اکبر هاشمی رفسنجانی درباره مدیریت اقتصاد ایران در دولت پنجم و ششم روایت متفاوتی دارد که این روایت با گزیده هایی از مصاحبه های او با نشریات کشور در ادامه می آید. برش های مصاحبه اقتصادی هاشمی به انتخاب اتاق بازرگانی تهران است. آیتالله هاشمی رفسنجانی در گفتوگویی با مجله همشهری ماه شرایط آن روزها را اینگونه توصیف کرد: «... کسری بودجه و فروش نفت هر بشکه ۷ تا ۱۰ دلار آن هم در شرایط تحریم و شرارتهای بیگانگان، شرایط را متمایز میکند ولی اولین دوره ریاستجمهوری من یعنی از سال ۶۸ تا ۷۲ در بین همه ادوار ریاستجمهوری چون از جنگ فارغ شده بودیم و به سازندگی روی آوردیم بهتر است، البته به دو دلیل: اول اینکه خودم رئیسجمهوری بودم و بهکرات از عملکردم دفاع مستند میکردم و دوم جدای از این، در سال ۶۸ درحالی ریاستجمهوری را قبول کردم که بودجه کشور بهصورت رسمی ۵۱درصد کسری داشت.»آیتالله همچنین در گفتوگویی با روزنامه کیهان گفت: «وقتی دولت من شروع به کار کرد، وضع و شرایط کشور بد بود. از لحاظ اقتصادی بیش از 50درصد کسری بودجه داشتیم که آن را هم بانک مرکزی به دولت میداد. منبعی برای تأمین آن نداشتیم. هزینههایی هم داشتیم که نمیتوانستیم صرفهجویی کنیم. عمده هزینهها، جاری و روزانه بود. وضع ارزی کشور بسیار بد بود. 6یا 7میلیارد دلار درآمد و 12میلیارد دلار بدهی ارزی داشتیم که نوعا جنسهای مصرفی را خریده بودیم و اکثرا نقد یا نسیه یکساله بود.»
انبارهایمان خالی و مردم سرخورده بودند
هاشمی در ادامه مصاحبه خود با روزنامه کیهان تأکید کرد: «از لحاظ روحی هم به خاطر جنگ و شرایطی که پیشآمده بود، خیلیها نوعی سرخوردگی داشتند. در داخل کشور بسیاری از نیازها به خارج وابسته بود. انبارها خالی و کارخانهها فرسوده بود و کار و تولید نمیکردند. قطعات و مواد نداشتند. معلوم بود که این وضع قابل دوام نیست و نمیتوانیم با آن سیاست، کشور را بگردانیم.
شاید عمده دلیلی که من آمدم به خاطر این بود که امام، رهبری و مجلس از افکار من آگاهی داشتند و فکر میکردند شاید این افکار نجاتبخش باشد. تا آن موقع برنامه مصوب نداشتیم و قبل از آمدن، برنامه مصوب درست کردیم. آن برنامه در مجلس تصویب شد و اکثریت مجلس هم با جناح رادیکال بود. با برنامه جامع سازندگی که ابعاد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را دربرمیگرفت، وارد عمل شدیم. نیروهای مناسبی را که اهل کار میدانستم، انتخاب کردم که شعاری عمل نکنند و واقعا کار کنند. خط و جناح را در دولت دخالت ندادم و درنتیجه دولت معتدلی تشکیل شد؛ درواقع نه چپ و نه راست و به تعبیری هم چپ و هم راست بود. یعنی معتدل بودند. کسانی که بودند، با ما تعهد کاری داشتند و فکرشان هم برای خودشان و ما محترم بود. همهچیز را مهیا کردیم که تحولی ایجاد شود.
