شماره ۹۸۸ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۸ آبان
صفحه را ببند
گفت‌وگو با مجید رضائیان به بهانه برگزاری نمایشگاه مطبوعات
«شفافیت»، حرکت به‌ سمت روزنامه‌نگاری تحلیلی است

| هادی عیار |  

شعار امسال نمایشگاه مطبوعات «شفافیت و صداقت» است. سخن گفتن از این دو کلمه در دنیای روزنامه‌نگاری امروز سوالات بسیاری را پیش می‌کشد. نبود امنیت شغلی برای روزنامه‌نگاران، شفافیت و کارکرد آن در عصر روزنامه‌های آنلاین، مجازی و تخصصی و بسیاری از دیگر سوالات ازجمله این پرسش‌هاست. در همین خصوص به سراغ مجید رضائیان، استادیار دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم رفتیم که از جنبه‌های بسیاری به بحث ما مربوط است و در این زمینه تخصص دارد.
رضائیان بارها در یادداشت‌ها و مصاحبه‌های خود به لزوم همراهی تخصص در زمینه‌ای خاص در کنار تخصص روزنامه‌نگاری برای فرد شاغل در این حوزه تأکید می‌کند و بر این اساس معتقد است كه روزنامه‌نگاری «رشته» نیست؛ بلکه «میان‌رشته‌» است. خود او دارای مدرک لیسانس علوم سیاسی، فوق‌لیسانس روابط بین‌الملل و دکترای روزنامه‌نگاری است. از سوی دیگر وی از بنیانگذاران «جشنواره‌های تخصصی مطبوعات» به شمار می‌آید که از ‌سال 80 کلید خورده و تاکنون داوری ده‌ها جشنواره و ریاست هیأت‌داوران را برعهده داشته است. در ادامه گفت‌وگوی «شهروند» با این استاد دانشگاه را درباره لزوم توجه به شعار شفافیت و صداقت در دنیای امروز رسانه‌ای خواهید خواند:

اجازه بدهید سوال آخر را همین اول بپرسم. به نظر شما با توجه به وضع کنونی فضای مطبوعات ایران به نمایشگاه نیاز دارد؟
سوال شما دو جواب دارد؛ علمای منطق می‌گویند كه جواب مشروط و مطلق. جواب مطلق شما این است که مطبوعات در هر زمانی به دیده‌شدن، ارزیابی، رودررویی یا همان ارتباطات میان فردی و انسانی با مخاطبان خود نیازمندند. اگر به جواب مشروط نگاه کنیم که می‌گویید با توجه به وضع کنونی، من می‌گویم که مطبوعات ما امروز مگر وضع هم دارند؟ ما از کار حرفه‌ای فاصله گرفته‌ایم. قوانین، مهارت‌ها و استانداردهای حرفه‌ای لازم برای هویت یک رسانه نادیده گرفته می‌شود. کیفیت رسانه به عدد مخاطب نیست؛ مثلا یک رسانه تخصصی اقتصادی حوزه بورس، ممکن است جامعه مخاطبانش 10‌هزار نفر باشد اما از لحاظ کیفیت نسبت به 10 خبرگزاری یا سایت سراسری برتر نیست. رسانه حرفه‌ای به استانداردهای حرفه‌ای نیاز دارد و پس از آن به نیروی حرفه‌ای تا کار حرفه‌ای انجام شود و آثار حرفه‌ای منتشر شود تا نهایتا خروجی حرفه‌ای به دست بیاید.
ما حلقه اول و سنگ بنای رسانه‌ای یعنی همان استانداردسازی رسانه‌ای را درست انجام نداده‌ایم. این موضوع یک بخش از ضعف رسانه‌ای ما است. در چنین شرایطی اگر نمایشگاه مطبوعات به غنای حرفه‌ای، استانداردسازی، مهارت‌ها و آموزش حرفه‌ای کمک کرد، می‌توانیم از مفید‌بودن آن سخن بگوییم؛ اما اگر صرفا برای وجه نخست آن یعنی ارتباط با مخاطب خود تشکیل شده باشد، باید گفت که «صرفا به بخشی از استانداردهای رسانه‌ای پاسخ داده و بخش‌های اصلی‌تر آن نادیده گرفته شده است.»
