عباس نظریان| دکتر پیرحسین کولیوند در مردادماه 95 با دستور وزیر بهداشت، به سمت ریاست مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی کشور منصوب شد. طرح اساسی او یعنی سازمانشدن اورژانس کشور، راهگشای بسیاری از گرههای کور فعلی خواهد بود. حضور کولیوند در اکثر پستهای مدیریتی توأم با سختیها و بحرانها و البته تحولات بزرگ برای آن سازمان بوده است. شاید آخرین بحران مدیریتی او را بتوان فاجعه منا درسال گذشته نام برد. فاجعهای که هیچگاه از ذهن مردم ایران پاک نخواهد شد. گفتوگویی با او داشتهایم که خواندن آن قطعا خالی از لطف نخواهد بود.
در ابتدا یک معرفی کوتاه داشته باشیم.
من پیرحسین کولیوند هستم، اهل تویسرکان، اول مهرماه 1350، در روستایی به نام گل زرد به دنیا آمدم.
پیرحسین یعنی چه؟ احساس شما نسبت به این اسم چیست؟
اسم همه اعضای خانواده ما برهمین وزن است. پدرمان غلامحسین بود. برادرها و پسرعموهایم یارحسین، یارحسن، امیرحسین، امیرحسن، علی حسین، رضاحسین و... هستند. خانوادهمان اعتقاد عجیبی به نام ائمه دارند.
آقای کولیوند؛ تحصیلات رئیس اورژانس کشور مرتبط با پستی است که در آن مشغول به کار است؟
سال 68 در دانشگاه علوم پزشکی همدان در رشته کاردانی هوشبری پذیرفته و سال 70 فارغالتحصیل شدم. تا سال 74 در همدان و تویسرکان کارکردم. سال 74 در بیمارستان خاتمالانبیا مشغول به فعالیت شدم. تقریبا به فاصله خیلی کوتاهی مسئول اتاق عمل شدم. دوره قلب و ریه مصنوعی (پمپیست) را در دانشگاه علوم پزشکی ایران گذراندم. به همراه آقای امیری همکارم، جزو نخستین نفراتی درکشور بودیم که مدرک کاردیوپرفیوژنیست را از دانشگاه ایران گرفتیم. بعد از آن در رشته کارشناسی مدیریت ادامه تحصیل دادم. سپس ارشد MBA خواندم و در ادامه دکترای تخصصی مدیریت در رشته منابع انسانی با گرایش رفتار سازمانی را اخذ کردم. این اواخر نیز پست دکترای خود را با همان گرایش رفتار سازمانی به پایان رساندهام.
کار اجرایی و مدیریتی شما از چه سالی شروع شد؟
من اصلا انگار مادرزاد مسئول بودهام! درخاطرم هست که از همان کودکی در مدرسه مبصر بودم و هرکس هر کاری داشت، روی دوش من میانداخت. نه گفتن برایم سخت بود! چه درکارهای یدی مثل آجرپزی یا جوشکاری و چه درکارهای مدیریتی، همیشه کارهای سنگین با من بود. ازسال 77 درمرکز حج و زیارت پزشکی مدیر بیمارستان مدینه بودهام. از همان سال تقریبا ایام حج را در مکه و مدینه به سر بردهام. حدودا از دوسال قبل معاون مرکز پزشکی حج و زیارت شدم و سال گذشته نیز ریاست بیمارستان مدینه را به بنده سپردند. مدیریت بیمارستان خاتمالانبیا را که ازهمان سال 79 همواره داشتهام و درکنار سایر پستهای مدیریتی انجام دادهام و کار ثابتی برای بنده بوده است.
فعالیتتان درجمعیت هلالاحمر را از چه سالی آغاز کردید؟
سال 92 بهعنوان رئیس سازمان امدادونجات هلالاحمر قبول مسئولیت کردم. اصلا از این پست مدیریتی راضی نبودم و هیچوقت از آن لذت نبردم. دکتر فرهادی رئیس وقت جمعیت هلالاحمر، این مسئولیت را به ما اجبار کرد (با خنده) البته کار در هلالاحمر خیلی خوب و پرثواب است. خدماتی ارایه میدادیم که برای افراد ابنالسبیل بود. در هلالاحمر مدیر بدشانسی بودم! (با خنده) ازهمان روز اول هرنوع بلایی که فکر کنید، برایم پیش آمد. از سیل و برف و کولاک گرفته تا زمینلرزه و...
چه شد که از ریاست سازمان امدادونجات هلالاحمر استعفا کردید؟
با دکتر فرهادی شرط کرده بودم که تا وقتیکه هستند، من هم بمانم، دکتر فرهادی که از هلالاحمر رفت، بنده نیز استعفا کردم.