بیکاری بیداد میکرد
رئیسجمهوری دولت سازندگی به وضع اشتغال کشور در سالهای پس از جنگ گریزی زده و گفت: وضع روابط خارجی ما هم خوب نبود. معلوم بود منابع داخلی کافی نیست و باید از خارج تزریق کنیم. بیکاری فوقالعادهای داشتیم. ظاهرش 5/15درصد بود، اما نیروهای از جنگبرگشته اضافه میشدند. آنهایی هم که پشت جبهه برای جنگ کار میکردند، شغل جدید میخواستند. کسانی هم که ظاهرا کار میکردند، واقعا بازدهی خوبی نداشتند. در چهار استان کشور عملا بهخاطر جنگ، کاری صورت نمیگرفت و میلیونها آواره جنگی داشتیم. با توجه به همه اینها، همان مجلس رادیکال در برنامه تصویب کرد که باید در پنج سال 135میلیارد دلار هزینه کنیم تا وضع عادی شود. معلوم بود که بیش از 60میلیارد دلار نداریم. بازسازی هم برای ما مهم بود که میبایست 4 استان مخروبه را از نو بسازیم. عملا در برنامه اول 96میلیارد دلار خرج کردیم. حدود سیوچندمیلیارد را بهصورت فاینانس از خارج گرفتیم. هم بازسازی کردیم، هم زیربناها ساخته شد، هم تورم کنترل شد و هم نرخ بیکاری بهسرعت پایین آمد. سیاستهای اعتدالی که اسمش را «تعدیل» گذاشتیم، اوضاع کشور را به وضع عادی برگرداند. البته در آن شرایط میدانستم بعضی از نیروهای تند چپ و راست مخالفت میکنند و بعضا درگیر بودند. ولی کار خودمان را طبق برنامه و قانون که مورد تصویب بود، انجام میدادیم.»
پرداخت یارانه ظالمانه بود
آیتالله هاشمی رفسنجانی در گفتوگویی با روزنامه کیهان درباره سیاستهای اقتصادی دولتهایش گفت: «سیاستهای دولت چند پیکان مشخص داشت: یکی اینکه نرخ ارز که 7 تومان رسمی و دولتی و 170 تومان در بازار آزاد شده بود، درست نبود و آثار منفی و خسارات و ضررهایش را خیلی میدیدیم و باید آن را به هم نزدیک میکردیم. یکی سیاست توزیع کوپنی را که همهچیز کوپنی باشد و دولت مسئول سوزن، ملحفه، قاشق و چنگال باشد و وارد کند و با قیمت دولتی به مردم بدهد، کم کنیم. یکی اینکه دولتی کردن همهچیز و بستن دست بخش خصوصی تعدیل شود. پیکان دیگری هم داشت که اینها پیکانهای اصلی سیاست تعدیل بود. آن موقع هم با رهبری این مسائل را بحث کردیم و ایشان هم با عمده اینها موافق بودند. البته قبل از من، رهبری این عقاید را در زمان دولت آقای موسوی داشتند. یعنی افکار ایشان هم تأثیر گذاشت و سیاست کلی بود. امروز این سیاستها را همه میگویند و قبول دارند. بحث خصوصیسازی هنوز آنگونه که میبایست باشد، انجام نشده است. دونرخی بودن ارز، کمی درحال حل شدن است و هنوز هم مشکلاتی داریم. یارانهها در سیاست یارانهای جهتدارتر شد و هنوز هم حلنشده و در سوخت و مسائل دیگر مشکل داریم. فکر میکردیم باید بالاخره این یارانه ظالمانه که از ثروت مردم به قشر مصرفکننده بالا داده میشد، تعدیل شود. علاوه بر جذب میلیاردها دلار سرمایههای ایرانیان، توانستیم 30 یا 35میلیارد دلار از خارج بیاوریم و مشکلات زیربنایی، آب، برق، راه، بندرها، مخابرات، کارخانههای اساسی، صنایع فولاد، پتروشیمی و گاز را راهاندازی کنیم. چند وقت قبل که برای جلسه خبرگان میهمان آقای خاتمی بودیم، ایشان در سخنرانی خودشان گفتند که اگر سازندگیهای دوران هاشمی نبود، ما الان بحران واقعی داشتیم. درست هم است؛ مثلا در برق وقتیکه کنار رفتم، بیستدرصد ذخیره داشتیم که دیگر قطع برق معنا نداشت. یعنی در سایه آن سیاست توانستیم تأمین کنیم و بدهی را بهموقع بپردازیم. من در آن سیاستها اشکالی نمیبینم. اگر شما اشکال مشخصی میبینید، مطرح کنید.»