شماره ۳۹۸ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۶ مهر
صفحه را ببند
عاشقان در سراشيبي خاطرات شاهانه

 درباره كتاب والری تریر ویلر خيلي از مجلات و نشريات فرانسه و جهان نوشتند. لوموند هم نوشت كه اولاند زور مي‌زند تا خودش را حامي فقرا و ضعيفان معرفی ‌کند اما درواقع اين‌جوري نيست... او يك نقش باز حرفه‌اي است.  
اين زن چي مي‌گه؟
خانم تریر ویلر در خانواده‌ای كم درآمد در حومه غربی پاریس، در محله آنژر متولد شده و همانجا هم پرورش يافته است. اين محله از آن محله‌هاي شلوغ و پر ماجراست. پدرش معلول بود و يك جورهايي وظيفه خور تامين اجتماعي منتها از نوع فرانسوي‌اش.  مادرش هم صندوق‌دار يك باشگاه ورزشي بدنسازي و پاتيناژ بود.  حقوق بخور و نميري داشتند و روزگار مي‌گذراندند. خانم والري در بخشي از كتابش به بيان خاطرات روزهايي مي‌پردازد كه پرزيدنت روزانه 20 تا 30 ‌اس.ام.‌اس پرالتهاب يا رنج آلود آميخته با آه و ناله‌هاي عاشقانه ميانسالان براي او مي‌فرستاده اين در حالي است كه دروغ مثل نقل و نبات از سر و روي اين موجود دو پا مي‌ريزد. همه ماجرا حكايت از قضاياي پشت پرده اين هيولاها، يعني يك گوريل و يك اورانگوتان موبور باز مي‌گردد. صراحت را يك جاهايي بايد آموخت. صراحت والري اين جا ستودني است كه بي‌ترس از سايه پرزيدنت دروغگويي او درباره ارتباطش با گايه را رو مي‌كند: گفتم مگه نمي‌گي راس مي‌گي؟! اگه راس مي‌گي به جان پسرمون قسم بخور، اونوخ من ديگه درباره‌ش حرفي نمي‌زنم! البته پررويي شاخ و دم ندارد. مثل آب خوردن قسم دروغ خورد و به قول معروف جام حاشا را يك نفس تا ته به خندق بلا ريخت.  اي خداي دروغگويان! بفرما چه بايد كرد؟
چي مي‌شه كه اين‌جوري مي‌شه؟!
مي‌گن مرغ همسايه غازه، مي‌گويند پشت‌پرده هر ماجراي هولناك سايه‌اي مخوف از يك زن سرك مي‌كشد! عجب! به نظر شما چرا زنان در اين جور مواقع شهره خاص و عام مي‌شوند؟ چرا در مسائل ديگر خبري از آنها نيست؟ به‌نظر مي‌رسد كه هر جور تربيت كنيم همان‌جور برداشت مي‌كنيم. نمي‌توانيم گندم بكاريم و هندوانه برداشت كنيم.  
در همه‌جاي جهان، زندگي خانوادگي حرمت خودش را دارد.  يعني بشر دو پا از آغاز تا به حال نتوانسته قانوني زيباتر از قوانين خانواده كه مبتني‌بر عرف، اخلاق و اراده زن و مرد براي تشكيل خانواده است، بسازد. يعني تا همين امروز خانواده زيباترين تكيه‌گاه زنان و مردان است. بگذريم كه دارد اين تكيه‌گاه بزرگ و كاخ رفيع در تخيلات و توهمات تلويزيوني به باد فنا مي‌رود.  بگذريم که بعضی رسانه‌های بزرگ، با بيسوادي تمام، تيشه ويراني را برداشته و به جان فرهنگ داشته و نداشته‌مان افتاده است. بگذريم كه خانواده‌هاي ايراني بيش از آن كه به عاقبت ماجراها بينديشند در دام ظواهر گرفتار مي‌آيند و بگذريم كه درباره هر چيز مهم و حياتي هيچ گريز گاهي جز گذشت نداريم. يعني كسي نيست بپرسد كه چرا اين جوري مي‌شه و هيشكي نمي‌تونه چيزي بگه؟!
زن در هر جامعه، خصوصا در خانواده، ايراني و فرانسوي هم ندارد، محور خانواده است. متاسفانه تبليغات تلويزيوني بر اين متمركز است كه همه بد هستند و ما، يعني خود خود ما، خيلي خوبيم! با يك حساب سردستي و يك مطالعه گذرا مي‌شود ميزان بزهكاري زنان در هر جاي عالم را با اين يك وجب خاك خوب خدا مقايسه كرد و ديد كه در چه حال و روزي نفس مي‌كشيم. و اگر دوست داريد كه سرنوشت خودتان را با تخيلات سريالي تلويزيوني گره كور نزنيد حتما اين كار را بكنيد. نمونه‌اش هم همين خاطرات اين خانم است: آدم زن رئيس‌جمهوری باشد، آدم مادر باشد، آدم در يك خانواده پايين شهري قد كشيده باشد و تا اين جا رسيده باشد، آدم به هر آب و آتش زده باشد و جهاني متلاطم را زير يك سقف خانه جمع كرده باشد و آن‌وقت، يك بازیگر تلويزيوني، يك شازده تمنا، يك بازيگر سريال‌هاي آبكي، بيايد و شوهر قاپي كند؟!
اگر مي‌خواهيد كتابي درباره شوهر قاپي بخوانيد اين كتاب را ورق بزنيد تا با چشمان خودتان ببينيد كه همه جاي اين جهان آسمان يك رنگ دارد و آن، همين رنگي كه الان داريد مي‌بينيد!
اگر مي‌خواهيد به ريزه‌كاري‌هاي اخلاق و شگفتي‌آفريني‌هاي اعتماد در خانواده و ضرورتش در ارتباط والدين با كودكان بيشتر پي ببريد اين كتاب را ببينيد.
اگر دوست داريد فاصله دروغ‌هاي شاخدار رسانه‌اي با واقعيت زندگي مردم در ديگر جاهاي جهان را با چشم و گوش خود ببينيد و بشنويد و حتي بخوانيد، استدعاي عاجزانه داريم اين كتاب را ببينيد.  
اين كتاب، اين خاطرات يك خانم خانه‌دار به شما نشان مي‌دهد كه در عمل مسائل بي‌ربطي مانند حقوق خانواده، بهداشت رواني اعضاي خانواده، زنان خانه‌دار، بيماري مادران، از كارافتادگي پدران، غم و غصه‌هاي روزانه، برنامه‌هاي زوركي تلويزيون و بي‌ارزشي كارهاي سليقه‌اي و زورگويي به نام قانون و اخلاق و عرف چه تاثيرات وحشت‌انگيزي بر زندگي عمومي مردم مي‌گذارد.  

