجتماعی‌اش است، او حتی تعادل اجتماعی را متأثر کرده است. تعلق خاطر به موبایلش و خط ارتباطی‌اش به جهانی عظیم باعث شده که نهادهای هویت‌ساز هم خدشه‌دار شوند و بی‌معنایی را برایش تداعی کنند. او حتی راننده  مثبت جامعه‌اش را نیک متصور نمی‌شود، چرا که الگوی‌های اطراف او همه یا قصد دریدنش را داشته‌اند یا مقلد خوبی نبوده‌اند، از مشتری طلا فروش گرفته تا زنی که در تاکسی خود را مهیا می‌کند و مالک پیرنمایشگاه که قصد تعرض دارد.
گلنار نماینده نسل سومی است که نظام ارزشی برای او بی‌معناست، دلسوزی و حمایت راننده برای او تداعی یک درخواست شوم است و همراهی با آقازاده عیاش عین ارزش و هنجاراست، با او همکلام گشتن و سوار بر مرکبش شدن نهایت خواست انسانی اوست، حتی عکس گرفتن را هم فضیلتی بزرگ می‌داند، فضلیتی که حتی با جان و تنش بازی می‌کند. «فراری» روایتگر دوران کنونی عصری مجازی است و راوی دوران بلاتکلیفی در فرجام این فرایند است. عصری که حتی هویت را در ذهن شکل نمی‌دهد. عوامل بحران‌سازهویتی برای این دختر کوچک شهرستانی ازهیچ تلاشی فروگذار نبوده است، از تنش فرهنگی تا هویت شخصی او، از تعلق او به گروه‌های دوستی‌اش تا ارزش‌های حاکم در جامعه کوچک خود تا کلانشهر پایتخت همه و همه بحرانی شده که حتی فراتر از گلنار و سن و سالش رسوخ کرده است، شاگرد نمایشگاه می‌داند که خیلی‌ها همچون گلنار برای عکس گرفتن با پورشه نمایشگاه می‌آیند و دلخوشی می‌کنند.
از سویی دیگر حتی جامعه کوچک گلنارهم به او الگوی دیگری را تحمیل کرده و فضای مجازی دلبسته شده‌اش دنیای او را تا پایتخت و تا اطلاع از قیمت و آپشن گرانقیمت‌ترین اتومبیل‌ها پرواز داده است و حال دیگر هیچ هویتی برای او قابل پذیرش نیست. استفاده گریزناپذیر از ارتباطات مجازی طیف وسیعی از گلنارها باعث شده که فرد به واسطه امکان تغییر درهویت واقعی در فضای مجازی، با معانی وهویت جدیدی رو به رو شود که ساخته دلپذیر و مطبوع  اوست، خیال‌پنداری  و رؤیاهایی را برایش می‌سازد که حتی حاضراست برای رسیدن به «فراری» و اثبات خود به  دوستانش، دنیای کوچکش را بزرگی سراب‌ واری ببازد.
*آخرین ساخته علیرضا داوودنژاد

 


تعداد بازدید :  444