شماره ۴۰۰ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۹ مهر
صفحه را ببند
کمپین خنده ملی در مدار صفر درجه

شهرام شهيدي طنزنویس

[email protected]

در ایران خدا را صد‌هزار مرتبه شکر نوعی از آزادی وجود دارد که در هیچ کجای جهان دیده نمی‌شود، البته نائل شدن به این نوع از آزادی اکتسابی بوده و خود ملت در طول زمان با درایت به آن رسیده و دولتمردان در تکمیل آن فقط نقش کاتالیزور داشته‌اند. حالا این چه نوع آزادی‌ای است که جهانیان برای داشتن آن به ما حسودی‌شان می‌شود؟ آزادی خندیدن. درواقع گمشده امروز ما«ناراحتی و واکنش به حوادث ناگوار» است. شما ببینید خوشبختانه با این روحیه خندان ملی چه هواپیما سقوط کند، چه زادروز یک شاعر بزرگ ملی شود، چه آب قطع شود، چه حیوانی بی‌رحمانه شکار شود، برای مردم هیچ فرقی ندارد و به آن می‌خندند، البته خوشبختانه مردم ما در تولید لطیفه بین مقامات سابق و فعلی، بین شریعتی و الهی‌قمشه‌ای، بین مصدق و خاتمی و احمدی‌نژاد، بین مولانا و سهراب‌ سپهری، بین پرسپولیس و استقلال و خلاصه بین هیچ دو موضوعی تفاوت نمی‌گذارند و تبعیض قائل نمی‌شوند. مهم خندیدن است که خدا را شکر اسبابش در مملکت برپاست.
مثال یک: یک هواپیما در کشوری سقوط می‌کند. یک شهروند ژاپنی ماسک در دهان می‌گذارد و می‌رود به کمک هموطنانش. یک شهروند فرانسوی در اعتراض به نحوه سیستم بررسی فنی هواپیما اعتصاب می‌کند. یک شهروند ایرانی یا در وایبر این متن را منتشر می‌کند: به گزارش مرکز هواشناسی، آسمان امروز کمی تا قسمتی ابری همراه با بارش ملایم هواپیما خواهد بود یا در فیسبوکش می‌نویسد:  خبر فوری: هواپیمای تهران – مشهد به سلامت به زمین نشست کارشناسان در حال بررسی علت این حادثه هستند.
مثال دو:  در آمریکا در سالروز درگذشت مارتین لوترکینگ بر مزار او تاج‌گل می‌گذارند. در هند در سالگرد وفات گاندی چراغ‌ها یک دقیقه خاموش می‌شود. در ایران در سالگرد درگذشت مصدق این متن اس‌ام‌اس می‌شود: دکتر مصدق در مراسم ملی شدن صنعت نفت گفت: یکی از نمونه‌های تهاجم فرهنگی این است که سالهاست در تولید گوجه‌فرنگی خودکفا شدیم اما هنوز نامش به گوجه ملی تغییر نکرده!
مثال سه: در کشوری در تولید لبنیات از روغن پالم استفاده می‌شود. یک شهروند ایتالیایی با تظاهرات مسالمت‌آمیز خواهان برکناری و استعفای وزیر و نخست‌وزیر و رئیس دولت و انحلال پارلمان می‌شود. یک شهروند آلمانی با اختراع سنسور پالم‌سنج از بکارگیری بی‌رویه آن جلوگیری می‌کند. یک شهروند ایرانی فورا این لطیفه را می‌سازد: امروز رفتم ۴کیلو ماست گرفتم و ریختم تو موتور ماشینم. این‌قدر موتور ماشین نرم و راحت کار می‌کنه نگو! الکی که نیست روغن صنعتی پالم داره روغن پالم می‌فهمی؟
و البته از حق نگذریم همیشه هم این‌طور نیست که شهروند ایرانی دست روی دست بگذارد و با لبخند قضیه را ماستمالی کند. حاشا و کلا. یکی‌اش رفیق خود من. نحوه برخورد او با این مسائل بسیار دموکراتیک است. او هر مساله‌ای که اتفاق بیفتد اول عکس قربانیان آن حادثه را با عکس پروفایلش عوض می‌کند و ده‌هزار و سیصدوچهل لایک جمع می‌کند. بعد یک صفحه بازمی‌کند به اسم فلان حادثه چرا؟ و دوستانش را دعوت می‌کند برای هم کامنت می‌گذارند و قرار می‌شود روزی خانه یکی از دوستان جمع شوند و ضمن استعمال قلیان دوسیب و چای لب‌دوز، لب‌سوز، لبریز به نشانه همدردی به صورت مبسوط در مورد موضوع گپ بزنند. بعد یک‌ ایمیل می‌فرستد برای دوستانش و می‌گوید برای اعتراض به گوگل به علت عوض نکردن لوگویش به مناسبت این حادثه دو‌هزار امضا نیاز دارد و سعی می‌کند امضا جمع کند.


تعداد بازدید :  419