اینهمه مسئولیت بهطور همزمان سنگین نبود؟
خیلی سنگین بود؛ اما خب اجبار شده بود و درشرایط انتخاب نبودم. البته در هلالاحمر همکاران خوبی داشتم. تغییرات زیادی در سازمان ندادم. بچههای هلال خوب و اهل کار بودند. عادت من این است، کسی که نتواند در کار مدیریتی با من بیاید یا خودش را میرساند و یا نمیرسد و جامانده است!
از نگاه شما هلالاحمر و اورژانس در زاویهای با هم قرار دارند؟
هیچ زاویهای ندارند. مکمل یکدیگر هستند. هیچ دو ارگان امدادی درمقابل یکدیگر قرار ندارند. البته درست این است که یک ارگان امدادی واحد داشته باشیم و من این آرمان را قطعا پیگیری خواهم کرد.
ریاست اورژانس کشور را چرا پذیرفتید؟
توی رودربایستی افتادم! (با خنده فراوان). دکترهاشمی- وزیر بهداشت- بنده را دربحث اخلاقی انداخت. مدت زیادی بود که دکترهاشمی اصرار میکرد. درموقعیتی قرار گرفتم که متوجه شدم اگر نپذیرم، ممکن است خدا غضب کند. البته از اعتماد و لطفی که دکترهاشمی داشتند، باید سپاسگزار باشم.
دکتر کولیوندی که رئیس اورژانس کشور است، چگونه مدیری است؟
اصلیترین برنامه من که به جد دنبال آن هستم، بحث سازمانشدن است. معتقدم اگر اورژانس سازمان شود، یک موقعیت اجتماعی خوب برای تکنیسینها ایجاد خواهد شد. بچهها جایگاه اجتماعی پیدا خواهند کرد. دولت باید به اورژانس پیشبیمارستانی بها بدهد؛ زیراکه یکی از اصلیترین کارهای حاکمیت دربخش سلامت فوریتهای پیشبیمارستانی است. اینکه بهترینها را در اورژانس پیشبیمارستانی داریم، شکی نیست، اما اینکه دولت بها میدهد یا نه؟ به نظر بنده اورژانس خیلی مغفول واقع شده است. اورژانس باید جایگاه خود را به دست آورد؛ و همه اینها برای این است که بتواند خدمت خوب ارایه دهد، وگرنه بنده به دنبال جایگاه و مقام نیستم. از سازمانشدن اورژانس مردم بهره خواهند برد.
از دید شما آیا وضع مالی و معیشتی یک تکنیسین اورژانس 115 مطلوب است؟
ابدا؛ اصلا مطلوب نیست. نسبت به سختی کاری که دارند و خدمتی که ارایه میدهند، به هیچوجه مطلوب نیست. حقوق و مزایای تکنیسینهای اورژانس پیشبیمارستانی قطعا باید از اورژانس بیمارستانی بهتر باشد؛ و اورژانس بیمارستانی باید از سایر کارکنان بیمارستان مزایای بیشتری داشته باشد. ما باید درآمدهای پایدار برای اورژانس داشته باشیم. یک منبع اعتباری همیشگی و ماندگار.
کار در اورژانس 115 را چگونه میبینید؟
کار اورژانس 115 هضمکردنش بسیار سخت است. خیلی از بچههای اورژانس درمأموریتها با جنازه عزیزان خود روبهرو میشوند. چند موردش را تابهحال داشتهایم. این افراد حتی ممکن است با اختلالات روانی (P.T.S.D) مواجه شوند.
با درنظر گرفتن جمیع جهات آیا اورژانس 115 درسال 96 سازمان میشود؟
انشاءالله... حتما.
دیدگاه شما درمورد روابط عمومیهای اورژانس چیست؟
باید خیلی تقویت شوند. روابط عمومیها باید بتوانند اورژانس را درجامعه مطرح کنند و برایش جایگاهسازی کنند. محتوای تولیدی فعلی کافی نیست. باید محتوای حرفهایتر و بیشتر تولید شود. روابط عمومیها میتوانند جایگاه سازمانی را تقویت کنند و اورژانس را به مردم معرفی کنند. درحال حاضر مردم با اورژانس خیلی غریبهاند. روابط عمومی کار خیلی سختی است، از هرکسی برنمیآید. البته همه گرههای روابط عمومیها هم درپول خلاصه نمیشود، باید انگیزه افراد را بالا برد.
آیا تابهحال نیازمند خدمات اورژانس 115 شدهاید؟
الحمدلله خیر! (با خنده)
نخستین عبارتی که از شنیدن کلمات زیر به ذهنتان میرسد را فیالبداهه برایمان بگویید.
اورژانس هوایی: ایثار
چهار شهید بالگرد اورژانس: بالاترین مقام
تکنیسینهای اورژانس: کمتوقعترین، بیحاشیهترین و پرتلاشترین انسانها
115: آرامش
هلالاحمر: دوستی و مودت
مرکز پزشکی حج و زیارت: دوستداشتنی
محرم: وجود ما، زندگی ما
و حرف آخر...؟
خدایا چنان کن سرانجام کار / تو خشنود باشی و ما رستگار.