شماره ۳۹۶ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۴ مهر
صفحه را ببند
درنگی بر موضوع شناسی ادبیات، شعر و جنگ
اين پلكان زخمي آواز

|  دكتر مهدي زمانيان|

بخش عمده‌اي از ادبيات آلماني پس از جنگ را اعتراف به گناه و تعجب از اين‌كه چگونه ملت آلمان چشم‌بسته تسليم افكار خرابكارانه و انسان‌ستيز حزب نازي شد، تشكيل   مي‌دهد.
با وقوف به گناه و مشاهده‌ وضع موجود، انتقاد به خويشتن و از خويشتن و بانيان جاه‌طلب و سوداگران بي‌شرم جنگ شدت مي‌گيرد و بدبيني شگرفي بر سراسر اروپا و به‌ويژه آلمان سايه مي‌افكند. شهرت «قرن اضطراب» وايستن هيو آدن جهانگير مي‌شود و در آلمان خوانندگان فراوان مي‌يابد. اين بدبيني بي‌سابقه ايمان همگان را متزلزل ساخته و تمام ارزش‌ها را از اعتبار ساقط كرده است. ديگر به هيچ‌كس و هيچ‌چيز اعتمادي نيست. اين پندار كه انسان از عرش «اشرف مخلوقات بودن» سقوط كرده، اصالت خود را از دست داده، به تمام سنت‌ها پشت‌پا زده و به مقام يك حيوان وحشي نزول كرده است، قوت مي‌گيرد. ديگر هيچ حادثه و واقعه‌اي نمي‌تواند شگفت‌آور و تكان‌دهنده باشد چون كه همه‌چيز امكان‌پذير است و زندگي انسان‌ها بين اين‌جنگ و آن‌جنگ خلاصه مي‌شود.  نويسندگان و شاعران پس از جنگ ابتدا بر آن بودند، شكافي را كه در زمان حكومت ديكتاتوري هيتلر در ادبيات اين كشور به‌وجود آمده بود پركنند. براي اين منظور انجمني ادبي به نام «گروه 47» به همت‌ هانس ورنر ريشتر H. W. Richter به‌وجود آمد كه گام‌هاي موثري در اين راه برداشت. رنه وينتسن     René Wintzen  حيات مجدد ادبيات آلمان را مديون اين انجمن مي‌داند. اكثر اعضاي اين گروه از ميدان‌هاي جنگ يا از اسارت به ويرانه‌ كشور خويش كه بيشتر به گورستاني شباهت داشت بازگشته بودند. اينان اشعار و داستان‌هايي در مذمت جنگ و وصف خرابي‌ها و مصيبت‌هاي ناشي از آن مي‌نگاشتند كه در مجله‌هاي مختلف ادبي به چاپ مي‌رسيد.  
گونترگرول Gunter Groll در مقدمه‌ مجموعه‌شعر «از اعماق» مي‌نويسد: «در هر شعر اصيل موجوديت شاعر و اوضاع زمان او منعكس است و اين نكته درمورد اشعار شاعران آلمان پس از جنگ‌جهاني دوم به شدت صادق است.»
تنفر از جنگ، تحمل رنج اسارت، بازگشت به وطن و مشاهده‌ ويرانه‌اي به نام ميهن، اعتراف به گناه، نفرت از بانيان سودجو و بي‌شرافت جنگ و همدردي با قربانيان واقعي آن و بالاخره وحشت از تجديد اين فجايع، زمينه‌هاي ادبيات آلماني پس از جنگ را تشكيل مي‌دهند، زمينه‌هايي كه ماهيت شوم و نفرت‌انگيز خود را هنوز از دست نداده و امروز و هر روز مي‌تواند ذهن هر هنرمند اصيل و انسان‌دوست را به خود مشغول دارد.  
هنوز بوي باروت و غرش خمپاره‌ها و بمب‌افكن‌ها اعصاب مضطرب اجتماعات انساني را به رعشه مي‌افكنند و هنوز چهره‌ كريه فقر و گرسنگي و بي‌خانماني ناشي از جنگ در آينه‌ چشم آدميان جلوه‌هاي نفرت‌انگيز و رقت‌بار خود را منعكس مي‌دارد. هنوز لحظه‌ها مي‌توانند آبستن حوادثي بس رعب‌انگيز و بيدادگرانه باشند و به ديوانگان برتري‌جوي فرصت دهند تا گستره‌ آرام و دلپذير زندگي انسان‌ها را با خون و مرگ رنگ‌آميزي كنند. 


تعداد بازدید :  140