شماره ۱۰۴۵ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۳ بهمن
صفحه را ببند
آفتاب هیچ‌گاه در بریتانیا غروب نمی‌کند!

|  صادق رضازاده|

یک ‌ساله بود که پدرش را از دست داد. پدرش ادوارد، دوک‌ کنت بود. دوک کنت، پدر ویکتوریا، در 50 سالگی با یک پرنسس آلمانی ماریا لوئیزا - بیوه‌ای 32 ساله - ازدواج کرد و ویکتوریا حاصل این ازدواج بود. ادوارد که مُرد، بدهی‌های سنگینش به این و آن برای خانواده‌اش دردسرساز شد. بعد از آن ویکتوریا تحت سرپرستی عمویش جرج قرار گرفت، جرج وارثی نداشت. این برای ویکتوریا شانس بزرگی بود. تاج و تخت بعد از جرج به او می‌رسید. اطرافیان جرج هر کاری می‌کردند که ویکتوریا را از پذیرش تخت سلطنت منصرف کنند، اما ویکتوریا نمی‌خواست این شانس را از دست بدهد. او عاشق نوشتن بود و از 13 سالگی خاطرات روزانه خود را می‌نوشت و از نوشته‌ها و خاطراتش پیدا بود که  دیگر نمی‌خواهد به کودکی برگردد. کودکی‌اش جز مشقت‌ و سختی‌هایی که در خانه به تنهایی می‌کشید چیزی نبود. این دختر هیچ وقت نمی‌توانست با مادرش اوقات خوشی را بگذراند. از او خوشش نمی‌آمد و وقت خودش را بیشتر در باغ‌های آلبالو و خرید جواهرات می‌گذراند. ویکتوریا به‌ جای اینکه پیش مادرش باشد همیشه کنار ندیمه‌اش بود. به ندیمه‌اش لزن، که آلمانی بود، دلبستگی داشت. لزن به او زبان‌های آلمانی، فرانسه، موسیقی و رقص را یاد می‌داد و تمام وقت‌اش را در اختیار ویکتوریا می‌گذاشت. ویکتوریا خیلی زود بر تخت سلطنت که ارث عمویش بود، نشست. در 18 سالگی، شاید برای او کمی زود بود اما باعث می‌شد که دیگران ادعایی بر تخت ‌سلطنت نداشته باشند. تنها کسی که او را تنها نگذاشت و همیشه به او مشورت می‌داد نخست وزیر انگلستان، لرد ملبورن بود. او، پس از رفع چند چالش از پیش روی ویکتوریا که حالا دیگر ملکه صدایش می‌زدند، به فکر یافتن شوهر مناسبی برای او افتاد. یکی از نامزدهای ازدواج با ملکه ویکتوریا، پرنس آلبرت، برادرزاده دوشس کنت و لئوپولد پادشاه بلژیک بود. طبق رسوم دربار هیچ کس نمی‌تواند از یک ملکه خواستگاری کند و این ملکه بود که می‌بایست به پرنس آلبرت پیشنهاد ازدواج بدهد. او مدتی پس از رسیدن به سلطنت با شاهزاده آلبرت ازدواج کرد و عاشقانه دوستش داشت و این عشق هر چه پیش می‌رفت عمیق و عمیق‌تر می‌شد. این مسأله برای دربار ویکتوریا مشکلاتی ایجاد کرد چرا که وزرا نمی‌دانستند همسر ویکتوریا را چگونه معرفی کنند. ویکتوریا ملکه بود وهمسرش هیچ حقی در سلطنت نداشت. نتیجه مشورت طولانی وزرا این شد که همسر ویکتوریا با داشتن عنوان عالیجناب شاهزاده آلبرت صرفاً حق دخالت در امور داخلی دربار را داشته باشد. بعد از مرگ آلبرت او شیفه عبدالکریم هندی که خدمتکاری ساده بود، شده بود و در وصف او به عروس خود گفته بود: «من به او بسیار علاقه‌مند هستم. او خیلی خوب، نجیب و آرام بوده و از درک بالایی برخوردار است. او واقعاً با من راحت است». علاقه‌ای که حاشیه‌های فراوانی را هم برای او به وجود آورد. اما هرچه بود در زمان ملکه ویکتوریا آفتاب هیچ‌گاه در بریتانیا غروب نمی‌کرد.

22 ژانویه (1901)، سالروز درگذشت ملکه ویکتوریا، ملکه بریتانیا و ایرلند


تعداد بازدید :  323