مهناز نگهی- تاریخپژوه| صنعت نساجي و توليد گونههای پارچه در تاريخ ايران پیشينهای فراوان دارد. پارچهها، زريها و مخملهاي تافته و يزديهاي ايران، روزگاری در سراسر جهان مشتريانی بسیار داشت. این رواج و گستردگی با تغيير شرايط جهاني و تضعيف حكومتهاي مركزي در ايران آرامآرام وضعیتی دگرگونه ازسرگذراند. پشتیبانینکردن حكومتها از صنايع نساجي و ورود بيرويه مصنوعات فرنگي، صنعت نساجي ايران را دچار ركود و زوال کرد. اين مساله به ویژه در دوره قاجار شدت یافت؛ میزانی گسترده از پارچههای خوشبافت و ارزانقیمت اروپایی، بازار هاي ايران را در دست گرفتند. مصرفکنندگان به جای پارچههای دستساز ایرانی به سوی بهرهگیری از پارچههای وارداتی رفتند. صنعت نساجي ايران اما در دوره پهلوي اول، در جريان صنعتيسازي ایران باززنده شد. صنعتگران ایران بدینترتیب كارخانجاتی فراوان در مناطق گوناگون كشور بنیان گذاردند. صنايع تازهبنیان نساجي با جذب كارگران از مناطق گوناگون کشور، سيماي شهرها را دگرگون كردند؛ پدیده ای که در رشد شهرنشيني در اين دوران تاثيری چشمگیر گذاشت. بنیانگذاری كارخانجات نساجي با پیدایش طبقه كارگران صنعتي، دگرگونیهای اجتماعي و سياسي را در برخی مناطق کشور در پی داشت. نياز صنايع نساجي به مواد اوليه همچنين زمینهای مناسب برای تخصصیشدن کشت بسیاری از محصولات کشاورزی صنعتی را در ایران فراهم آورد.
ركود صنعت نساجی در دوره قاجار
انسان از زمانی که به پوشش نیازمند شد، دریافت از پنبه و پشم میتوان نخ پدید آورد و آن را با دستگاههای دستی به پارچه تبدیل کرد؛ نخستین نمونههای صنعت نساجی بدینترتیب شکل گرفت. مردمان هر قومی و جامعه بنابر ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی، پوشش خود را صورت بخشیدند. این فرآیند اما آرامآرام با افزایش پیوندهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میان مردمان و کشورهای گوناگون جهان دستخوش دگرگونی شد. کارخانههای مدرن نساجی از اوایل سده نوزدهم میلادی در اروپا پدید آمدند. این صنایع میزانی گسترده و فراوان از پارچههای گوناگون را با قیمتی مناسب به بازارهای کشورهای سراسر جهان روانه میکردند. ایران نیز در دسته کشورهایی جای میگرفت که پذیرای تولیدهای این کارخانهها بود. صادرات منسوجات انگلیسی و روسی به ایران در دوره قاجار با توجه به حضور گسترده سیاست و اقتصاد این دو کشور در سرزمین دیرینه آسیای جنوب غربی به ویژه با تحميل قراردادهاي گوناگون سياسي و بازرگانی افزایشی چشمگیر یافت. صنعت نساجي ايران که عموما کارگاهی، غیر ماشینی و کوچک بود، توانایی رقابت با کالاهای وارداتی را نداشت و بدینترتیب در آستانه نابودی جای گرفت. برخی بازرگانان با توجه به این وضعیت برای باززندهسازی صنعت منسوجات و بهبود اقتصاد این حوزه کوشیدند. بنیانگذاری «شرکت اسلامیه اصفهان» در سال 1277 قمری در این دسته کوششها میگنجید. شرکت اسلامیه اصفهان با سرمايه 15 هزار تومان فعالیت را آغاز کرد. این بنیاد تولیدی و اقتصادی بنابر نظامنامه، از دادوستد کالاهای غیر ایرانی خودداری و تلاش خود را بر ترقی کالای داخلی و آوردن اسباب و کارخانجات سودمند متمرکز میکرد. همه اجزای این شرکت ملزم بودند لباس خود را از منسوجات و کالاهای داخلی تهیه کنند. روزنامه حبلالمتين در شماره 10 سال هفتم خود درباره فعالیتهای شرکت اسلامیه چنین آورده است «لباسی که مدرسه به شاگردان میدهد سالی دو لباده زمستانی و تابستانی و عمامه و یک کلاه و زیرعمامه و