شماره ۱۰۰۴ | ۱۳۹۵ شنبه ۱۳ آذر
صفحه را ببند
کارزار «منع خشونت خانگی»

محمدرضا نیک‌نژاد آموزگار

1- خسته به خانه رسیدم. ناهار پیش از رسیدنم آماده و سفره چیده شده بود؛ سپاسگزاری کردم و خوردم. او پای اجاق گاز بود و پیاز و سیب‌زمینی سرخ می‌کرد و از کتاب فارسی می‌خواند و پسرم دیکته می‌نوشت. لابه‌لای واژه‌هایش برایم می‌گفت که به خاطر میهمانی امشب، زودتر خرید رفته و باید تا رسیدن ميهمان‌ها همه چیز آماده باشد؛ باز سپاسگزاری کردم و ظرف‌ها را در ظرفشویی گذاشتم و روی کاناپه غش کردم! بیدار که شدم، سالاد درست می‌کرد و آهسته با بچه ریاضی کار می‌کرد. جابه‌جا شدم و نگاهی به قوری و کتری انداختم و مطمئن شدم که چای آماده است! بلند شدم و دو تا چای خوشرنگ ریختم و با هم خوردیم. گفت که امروز خیلی خسته‌ام! گفتم شرمنده‌ام و سپاسگزار! پس از کمی خوش و بش لیوان‌ها را شستم و پرسیدم الان چه کار داری؟ گفت چندان کاری نمانده! فقط کاش ميهمان‌ها زودتر بیایند تا بیشتر دورِ هم باشیم. با کمی شرمندگی رفتم سراغِ کامپیوترم. همچنان که به دنبال خبرها بودم، می‌شنیدم که او و پسرم در واحد چند 10 متری‌مان پنالتی می‌زنند و... کمی که گذشت، گفت پسرم بس است، امروز خسته‌تر از همیشه‌ام! باید ناهار فردای برادرت را نیز آماده کنم! زنگ به صدا درآمد و میهمانان یکی پس از دیگری وارد شدند و او با تلاش برای پنهان‌کردن خستگی‌اش با گشاده‌رویی به آنان خوشامد می‌گفت. بشقاب‌ها را پیش میهمانان می‌گذاشتم و میوه و شیرینی تعارف می‌کردم و او در آشپزخانه یک چشمش به اجاق گاز بود و یک چشمش به پذیرایی من و همه اندیشه‌اش به بهترین پذیرایی ممکن. سفره را پهن کردیم و شام آورده شد و چیدمان با مدیریتش کامل شد. مانند عقاب بالای سفره می‌چرخید تا چیزی کم نباشد و گوش به زنگِ میهمانان که نکند چیزی بگویند یا چیزی بخواهند و یا... شام خورده شد. میهمانان از او و من سپاسگزاری می‌کردند و من شگفت‌زده از این‌که چرا من!؟ ظرف‌ها که جمع شد، به‌سرعت سراغ تنها کاری که بلدم ،رفتم و شستن را آغاز کردم. چند تن از خانم‌ها آمدند و گفتند: ‌ای وای زشت است! چرا شما!؟ ما خجالت می‌کشیم! اصلاً امکان ندارد! و... مردها هم که بر کاناپه‌ها لم داده بودند، به شوخی و جدی تیکه می‌انداختند و بلند بلند می‌خندیدند! ریشخند آنان برایم پذیرفتنی‌تر بود تا خجالت خانم‌ها و زشت‌بودن کار من در نگاه آنان! به یاد مادرم افتادم که یک بار با دیدن ظرف شستنم گفت خیلی زشت است! مرد که نباید ظرف بشوید! و من به یاد ميهمانی‌هایی افتادم که او یک تنه چند 10 تن را مدیریت می‌کرد و پدرم....
2- «4 آذرماه ۱۳۹۵ در آستانه بیست‌و‌پنجم نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، کارزار «منع خشونت خانوادگی» در نشستی با حضور جمعی از فعالان حقوق زن از شهرهای مختلف ایران رونمایی شد. هدف این کارزار «تلاش برای تصویب قانون منع خشونت خانوادگی علیه زنان» از طریق «آگاهی‌رسانی عمومی» و «رسیدن به اجماع در جامعه مدنی» است. شیوه اصلی فعالیت کارزار ترویج از طریق فعالیت میدانی و رسانه‌ای است. زمان فعالیت آن یک‌سال در نظر گرفته شده است که از آذر ۱۳۹۵ تا آذر ۱۳۹۶ ادامه دارد. هر فردی چنانچه با اهداف آن موافق باشد،‌ می‌تواند به آن بپیوندد و در راستای اهداف آن گام بردار. یا حمایت خود را از این حرکت جمعی اعلام کند.» (رسانه‌ها)
و من همچنان از خود می‌پرسم که آیا خشونت تنها زدن و کوفتن و توهین و... است؟ خشونت - از هر نوعش- تا چه اندازه فرهنگی است؟ آگاهی پیش‌زمینه‌ تصویب قانون است؟ یا قانون پیش‌زمینه آگاهی؟ در بحث آگاهی زنان مقدم بر مردانند یا مردان مقدم بر زنان؟ و....

دیدگاه‌های دیگران

م
معصومه عزت الهی نژاد |
مخالف 0 - 0 موافق
شناخت جنس زن وکارهایی که چه بسا یک مردتوانایی آنرا نداردوجامعه از یک زن انتظار انجام آنرا دارد .همچنین شناخت زنان تاثیر گذار در سطوح مدیریتی جامعه والگو دهی آنان به جامعه وساخت جامعه ای پیشرفته در بستری که زنان آگاه وکارآمدعهده دار مناسب بالای مدیریتی اند.آگاه ساختن زنان از حقوق حقه شان در جامعه برای جلوگیری از تضیع حقوق آنان.ساخت جامعه ای بدون نگاه جنسیتی وبر اساس خردوتوانایی .برداشتن نگاه ابزاری از ازنان.مشارکت زنان در مسائل مختلف جامعه به عنوان افرادی که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند وحق رای واظهار نظر دارند
ن
نرگس ازتهران۹۵/۹/۱۵ |
مخالف 0 - 0 موافق
زنان وهمسران ایران زمین درگذشته درزمان کوروش کبیر ازارزش والایی برخورداربودند اما متاسفانه این رفتار باآمدن نوعی حکومت خاص به این گونه درآمدکه میبینید .اکنون زنان ما ازترس بی آیندگی باید درکنارشوهرانی که تحمیلی بوده اند زندگی کنند وصدای ازآنها درنیاید این است رنج زن ایرانی 😔

تعداد بازدید :  868