پنهان‌كاري و انتقام فرانسوي
تصورش مي‌رفت كه كتاب هياهو به پا كند. به همين خاطر در يك تابستان نوشته شد و در آلمان به انتشار رسيد و كاميون كاميون سرازير قفسه كتابفروشي‌هاي فرانسه شد. به اين مي‌گويند انتقام فرانسوي!
اریک بونه، مدیر مركز مطالعات سیاسی موسسه نظرسنجی بي.‌وي.آي معتقد است كه نمي‌توان از اين مطلب گذشت كه شخصيت فرانسوا هنوز مورد تحسین فرانسوی‌هاست اما اين كتاب مي‌تواند اين كاخ را نيز فرو بريزد ضمن اين‌كه این کتاب تقويت‌كننده احساس آشفتگی دولت ميان فرانسویان است چرا كه براي فرانسوي‌ها آنچه بيش از همه اهمیت دارد موضوعات مربوط به اقتصاد، بهداشت، اشتغال و آينده فرانسوي‌هاست و در ضمن، اين مسائل، يعني مسائلي كه در آدم است، همه‌جا، در عالم هست!
*لزرن (les arenes)، ناشر کتاب والری تریرویلر می‌گوید: «این یک بمب حرارتی- هسته‌ای» است.  
*روزنامه فیگارو اين كتاب را کتابی ویرانگر برای فرانسوا اولاند نام نهاد.  
*نشریه لو رپوبلیکن لورن نوشت اين كتاب را كلمات خزنده به  حریم خصوصی اولاند نام نهاد.
*لیبراسیون در معرفي اين كتاب از رفتار شنيع سياست با امور خصوصي و خانوادگي نوش.ت
*لو پاریزین، كتاب خاطرات اين بانوي فرانسوي را رقت‌انگيز و كمي تاسف‌بار خواند.  
*نشريه لادپش دو ميدي اين كتاب را اشتباه بزرگ نويسنده‌اي مي‌نامد كه همه چيز را از زاويه احساس نوشته است.  
*نويسنده نبايستي مهار احساساتش را به‌دست تخيلات بيمارگونه، حسادت و حس انتقام‌جويي از ديگران بسپارد چون يك متن خوب متن انتقامگير نيست.  
*ايراني‌هاي بالاي 80‌ سال معتقدند كه يك كتاب خوب مثل يك چراغ جادو، در همه‌جا روشنايي مي‌آورد. دنبال چنين كتاب‌هايي بايد بود. حالا كو ايراني بالاي 80 ‌سال، كو كتاب و كو خاطره؟
*در ضمن مارین لو پن، رهبر حزب راست افراطی «جبهه ملی» فرانسه هم این کتاب را يك‌جور انتقامجویی سخت ناجوانمردانه توسط بانوي خانه نام نهاد.
البته بد نيست بدانيد اين كتاب كه نويسنده‌اش براي نوشتنش 7،6 ‌ماه وقت گذاشت 500‌هزار يورو حق تاليف گرفته است؛ رقم حق تاليفي كه هيچ نويسنده ايراني حتي سفارشي‌نويسان هم خواب آن را نمي‌بينند.


تعداد بازدید :  91