دو جفت پاافزار. و تمام این اجناس باید ساخت داخل ایران باشد. لبادههایی که به شاگردان داده میشود، همه از شرکت اسلامیه هستند. این لباس را شاگردانی دوختهاند که در مدرسه، خیاطی آموختهاند و عمامه هم دوخت اصفهان است. اگر مدرسه بیشتر توانایی پیدا کند، پیراهن و شلوار هم برای شاگردان دوخته میشود». با وجود کوششهای انجامشده اما مشکلات مالی حکومت و پشتیبانینکردن از صنایع ایرانی، تداوم واردات انبوه کالا از روسیه و انگلیس را تداوم بخشید. صنایع ایران از جمله نساجی بدینترتیب در آستانه نابودی جای گرفتند. تحویلدار اصفهانی درباره زوال صنايع نساجي در کتاب «جغرافياي اصفهان» چنین مينويسد «چندين سال است پارچههاي زرد و سرخ باطنسستِ فرنگستان رواج يافته؛ هردفعه اقمشه ايشان طرح تازه بود و هرکدام به نظرها تازگي داشته. مردم ايران، جسم و جان خود را رها کرده و به دنبال رنگ و بوي ديگران بالا رفتند و کار به جايي رسيد که ايراني از متاع خود رو گردانيد و صنف نساج به شکست کلي رسيد». رکود و شکست کار صنعتگران نساجی به آنجا رسيد که کودکان در کوی و برزن ميخواندند «هرکه کارش بود بافندگی/ مردنش بهتر بود از زندگي».
نسیم رونق صنعت نساجی وزیدن گرفت
ایجاد صنایع کارخانهای از اواخر دوره قاجار همواره از دغدغههای مهم نخبگان سیاسی و اقتصادی و فعالان بازرگانی در ایران به شمار میآمد. برخی رجال سیاسی و بازرگانان گرچه در این دوره کوشیدند اما به علت شرایط نیمهاستعماری حاکم بر اقتصاد ایران، جز ناکامی به دست نیاوردند. روی کارآمدن حکومتی متمرکز در ایران پس از جنگ اول جهانی، زمینه و وضعیتی مناسب برای پیدایش صنایع در کشور پدید آورد. دولت در دوره پهلوی اول با تمرکز بر امور اقتصادی برآن شد شیوه تولید صنعتی و کشاورزی در کشور را نوسازی کند. ساختار صنعتی با جهتگیری برای مصرف داخلی شکل گرفت. دولت بدینترتیب برای جذب سرمایههای غیر دولتی و گسترش صنایع، با وضع قوانینی چون معافیت گمرکی برای سرمایههایی که به شکل خرید ماشینآلات به کشور وارد میشدند و پشتیبانی از سرمایهگذاریها در این زمینه بستری مناسب فراهم آورد. صنعتی شدن با استراتژی جایگزینی واردات به منظور تولید کالاهای مصرفی، از رایجترین روشهای صنعتی شدن در کشورهای توسعهنیافته در نیمه نخست سده بیستم برشمرده میشد. اين سياست اقتصادي بنیانگذاری كارخانجات نساجی، کبریتسازی، قند و ... را در مناطق گوناگون ايران زمینهساز شد. به نوشته جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» از شمار كارخانههاي بنیان گذارده شده در دوره پهلوی اول در سراسر ايران، تعدادی قابل توجه از آنها كارخانجات نساجي بودند. نساجي در دوره پهلوی اول از صنايع عمده اشتراكي میان بخش دولتي و خصوصي به شمار میآمد. کارخانههای نساجی فعالیتهای خود را با دریافت وامهای چشمگیر و مناسب توسعه و گسترش میدادند. بخشی از این توجه حکومت به توسعه و تجهیز صنایع نساجی را در ایران، با برنامه متحدالشكل كردن لباس و اصلاح پوشش ایرانیان میتوان در پیوند دانست؛ حکومت در راستای دگرگونسازی پوشش در ایران و رواج شیوه پوشاک جوامع صنعتی اروپا در میان ایرانیان، به بهرهگیری از تولیدهای انبوه در حوزه نساجی نیازمند بود. دولت در عصر پهلوی اول، کارمندان و کارکنان کشور و لشگری را موظف ساخته بود از پارچهها و دیگر محصولات برآمده از صنایع ایرانی نساجی بهره بگیرند. ارتش به عنوان نمونه در آن سالها یکی از خریداران عمده محصولات کارخانجات نساجی به شمار میآمد.