از پیش‌شرط‌های لازم برای کار رسانه‌ای گفتید. در شرایطی که فضای رسانه‌ای ما هنوز نه انجمن صنفی فراگیری برای دفاع از حقوق خانواده مطبوعات دارد، نه بیمه روزنامه‌نگاری و نه دیگر سنگ بناهای اصلی هویت روزنامه‌نگاری، در چنین فضایی برگزاری نمایشگاه چه سودی برای بهبود کیفیت رسانه‌های ما می‌تواند داشته باشد؟
بهتر است از مشکلات خود رسانه‌ها بگوییم. رسانه‌های خوب نمایشگاه خوبی خواهند داشت و رسانه‌های بی‌کیفیت نمایشگاه بی‌کیفیت. اصلی‌ترین کارکرد نمایشگاه مطبوعات همان ارتباط انسانی رودررو بین روزنامه‌نگاران رسانه‌ها با یکدیگر و با مخاطبان خود است؛ بنابراین باید اول به این سوال جواب دهیم که استانداردسازی رسانه‌ای چیست و هنگامی که از استانداردسازی رسانه‌ها سخن می‌گوییم این موضوع در چه سرفصل‌هایی طبقه‌بندی می‌شود؟ نخستین نکته‌ای که در کار رسانه‌ای وجود دارد، این است كه فردی که می‌خواهد وارد این حوزه شود قبل از حضور باید دوره‌ها و آموزش روزنامه‌نگاری را طی کرده باشد. ممکن است در همان رسانه یا رسانه‌های دیگری کارآموزی کرده باشد. هنگامی که وارد می‌شود بایستی با حوزه‌های خبری کلی‌تری -مانند شهرستان‌ها و حوزه‌های کمتر شلوغ- شروع به کار کند. نخست باید اصطلاحا خبرآوری کند، بعد تنظیم خبر یاد بگیرد و ارزش‌های خبری را بشناسد. در این مرحله است که می‌توان فرد را به‌عنوان عضو ثابت یک سرویس خاص انتخاب کرد.
هنگامی که روزنامه‌نگار در یک حوزه خاص مستقر شد به حلقه مفقوده این بحث می‌رسیم؛ این‌که روزنامه‌نگاری یک رشته نیست. میان رشته است. روزنامه‌نگار به هر حوزه خاصی که وارد می‌شود، باید نخست کارشناس آن رشته یا حوزه  باشد و یا مسیر آن را طی کند. خبرنگار ورزشی اگر هست باید حوزه تخصصی داشته باشد؛ مثلا خبرنگار توپ و تور. چنین خبرنگاری باید کارشناسی قابل قبولی از حوزه‌های فوتبال، بسکتبال و والیبال داشته و در یکی از این موارد تخصصی‌تر هم باشد و مثلا باید حرفه‌ای‌تر و تخصصی‌تر والیبال را دنبال کند. این مرحله دوم است. پس از این مرحله، بایستی پایه اصلی تحریریه «ادبیات» باشد و در کنار آن به زبان دومی نیز تسلط نسبی داشته باشد. روزنامه‌نگاری در‌ سال 2016 این ملزومات را با خود دارد؛ بنابراین تا اینجا تسلط بر ادبیات و تسلط فنی و دوزبانه بودن ملزومات اولیه است. در کنار این دو گذراندن دوره‌های عمومی روزنامه‌نگاری و تخصص در حوزه خبری که قبلا اشاره کردم، قرار می‌گیرد. هر کسی در دنیای امروز می‌خواهد روزنامه‌نگار شود بایستی این سه مرحله را طی کرده باشد. هر کسی از در تحریریه وارد روزنامه شد نباید او را روزنامه‌نگار تلقی کرد.
