شماره ۱۰۳۶ | ۱۳۹۵ چهارشنبه ۲۲ دي
صفحه را ببند
دفتر رازهاي ايرانِ بعد از انقلاب

|  وحیده کریمی  |   روزنامه‌نگار|

تمام شد. سرداري كه ايران بعد از جنگ را ساخت براي هميشه رفت تا زندگي ابدي خود را آغاز كند. سبكبال و راحت به منزلگاه جاودانه خود چنان رهسپار شد كه گويي دلتنگ ياران سفر كرده خود بوده و مجالي براي صبوري نداشته است.
زماني كه رياست او بر قوه مجريه پايان گرفت كودك بودم و عاري از فهم سياسي. مرد صبور لبخند بر لب را خيلي نمي‌شناختم فقط مي‌شنيدم سردار سازندگي صدايش مي‌زنند. به‌خاطر دارم به پاسداشت خدمات بعد از دوران ويراني‌هاي جنگ تحميلي به او لقب سردار سازندگي را دادند و مي‌شنيدم آن كه جاي او بر مسند رياست جمهوري تكيه زده هم بسيار محبوب است. گاهي از خود مي‌پرسيدم مگر مي‌شود هم او را كه رفته دوست دارند و هم  سيدي كه جايش را گرفته. امروز او رفته؛ همه ناراحتند اما اين‌بار از جايگزين خبري نيست، قرار هم نيست جايگزيني باشد.
براي شناختنش جز جست‌وجو در گذشته راهي نيست و آنچه در اين ميان خودنمايي مي‌كند وجود يك قرن فاصله ميان سال‌هاي دور مرد روزهاي سخت انقلاب  با مرد مصلحت سال‌هاي اخير است. هاشمي مرد تشخيص بزنگاه‌هاي تاريخي بارها در مقام نجات‌بخش نظام و انقلاب ايفاي نقش كرد و از هر چه داشت از خانه و خانواده و اعتبار براي كشورش گذشت. گاهي متهم بود و گاهي قهرمان ملي، گاهي بر او بسيار نقد‌ها گفتند و گاهي بسيار مدح‌ها، بارها تهمت‌ها زدند و عوام‌فريبانه از ثروت باد آورده تبليغات انتخاباتي ساختند.
امروز  شوكه از خبر مرگ مرد تاريخ‌ سازي كه خود راوي بخش مهمي از تاريخ معاصر بود به دنبال دستاوردهاي او به دنياي سال‌هاي پرالتهاب گذشته سرك مي‌كشم و مي‌خوانم از نقش كليدي او در تدوين قانون اساسي تا شوراي انقلاب فرهنگي، از وقايع دهه 60 تا جنگ تحميلي و قطعنامه شوراي امنيت براي پايان‌دادن به جنگ، از دهه 70 و شرايط سخت اقتصادي دوران سازندگي تا ماجراهاي سياسي و اجتماعي دهه 80 و به آرامش رساندن كشور در انتخابات 92.
دنيايي كه از او مي‌خوانم نه خيلي روشن است و نه تيره، ساده‌ترين تعريف دنياي خاكستري است و سوالات بسياري كه ديگر «پاسخگويي» برايشان نيست  كه اگر قرار بر گفتن بود پرسشگري نبود.
با پايان تقويم زندگي تاريخ شفاهي انقلاب يافتن حقيقت آنچه در 4دهه اخير بر ايران گذشته سخت و طاقت‌فرسا خواهد شد البته اين جداي سختي تشخيص خاطرات و ماجراهايي است که به  زودي در سايه نبود آيت‌الله نقل خواهند شد.
با همه آنچه در اين دو روز خوانده‌ام هنوز هم شناخت من كمتر از آن است كه در يك نوشتار به قضاوت عملكرد مردي بنشينم که در مقاطعي در دفاع از حقوق شهروندي نقشي موثر داشته است به‌خصوص كه شنيده‌ها و خوانده‌هايم مربوط به سال‌هاي اخير است، روزهايي كه تريبوني نداشت و از رسانه ملي هم رانده شده بود، به هر بهانه‌اي منتقدانش بر او مي‌تاختند و كم نبودند كساني كه فقط نظارگر روزهاي نه چندان روشن‌ هاشمي بودند. تشخيص حق و باطل سخت است اما «حق دفاع» مشروع‌ترين حق هر انسان وقتي از او دريغ شود نتيجه محاكمه حتي اگر توسط رسانه‌هاي پر مخاطب هم باشد، دستاوردي ندارد. يك سويه نوشتن را حاصلي نيست جز كاشت بذر نفاق زیرا مشق عدالت جز با صبر و تحمل مقابل مخالفان رنگ واقعي نخواهد گرفت.
دفتر روزگار ‌هاشمي، مرد پر از راز و رمزهاي ايران بعد از انقلاب هم بسته شد و مي‌گويند به ايران بعد ‌هاشمي بايد عادت كرد، اما عادت كلمه مناسبي براي پركردن جاي خالي مردان تاريخ‌ساز نيست. پر بيراه نمي‌گويند كه گنجينه اسرار انقلاب و نظام را به خاك سرد سپرده‌اند هرچند نمي‌دانم چرا!!! اما مطمئنم رازهاي سر به مهر بسياري بود كه اگر مرگ هم مجالي مي‌داد او هرگز لب به سخن نمي‌گشود، او قيمت كلام را خوب مي‌دانست.


تعداد بازدید :  539