توسعه شهرنشینی و دگرگونیها اجتماعی برآمده از صنایع
آغاز جریان صنعتیسازی ایران در دوره پهلوی اول، پیدایش و بنیانگذاری كارخانجات نساجي را در نقاط گوناگون کشور به ویژه مازندران زمينهساز شد. مازندران در این روزگار به عنوان يكي از قطبهاي صنعت نساجی، سهمی چشمگیر در اشتغالزايي و خودكفايي اقتصادي کشور برعهده گرفت. صنعت نساجي در مازندران گرچه پیشینهای تاریخی نداشت اما به دليل برخورداری از عوامل گوناگون فني و محيطي همچون فراهمبودن مواد خام اوليه مانند پنبه و كتان، با کامیابی همراه شد. نساجي مازندران در آغاز با چندين واحد توليدي در شهرهاي شاهي (قائمشهر)، بهشهر، چالوس راهاندازی شد. این واحدهای تولیدی، پارچههاي پنبهاي، پشمي و پارچههاي كتاني تولید کرده، در زمینههای گونيبافي و چيتسازي فعالیت بسیار داشتند. با شکلگیری و گسترش صنعت نساجی در مازندران، مسأله تامین نیروی کار از اهمیتی ویژه برخوردار شد. به روایت تورج اتابکی در کتاب «دولت و فرودستان»، زندگی روستاييان كه بيشتر جمعيت ايران را در دوران پهلوی اول تشكيل ميدادند، از شرایط مناسب برخوردار نبود و بنیانگذاری و فعالیت کارخانجات نساجی مهاجرت آنان را به شهرها در پی داشت. این پدیده به افزايش جمعيت شهري در منطقه مازندران انجامید. روستاييان بومي و بدون مالكيت، در آغاز بیشتر كارگران شاغل در صنايع را تشكيل میدادند اما بافت اقتصاد كشاورزي در مازندران موجب شد صنعت تازهبنیان نساجي با كمبود نيروي متخصص انساني روبهرو شود. دولت براي حل كمبود نيروي انساني در این زمینه، سياست جابهجایی اجباري كارگران ماهر را از دیگر نقاط ايران پیش گرفت. آنگونه که اسناد تاریخی روایت میکنند، گزارشهايی گوناگون در این دوره از سوي وزارت داخله به فرمانداري اصفهان درباره فرستادن كارگران از شهرضا برای كار در نساجيهاي تازهبنیان در شمال كشور وجود دارد. جابهجایی اجباري كارگران از نقاط مركزي ايران به مازندران، سياستي ناموفق بود. دولت به همین دلیل در دوره پهلوی دوم کوشید با ایجاد جاذبههايي زمینه را برای برانگیختن کارگران به کوچ فراهم آورد. مکانهای اقامتی و تفریحی با زمینه رضایتمندی شاغلان در آن صنایع در همین راستا ایجاد شود. مكانهایي همچنین در نزديكي كارخانه برای اقامت متخصصان پدید آمد. همراستا با این کارها، آرامآرام امكانات تفریحی و رفاهی همچون باشگاه ورزشي، آسايشگاه و شيرخوارگاه برای رفاه و افزایش سطح زندگی كاركنان نساجي ایجاد شد. شيرخوارگاه وابسته به نساجي شاهي براي نگهداری از فرزندان كارگران زن شاغل در نساجي شاهي در ساعتهای كاری، از نمونه این اقدامات رفاهی به شمار میآمد. حضور گسترده کارگران کارخانجات نساجی در مازندران که منافعی مشترک داشتند، شکلگیری گروههای منسجم كارگري را در پی آورد. این دستهها زمینهای مناسب برای نفوذ گرايشهای سوسیالیستی و كمونيستي داشتند؛ آنها همچنین با سازماندهی اعتراضهای پراکنده کارگران در پی دستیابی به شرایط بهتر کار برمیآمدند. پیدایش و گسترش صنعت نساجي در محدوده شمالی کشور به ویژه مازندران در واقع تغيير بافت جمعيتي اين شهرها را زمينهساز شد.