در گذشته یک سردبیر تمام این مراحل را طی کرده بود و علاوه بر آن در حوزه‌های تخصصی مختلف نیز ورود داشت. امروزه نه‌تنها این آموزش‌ها برای روزنامه‌نگار وجود ندارد، بلکه گاهی اوقات دیده می‌شود سردبیر نیز به همراه تحریریه خود سرجمع یک تخصص درست‌وحسابی ندارند. همین می‌شود که روزنامه‌نگاری ما می‌شود: «وی گفت» - «وی افزود». همین الان هم می‌بینیم کسانی که واقعا حرفه‌ای هستند، کارهایشان به نسبت دیگران دیده می‌شود و تیترهایشان موج ایجاد می‌کند. روزنامه‌نگاری ما تحریریه‌هایی داشته است که اعضای آنها شامل ملک‌الشعرای بهار و علی‌اکبر دهخدا بوده است؛ کسانی که هم روزنامه‌نگار بوده‌اند و هم ادیب. امروز اما روزنامه‌نگار ما غلط دیکته‌ای دارد. مصاحبه و گزارش و خبرش هم وی گفت و وی افزود شده است. کم مانده یادداشت را هم وی گفت و وی افزود کنند.
در چنین فضایی چه مسئولیت‌هایی برعهده سردبیر یک رسانه است؟
مهم‌ترین بخش مربوط به یک سردبیر «دانش» است؛ اما دانش به تنهایی برای سردبیر کافی نیست و باید در کنار آن «بینش» نیز داشته باشد. سردبیری می‌تواند در میان رسانه‌های مختلف بدرخشد که در کنار دانش، بینش نیز داشته باشد. چنین سردبیری از کجا به وجود می‌آید؟ چنین سردبیری روزنامه‌نگاری بوده که معاون سرویس بوده است، دبیر سرویس بوده است، معاون سردبیر بوده است و نهایتا سردبیر شده است. استاندارد دیگر مربوط به مدیران رسانه‌ها است. رسانه آدم امنیتی و نگاه امنیتی نمی‌خواهد. روزنامه‌نگار اگر مراحل حرفه‌ای را طی کرده باشد، خودش می‌داند که امنیت، مقررات و منافع ملی چیست؟ و نسبت به آن بینش دارد. هنگامی که آدم امنیتی وارد فضای رسانه می‌شود، به همه چیز نگاه امنیتی دارد. روزنامه‌نگار و رسانه پیاده‌نظام آدم امنیتی نیست. رسانه می‌تواند مواضع حزبی داشته باشد؛ اما پیاده‌نظام حزب نباید باشد.
این سه لایه از روزنامه‌نگار تا سردبیر و مدیر رسانه، بایستی استانداردسازی شود. ببینید اگر امروز بخواهیم شرایط روزنامه‌نگاران کشور را از نظر تحصیلات مرتبط و پیش‌شرط‌های لازم برای روزنامه‌نگاری بسنجیم به چه نتایجی می‌رسیم؟ نقش نمایشگاه‌ها در اینجا پررنگ‌تر می‌شود. نمایشگاه‌های ما باید مبلغ و مروج استانداردسازی رسانه‌ای شوند. این تبلیغ از طریق نشست‌های پژوهشی، سخنرانی، مصاحبه و ویژه‌نامه‌های رسانه‌ها اتفاق می‌افتد. درواقع بایستی این استانداردسازی به صورت کمپینی در فضای نمایشگاه وجود داشته باشد.
افرادی که به آنها اشاره کردید ازجمله دهخدا و بهار به این شکل بود که قبل از ورود به حرفه روزنامه‌نگاری تخصصی فی‌المثل ادبیاتی داشتند و به پشتوانه این تخصص وارد فضای مطبوعات شدند. شما اما گفتید که پس از ورود به روزنامه باید به سراغ کارشناسی در یک حوزه تخصصی برود.
این‌که من گفتم بعد از ورود به حوزه رسانه درصدد کارشناسی در یک حوزه خاص باشد، یک استثنا بود. این‌که تا زمان ورود به رسانه در حوزه خاصی تخصص نداشته باشد، یک استثنا است که راه‌حل این موارد هم کسب تخصص در یک حوزه خاص است. وگرنه معمول آن این است که قبل از ورود، خود فرد در حوزه‌ای تخصص داشته باشد و با ورود به رسانه، به روزنامه‌نگار متخصص در آن حوزه تبدیل شود.
