شماره ۱۰۳۳ | ۱۳۹۵ شنبه ۱۸ دي
صفحه را ببند
روح‌های بزرگ در شورای کتاب کودک!

محمدرضا نیک‌نژاد آموزگار

وارد که شدیم چهره آشنایی لبخندزنان نزدیکمان شد. چهره‌ای به آشناییِ مادری مهربان که دست نوازشگرش آرزوی هر کسی است، چهره‌ای به آشناییِ آموزگارِ دوران دبستان که بر همه جان و جهانت چیره می‌شود، چهره‌ای به آشناییِ قصه‌گویی خوش‌خوان و خوش‌صدا که می‌بردَت به ژرفای داستان‌های کودکی با نقاشی‌هایی پر از رنگ‌های چمنی و گُلی و آبی آسمانی و زردِ آفتابی و... کمی که می‌گذرد می‌بینم اینجا چهره‌های آشنای دیگری لبخندزنان می‌آیند و می‌روند و خوشامدت می‌گویند و باز دوران کودکی و چهره‌های مادرانه و... با خودم می‌گویم كه رفتن به رویاهای کودکانه برای من دیگر دیر است! و البته که راست است، اما حکایت دل چیز دیگری است. چه قدر لبخندهای این زنان آشناست! کمی درگیرم می‌کند اما می‌یابمش. خودش است! آری «پوران میرهادی»‌‌ همان فرشته درگذشته که با برخی از همین چهره‌های آشنا نزدیک ۵۰ سال پیش این نهال را کاشت و امروز چهار نسل از میوه‌های پربارش را گرد هم نگه داشته است. با آنکه آن نهالِ دیروز و درختِ تنومند امروز بسیار نامهربانی دیده است، اما همواره مهربانی را پاس داشته تا به نسل‌های امروز و فردا به امانتش سپارد. این را می‌شود در چهره‌های مهربانشان دید و در چیرگی‌شان بر جانت، بسانِ مِه بامداد اردیبهشت که پس از یک بارندگی تند، جان و اندیشه و احساس و تک تک یاخته‌هایت را در بر می‌گیرد و.... دو چهره آشنا روبه‌رویت می‌نشینند و از کار‌ها و تلاش‌های گذشته و اکنونشان می‌گویند و از برنامه‌های آینده‌شان. «نوش‌آفرین انصاری» یار و همراه پوران میرهادی در بنیانگذاری «شورای کتاب کودک» و دبیر کنونی این شورا، همین جایی که وارد شدنت با خودت هست و بیرون رفتن....   می‌گوید هدفِ شورا در تهیه «فرهنگنامه کودک و نوجوان» پاسداشت ایران و فرهنگ گرانمایه آن بوده و هست. او می‌گوید كه در تهیه ۱۶ جلد از این فرهنگنامه کار‌شناسان توانایی همکار شورا بوده‌اند که دستمزدشان در پایانِ هر دوره شاخه‌ای گل سرخ بوده است. او می‌افزاید که هیچگاه نتوانستیم به درون دیوار بلندِ آموزش‌و‌پرورش راه یابیم! گر چه تلاش‌های بنیادین شورا برای گروه سنی مدرسه‌ای بوده است. او از کمبود بودجه و جای کوچک شورا گلایه می‌کند و من به یاد میلیارد‌ها تومان پولی می‌افتم که خانواده‌ها برای خرید کتاب‌های آسیب‌زای کمک‌آموزشی هزینه می‌کنند آن هم در سکوت رضایت‌آمیز دست اندرکاران! «پروین فخاری‌نیا» همکار میرهادی و کتابدار مدرسه فرهاد بوده است. او می‌گوید در شورای کتاب و مدرسه فرهاد و فرهنگنامه و... هیچگاه «من» وجود نداشت و همیشه و در همه جا این «ما» بود که کار‌ها را پیش می‌برد.... میرهادی شاید در زندگی خانوادگی‌اش «من» بود اما در کارهای گروهی هرگز! فخاری‌نیا می‌گوید
در نخستین نشست محیط زیست جهانی با عنوانِ «تنها یک زمین» در بوینس آیرس، میرهادی یکی از هشت تن دعوت‌شده بود. مدرسه فرهاد یکی از پیشرو‌ترین مدرسه‌ها در زمینه‌های پرورش کودکان و نوجوانان در جهان بود. افسوس که میرهادی هیچگاه در ایران به‌گونه‌ای شایسته و بایسته شناخته نشد! در لحظه‌هایی که از میرهادی سخن می‌رفت، روح بزرگش، لبخندهای دلنشین‌اش، موهای سپید و روسری گره خورده زیر چانه‌اش... پیرامونمان می‌گشت و برای ما و شورا و چهار نسل پر تلاش‌اش همچنان مادری می‌کرد و...
دکتر شریعتی به فرزندش می‌گوید: «تنها نعمتی که برای تو در مسیر این راهی که عمر نام دارد آرزو می‌کنم، تصادف با یکی، دو روح خارق‌العاده، با یکی، دو دلِ بزرگ، با یکی دو فهم عظیم و خوب و زیباست....» بی‌گمان میرهادی و گردانندگان دیروز و امروز شورا از آن روح‌های بزرگی‌اند که باید آنان را شناخت و از آنان آموخت.


تعداد بازدید :  427