صنایع نساجی و آموزش
صنایع مصرفی چون نساجی در دوره پهلوی با اختصاص بودجههای کلان دولتی تاسیس شدند. صنعت نساجی برای دوام و ماندگاری خود نیازمند بود علوم و فنون نوین را به کارگیرد. زمینه ورود علوم و فنون تازه مرتبط با نساجی بدینترتیب فراهم آمد. این دانشها و فنها جنبه کاربردی داشتند و طیفی گسترده از دانشآموختگان جدید و کارگران فنی را دربرمیگرفتند. کارخانههای نساجی، بخشهای گوناگون همچون ریسندگی، بافندگی، رنگرزی، مرکز نیرو (برق)، تعمیرخانه و نجارخانه داشتند. ماشینهایی گوناگون در هر بخش به کار گرفته میشدند. دولت و صاحبان صنایع برای کار با ماشینآلات نساجی باید مهندسان و تکنیسینهایی پرورش میدادند که توانایی کار با آن ماشینها را داشته باشند. اداره کل فلاحت و صناعت به همین منظور هنرستان نساجی شاهی را راه انداخت. دوستداران این صنعت با هزینه دولت در هنرستان یادشده به مدت دو سال زیر نظر آموزگاران و مهندسان اروپایی دانشهای مرتبط را فرامیگرفتند. دیپلم هنرستان با دیپلم کامل متوسطه برابر بود و دانشآموختگان آن در کارخانه چیتسازی بهشهر و حریربافی چالوس به کار گرفته میشدند. علوم و فنون مورد نیاز صنعت نساجی، در زمینههایی گوناگون همچون ماشینآلات الکتریکی، تکنیک بافت پارچه، ریسندگی، شیمی عمومی و آلی، رنگسازی، رنگرزی الیاف، خواص فیزیکی و شیمیایی الیاف و کاربرد ماشین آلات ریسندگی و بافندگی بود که در آن هنرستان آموزش داده میشد.
حضور كارگران در جنبشهاي ضد حكومتي
پیدایش و بنیانگذاری كارخانجات گوناگون در دوره پهلوی اول، شکلگیری طبقه كارگران صنعتي را در پی داشت که بیشتر مهاجران روستايي بودند. این کارگران در جستوجوی کار و زندگی بهتر به مناطقی جذب شدند که در آنجاها کارخانههای صنعتی ایجاد شده بود. بنابر روایت یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب»، پایینبودن دستمزدها، ساعت کار زیاد، انتقال اجباری کارگران به مازندران در این دوره، به شکلگیری نارضایتیهای کارگران صنعتی انجامید. روند نارضایتی کارگران کارخانجات با آغاز جنگ دوم جهاني و رسیدن دامنههای آن به ایران که سقوط پهلوی اول را در پی داشت، شدت یافت. به نوشته سپهر ذبیح در کتاب«تاریخ جنبش کمونیستی در ایران» در آن سالها شرایط زندگی برای کارگران بسیار نامساعد بود و در حالی که شاخص هزینه زندگی در سال 1320 خورشیدی تقریبا هفت برابر شده بود اما افزایش کلی دستمزد کارگران تا اواخر سال 1325 خورشیدی از 70 تا 80 درصد فراتر نمیرفت. صنعت نساجي در دوران جنگ دوم جهاني با مشكلاتی فراوان چون فرسودگي ماشينآلات، كمبود قطعات يدكي، ناتوانی در وارد کردن لوازم يدكي و مواد مورد نياز اوليه روبهرو بود. کارخانجات داخلی با توجه به واردات گسترده تولیدات نساجی، سوددهی لازم را نداشتند. شرایط سخت اقتصادی کارگران، حضور نیروهای شوروی در ایران و فعالیتهای تبلیغی حزب توده ایران در میان کارگران، اعتراضهای گسترده کارگری را شکل داد و به اختلال در خط تولید این صنایع انجامید. برای نمونه میتوان به وضعیت کارخانه نخریسی و نساجی خسروی در مشهد اشاره کرد. بنابر روایت حسین محبوبي اردكاني در كتاب «تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران» این کارخانه در سال 1316 خورشیدی گشایش یافت و حدود 800 کارگر در آن شاغل بودند که بخشی زیاد از آنها به عضویت حزب توده درآمدند.
