شماره ۴۰۰ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۹ مهر
صفحه را ببند
اگر من مسئول فرهنگی بودم...

 محمود آموزگار مدیرمسئول نشر کتاب آمه

به‌عنوان فردی که از دهه 70 در کار فروش و نشر کتاب هستم، بخش قابل‌توجهی از این سال‌ها را در حوزه نشر بین‌الملل گذرانده‌ام وحدود 10‌سال است که در حوزه نشر داخل مشغول به‌کار هستم. اگر بنا باشد بین وضع نشر در داخل ایران و آنچه در خارج از کشور اتفاق می‌افتد، مقایسه‌ای انجام دهیم، وادار می‌شویم از مسئولان فرهنگی داخل کشور درخواست کنیم در حوزه نشر، کمی قاعده‌مند‌تر بیندیشند و عمل کنند. به تعبیری، اگر خودم یکی از مسئولان فرهنگی کشور بودم، سعی می‌کردم تعارض بین تعداد ناشران و تعداد ویترین‌های کتاب را کاهش دهم. به بیان دیگر جلوی افزایش تعداد تولیدکنندگان کتاب را می‌گرفتم. البته این عمل را در تهران مدنظر قرار نمی‌دادم و به شهرها و مناطق محروم‌تر می‌رفتم و سعی می‌کردم در آن‌جا این فاصله را کمتر کنم. هدفم از این کار افزایش کتابفروشی‌ها در آن مناطق و اعطای آن به متقاضیان با اجاره‌های نازل بود. سعی می‌کردم وضعیتی ایجاد کنم که کتابفروشی به معنای واقعی کلمه، وارد زندگی شهری شود. با توجه به تعداد بالای عناوین کتاب که حدود 70‌هزار عنوان در‌سال است و تیراژ پایین این کتاب‌ها که به‌طور متوسط 1000 نسخه است، متوجه می‌شویم اقلیتی(نویسندگان) برای اقلیت دیگری(خوانندگان آن کتاب‌ها) می‌نویسند. با این شرایط، توده مردم از نعمت مطالعه محروم‌اند. یکی از دلایل این اتفاق، در دسترس نبودن کتاب برای توده است. اگر تعداد کتابفروشی‌ها را افزایش دهیم و بر جاذبه‌های کتابخانه‌های عمومی بیفزاییم تا حدود زیادی کتاب را در نزدیکی مردم قرار داده‌ایم. اگر به جای مسئولان فرهنگی بودم کاری می‌کردم کتابخانه‌های عمومی توسط شهروندان دیده شوند و حضور آنها در فرآیندهای اجتماعی محسوس باشد. به نحوی که حتی اگر قرار باشد دو شهروند یا دو دوست با هم قرار ملاقات بگذارند آن ملاقات در کتابخانه‌ها صورت بگیرد. این کار ممکن نمی‌شود مگر این‌که بتوانیم جاذبه‌های لازم را در کتابخانه‌های عمومی ایجاد کنیم. به گونه‌ای که هر سلیقه‌ای بتواند کتاب موردنظر خود را در کتابخانه‌های عمومی پیدا کند. رسیدن به این نقطه حاصل نمی‌شود مگر این‌که رویکرد بی‌طرفانه‌ای درباره خرید کتاب و قرار دادن آن در کتابخانه‌های عمومی به وجود بیاید. اگر یک نسخه از همه کتاب‌ها حتی کتاب‌هایی که در برخی از حوزه‌ها (بنا به هر دلیلی) مطرح نمی‌شوند را در کتابخانه‌ها قرار می‌دادیم، وضع دیگرگون می‌شد. سعی می‌کردم به‌عنوان یک مسئول فرهنگی از هزینه‌های کتابفروشی‌ها کم کنم. درحال‌حاضر وضع کتابفروشی درست مثل یک شغل تجاری است یعنی تمام هزینه‌های یک شغل تجاری را دارد اما درآمدش به هیچ‌وجه با مشاغل تجاری قابل‌مقایسه نیست. بنابراین سعی می‌کردم وضعیتی ایجاد کنم که آدم‌ها فقط از روی عشق، علاقه و دوست‌داشتن وارد این شغل شوند. از این رهگذر بود که می‌توانستیم امیدوار باشیم کتابفروشی توجیه اقتصادی پیدا کند. در کشوری که دمای هوا در طول‌ سال حدود 30 تا 40 درجه اختلاف دارد کتابفروشی‌ها هزینه بالایی را برای گرم یا خنک‌کردن هوا می‌پردازند. بنابراین من به‌عنوان مسئول فرهنگی سعی می‌کردم هزینه سوخت این مکان‌ها را با تعرفه‌های ویژه بپردازم و این کار را تا جایی ادامه می‌دادم که بتوانند روی پای خود بایستند، حتی سعی می‌کردم آنها را از مالیات معاف کنم. در شرایط کنونی که وضع توزیع ناکارآمد است، برای پست تعرفه ویژه‌ای قرار می‌دادم و سعی می‌کردم به این نحو کتاب‌ها را یا به‌صورت رایگان یا با قیمت بسیار نازل به مناطق مختلف کشور برسانم. با این اقدامات سعی می‌کردم فعالیت نشر را در سراسر کشور همسان کنم و مناطق محروم را هم به سطح فعالیتی که نشر در پایتخت دارد می‌رساندم. در ادامه سعی می‌کردم تا آن‌جا که ممکن است به نظارت بپردازم. درمورد ممیزی هم سعی می‌کردم ناشران و نویسندگان را متوجه موضوع کنم که در کشور ما شکاف‌های فرهنگی زیادی وجود دارد و آنچه بیش از هر امر دیگری حایزاهمیت است، افزایش تلاش برای ایجاد یکپارچگی در کشور است. سعی می‌کردم علاوه بر این‌که در اداره‌کتاب به بررسی کتاب‌ها بپردازم، ملاحظات موجود را بین ناشران و اهل‌قلم ترویج دهم تا حاصل کار باعث تکدرخاطر کسی نشود. از سوی دیگر به اهل‌قلم می‌قبولاندم که نباید به مخاطب 1000 عددی فکر کند.

 


تعداد بازدید :  285