برخی در توضیح شرایط روزنامه‌نگاران گذشته و امروز، این موضوع را پیش می‌کشند که در گذشته به دلیل پایین بودن تعداد رسانه‌ها ورود به این حوزه بسیار دشوارتر بود و دشواری ورود، باعثِ جذب نیروهای بااستعدادتر می‌شد؛ امروزه اما با توسعه رسانه‌ها از بعد کمی به‌خصوص و تنوع آنها در بخش‌هایی همچون فضای مجازی، روزنامه‌نگاری آنلاین و تعداد بالای روزنامه‌های چاپی باعث شده جذب نیروها بیشتر باشد و بنابراین، کیفیت روزنامه‌نگاران به دلیل ورودی فراخ روزنامه‌نگاری پایین‌تر بیاید. نظر شما در این‌باره چیست؟
من معتقدم این موضوع یک توجیه است. اگر در گذشته تعداد روزنامه‌ها کم بود و تنها یک خبرگزاری داشتیم، در کنار آن متقاضی روزنامه‌نگاری هم پایین بود. امروزه متقاضی این رشته بسیار بالا رفته و سالانه تعداد زیادی فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری داریم اما در گذشته چنین چیزی وجود نداشت؛ بنابراین این دو کفه هنوز هم برابر است؛ اما این آموزش‌های حرفه‌ای با رعایت سه نکته‌ای که گفتم لحاظ نمی‌شود. کمیت بالا متأسفانه بدون بالا رفتن کیفیت بوده است. سوال اصلی این است که با وجود این همه مراکز آموزش روزنامه‌نگاری، چرا هنوز اصول پایه‌ای این رشته رعایت نمی‌شود.
به نمایشگاه مطبوعات برگردیم. شعار این دوره از نمایشگاه «شفافیت و صداقت» است. نظر شما درباره این شعار چیست و این‌که این نام‌گذاری نشان از کمبود این دو واژه در فضای امروز رسانه‌ای ما دارد یا نه؟
به نظر من این شعار، بسیار شعار لازم و درستی بوده است. اگر نگاهی به اتفاقات ‌سال گذشته جامعه بیندازیم، متوجه می‌شویم که بسیاری از اتفاقات حاصل سوءتفاهم بوده است. روزنامه‌نگار یادداشتی یا گزارشی می‌نویسد؛ بلافاصله با رسانه او برخورد می‌شود. بایستی مشخص شود چه دلیلی دارد که با این سرعت با روزنامه‌نگار و رسانه‌ای که در آن فعالیت می‌کند، برخورد می‌شود. این شعار یک شعار انتقادی و یک مطالبه است. این شعار، مطالبه روزنامه‌نگاران کشور هم، است. در کنار مطالبه روزنامه‌نگاران با عنوان «شفافیت»، وظیفه‌ای نیز برعهده آنها گذاشته شده که اسم آن «صداقت» است. روزنامه‌نگار پویشی دارد که به آن «شفاف‌سازی» می‌گویند. در روزنامه‌نگاری دو نوع اطلاعات وجود دارد. نخست «اطلاعات کتمان» و دیگری «اطلاعات آشکار» است. یک نوع دیگر اطلاعات داریم که «اطلاعات پنهان» است. این اطلاعات مربوط به اف‌بي‌آي و نهادهای اطلاعاتی است و در همه جای دنیا مربوط به روزنامه‌نگار نیست. اطلاعات کتمان، اطلاعاتی است که جزو حقوق مردم است و باید منتشر شود. روزنامه‌نگار بایستی تلاش کند به این اطلاعات کتمان دست پیدا کند و با شفاف‌سازی اطلاعات کتمان را به اطلاعات آشکار تبدیل کند. این فرآیند اگر اشکال نداشته باشد که این‌گونه بنامیم نوعی دیالکتیک است بین روزنامه‌نگار و آنچه در محیط و یا جامعه اتفاق می‌افتد. روزنامه‌نگار باید رابطه بین اطلاعات آشکار را تحلیل کند و سنتزی از آن تولید کند. شفاف‌سازی یعنی پویشی در جهت تبیین اطلاعات آشکار و کشف اطلاعات کتمان.