صنایع نساجی و تاثیر آن در کشاورزی
برنامه جدید صنعتیسازی در دوره پهلوی به گونهای مستقیم و غیر مستقیم، تاثیری بسیار در پیشرفت کشاورزی ایران تا پیش از رخداد اصلاحات ارضی داشت زیرا مواد اولیه صنایعی چون نساجی از کشاورزی تامین میشد. به طور مثال قیمت کنف در اثر ساخت کارخانه گونیبافی رشت تقریبا دو برابر شد. بنابر گواهی «مجله مدرسه عالي فلاحت»، در حالی که پیش از آن کنف ایران با وجود مرغوبیت، بازار رقابتی خارجی نداشت و روسیه تنها خریدار آن بود، اکنون وضعیت و بازاری مناسب یافته بود؛ در حالی که پیش از آن کشاورزان با هر قیمت پیشنهادی مجبور بودند محصول خود را بفروشند. ایران افزون بر آن ناگزیر بود سالانه میزانی بسیار نخ گونی و طناب از خارج وارد کند.
ایجاد صنایع نساجی زمینه را برای تخصصیشدن کشت بسیاری از محصولات کشاورزی صنعتی در ایران فراهم آورد. مثلا توسعه صنعت نساجی در مازندران یکی از عوامل تخصصیشدن کشت محصولات مرتبط با آن صنعت در منطقه شد. در شرایطی که کشت پنبه در گرگان به سال 1310 اهمیت چندان نداشت، کشت آن محصول اما در سال 1313 در منطقه به 5 هزار هکتار رسید. پنبهکاری به علت وابستگی صنعتی، از نخستین رشتههای کشاورزی بود که خود را با شرایط مدرن کشت و تجارت همخوان ساخت. دولت همچنین در این دوران با توجه به شرایط اقتصاد جهانی کوشید زمینه را برای کشت محصولاتی با بازار بینالمللی فراهم آورد.
ایران صنعتی، ایرانی شهرنشین
و خواستههای نو
دولت در نخستین دهههای سده چهاردهم خورشیدی بدینسو کوشید با گسترش صنایع گوناگون زمینه را برای ورود ایران به گستره تجارت و اقتصاد جهانی با رویکرد صنعتیسازی فراهم آورد. این کوشش اما تنها در حوزههای بازرگانی و اقتصاد محدود نماند؛ حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز از این کوششها و دگرگونیهای برآمده از آن تاثیر پذیرفتند؛ به گونهای که ریشه چنان تاثیرگذاریهایی را در رخدادهای اجتماعی و سیاسی به ویژه در دوره پهلوی دوم میتوان دید. صنایع نساجی در این میانه بسیار مهم پنداشته میشوند. گسترش شهرنشینی از مهمترین پیامدهای آن دگرگونیهای بزرگ به شمار میآمد. همین پدیده، خود پیآیندهایی چشمگیر داشت که میتوانست در آینده سیاست و اجتماع این سرزمین تاثیرگذار باشد. خواستههای مردمان شهرنشین طبیعتا با کسانی که زیستِ بر مبنای کشاورزی داشتند، متفاوت بود. روزگار ایرانِ پس از آغاز جریان صنعتیسازی، به گونهای دیگر میگشت.
حضور زنان در كارخانههاي نساجي
شکلگیری و گسترش صنعت نساجی زمینهای مناسب برای حضور زنان در صنعت نوپای ایران فراهم آورد. علت فراهمشدن زمینه اشتغال زنان در صنایع را شاید در کمبود نیروی کار بتوان جست. کارخانه نساجی شاهی از دو بخش ريسندگي و شالبافي تشكيل يافته بود و كاركنان واحد بافندگي، بیشتر زنان ناحيه را دربرمیگرفتند. بنابر نوشته جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» چندين هزار کارگر زن در صنایع به ویژه نساجی فعالیت میکردند. شرایط اقتصادی کارگران در دوره پهلوی چندان مناسب نبود و این وضعیت درباره زنان کارگر تشدید میشد؛ آنان با مزدی ناچیز حتی کمتر از مزد مردان برای ساعتهای پیاپی در شرایط نامطلوب کار میکردند. شرایط نامناسب کاری، حقوق بسیار پایین کارگران زن موجب میشد آنان با حضور در مجامع کارگری و آگاهی از شرایط استاندارد مطلوب و مناسب کار، نارضایتیهایی در صنایع پدید آورند. در تشریح وضعیت شرایط نامناسب کار زنان کارگر در صنایع میتوان به یادداشت «زنان کارگر ایران» اشاره کرد که به تاريخ 11 اردیبهشت 1324 خورشیدی در روزنامه «راستي» وابسته به حزب توده ایران منتشر شده است «زندگی زنان و دختران کارگر ایرانی خارج از حد مشقتبار و غمانگیز است. در ایران در اثر اختلاف مزدی که بین زنها و مردها قائلند زنان کارگر با اینکه کارشان کمتر از مردها نیست با این حال مزدی که دریافت میدارند نصف مردها است شما اگر پا در دخمههای تاریک و مرطوب قالیبافی بگذارید و وضع اسفانگیز دختران 11 و 12 ساله را که در مقابل 12 ساعت کار در شبانهروز هفتهای 6 ریال دریافت میدارند از نزدیک مشاهده کنید میتوانید به وضع پر از مشقت و زندگی رقتبار زنان و دختران کارگر پی ببرید. این دختران که باید در این سن از مدرسه و درس استفاده کنند ایام جوانی خود را با قلب افسرده و چهرههای زرد طی نموده و در موقع دریافت مزد خود مواجه با این بیعدالتی صاحبین کارخانه میشوند. این وضع خراب نتیجه فاسد اوضاع غیر عادلانه اجتماع ما است».
تشکیل شهرهای جدید در ارتباط با صنعت نساجی
تاسيس كارخانه نساجي در برخي شهرهاي مازندران، موجب شد شهرهایی تازه شکل گیرند یا شهرهای کوچک توسعه بسیار یابند. شهر شاهی (قائمشهر کنونی) از آن دسته بود. بنای نخستین این شهر با نام علیآباد در دوران قاجاریه نهاده شد. علیآباد در سال ۱۳۱۳ خورشیدی با توجه به موقعیت ویژه منطقهای و تاسيس واحدهای صنعتی همچون کارخانجات نساجی و گونیبافی، به شهرستان شاهی تبدیل شد. جمعیت این شهرستان با ساخت راهآهن سراسری و گسترش صنایع نساجی آرامآرام افزایش یافت و توسعه عمرانی و ساختوساز در آنجا شدت گرفت. کارخانه نساجی شاهي، از قدیمیترین واحدهاي نساجی در کشور بود که در زمینی به مساحت پانزده هکتار ساخته شد. هفت هکتار از این زمین به تاسیسات صنعتی و دیگر گستره آنجا برای خانههای سازمانی مهندسان و متخصصان اختصاص یافت. تولیدات این واحد صنعتی در آن روزگار، سهمیه ارتش به شمار میآمد و مستقیم به ارتش تحویل میشد. محبوبی اردکانی در کتاب «تاریخ موسسسات تمدنی جدید در ايران» اینگونه روایت میکند که عده کارگران و کارمندان کارخانه شاهی تا دو هزار و سی نفر بوده است. صنعت نساجی بدينترتيب منطقه شاهي را که روستایی بیش نبود، به شهری بزرگ تبدیل کرد. بسياري از جویندگان كار از دیگر مناطق به اين شهر کوچیدند. كارخانه نساجي در شكلگيري و گسترش چنین شهرهایی، مركز و نماد اقتصادي به شمار میآمد و همه موسسات خدماتي، تفريحي و رفاهي در راستاي حمايت از اين مركز اقتصادي، پیدا شده و گسترش میيافتند.