مطالبه شفاف‌سازی در دوره‌ای مطرح می‌شود که ما نمونه‌هایی داریم که روزنامه‌نگار به خاطر همین شفاف‌سازی مورد اتهام یک سازمان قرار می‌گیرد و به زندان انداخته می‌شود. روزنامه‌نگار شفاف‌سازی می‌کند، به خاطر این شفاف‌سازی به زندان انداخته می‌شود و سپس همین واژه به شعار نمایشگاه تبدیل می‌شود. به نظر شما در این موضوع تناقض وجود ندارد؟
تناقض وجود ندارد؛ به این دلیل که دولت حامی این شعار است. شفافیت مطالبه روزنامه‌نگار، مردم و دولت است. این‌که دولت پیگیر مطالبه شفاف‌سازی است، قابل تحسین است و اتفاقا به خاطر همین اتفاقاتی که ذکر کردید، باید شعار نمایشگاه شفافیت می‌بود. به خاطر این مطالبه، روزنامه‌نگاری نیز دچار دردسر شده و دولت هم در پی حل این مشکلات است. نمی‌توان به خاطر مشکلاتی که شفاف‌سازی برای روزنامه‌نگار به وجود می‌آورد، قلم‌ها را کنار گذاشت. در همه جای دنیا شفاف‌سازی با واکنش نهادهای مختلف همراه است و ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ اما نکته‌ای که وجود دارد این است که خوشبختانه در کشور ما دولت در کنار روزنامه‌نگار ایستاده است.
نمایشگاه را به نوعی می‌توان محفلی دانست که همه اهالی رسانه با طیف‌های فکری گوناگون دور هم جمع می‌شوند. به بهانه این اتفاق می‌خواهم از شما بپرسم به نظر شما می‌توان در آینده‌ای نزدیک یا دور، چشم‌انتظار انجمن صنفی‌ای فراگیر شامل طیف‌های مختلف روزنامه‌نگاران کشور شد یا نه؟
به نظر من ما روزنامه‌نگاران بایستی در جهت انجمن صنفی گام برداریم؛ ولو این‌که فراگیر نباشد. ممکن است انجمن‌های صنفی‌ای با عناوین مختلف ایجاد شود. ولی نباید روزنامه‌نگارانی که حرفه‌ای‌تر هستند و به ذات کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری پایبند هستند، کوتاه بیایند. آنها باید اصرار داشته باشند که انجمن صنفی را راه‌اندازی کنند.
حتی اگر این انجمن صنفی به شکل جزیره‌هایی دور از هم تشکیل شود؟
امروزه انجمن‌های صنفی جزیره جزیره نیست؛ بلکه یک بر صفر است. یک طیف خاص صاحب انجمن صنفی است و باقی فاقد آن هستند. مطلوب یک چیز است و موجود چیزی دیگر. در شرایط مطلوب گفته می‌شود که چقدر خوب بود که همه روزنامه‌نگاران زیر یک چتر جمع می‌شدند. بله؛ این شرایط مطلوب است اما شاید عده‌ای نخواهند زیر یک چتر جمع شوند. اگر چند انجمن صنفی هم وجود داشته باشد به نظر من بر سر مطالبات صنفی اتفاق نظر به وجود خواهد آمد. هر کدام از این انجمن‌ها یک منشوری دارند. آن وقت بر سر مطالبات مشترک اشتراکات این منشورها به دست می‌آید و به صورت متحد، دست به اقدامی می‌زنند. این چند انجمن بر سر چند مورد مجبورند که متحد شوند؛ بر سر مسأله بیمه، مسأله مسکن و مسأله امنیت شغلی. هرکس با هر طیف فکری خواستار این موارد است. اینها اصولی هستند که همه روزنامه‌نگاران بر سر آن اتفاق نظر دارند. این‌که روزنامه‌نگار مانند دیپلمات و قاضی مصونیت حقوقی دارد را بارها گفته‌ام. باید یک زمان این حرف به نتیجه برسد یا نه؟ نمی‌توان از روزنامه‌نگار خواست که دنبال شفافیت برود؛ اما هیچ امنیت شغلی‌ای نداشته باشد. مطالبات مشترک هر نوع انجمن صنفی‌ای به نظر من باید همین موارد باشد.
روزنامه‌نگار هنگامی که وارد این عرصه شد، به این معناست که به دنبال کشف، دانستن و شفافیت‌سازی است. هنگامی که دنبال این مسأله می‌رود باید امنیت شغلی او از سوی نهادهای بالادستی تأمین شود. ممکن است تا امروز این مطالبه محقق نشده باشد. آیا باید ما از این آرمان دست بکشیم؟ نه. بایستی برای رسیدن به آن تلاش کنیم؛ ولو زمان رسیدن به آن مانده باشد. در دنیای امروز مقاومت در برابر این خواسته‌ها خیلی دوام نمی‌آورد. شما صدها رسانه همسو هم داشته باشید و نخواهید خبری منتشر شود، باز هم رسانه‌های مجازی در برابر خواسته شما می‌ایستند. در همین مسائل اخیر، درباره پرونده یک آقای خاص با اتهاماتی خاص. هر چقدر هم برخی روزنامه‌ها بخواهند جلوی انتشار آن را بگیرند باز رسانه‌های مجازی هستند که از این خواسته تن می‌زنند. دنیای امروز دنیای پنهان کردن نیست. همه انجمن‌های صنفی نیز بسته شود، باز نمی‌توان جلوی مطالبات اهالی رسانه را گرفت و آن را کتمان کرد.
بنابراین باید قواعد بازی را پذیرفت. اتفاقا اگر قواعد روزنامه‌نگاری اعمال شود، این قواعد، امنیت بیشتری برای کشور ایجاد می‌کند؛ چون آدم‌ها مجبورند در مسیر آگاهی قدم بردارند. روزنامه‌نگاری فقط انتشار اطلاعات و دانستن آن نیست. آگاهی‌بخشی موضوعی فارغ از دانستن است که روزنامه‌نگاری، نقش مهمی در آن دارد. به همین دلیل است که دنیا به تعبیر بسیاری از‌ سال 1992 و به تعبیر من از‌ سال 1990 به سمت ژانر پنجمی با عنوان روزنامه‌نگاری تحلیلی رفت؟ روزنامه‌نگاری تحلیلی دیگر به دنبال «چه چیزی؟» نیست. دنیا از سوال «چه چیزی؟» عبور کرده است و این وظیفه برعهده رسانه‌های مجازی با سرعت بالا است. شعار شفافیت در نمایشگاه امسال به معنای حرکت به سمت روزنامه‌نگاری تحلیلی است. شفافیت یعنی روزنامه‌نگاری تحلیلی؛ یعنی پاسخ به سوال‌های چگونه و چرا؛ یعنی تبدیل اطلاعات کتمان به اطلاعات آشکار. این حرف‌ها را ما سال‌هاست که می‌گوییم. برگردیم به سوال شما. بله؛ انجمن صنفی بایستی تشکیل شود. زیر یک چتر آمد، آمد. نیامد هم باید براساس یک میثاق مشترک کلی بر سر مطالبات مشترک به توافق برسند.
برویم سراغ موضوع دیگری که در میان صحبت‌هایتان اشاره‌ای به آن کردید و آن روزنامه‌نگاری تحلیلی است. با ورود به دنیای جدید انواع تازه‌تری از روزنامه‌نگاری با نام‌های روزنامه‌نگاری آنلاین، روزنامه‌نگاری تحلیلی و روزنامه‌نگاری تخصصی مطرح شده است. به نظر شما آینده روزنامه‌نگاری در کدام یک از این ژانرها بیشتر حضور خواهد داشت؟
ما در روزنامه‌نگاری یک «نوع» داریم و یک «ژانر». نوع با ژانر تفاوت دارد. اگر سراغ نوع رفتید مربوط به موضوع می‌شود و موضوع روزنامه‌نگاری تخصصی است. در این نوع روزنامه‌نگاری ورزشی به انواعی ازجمله روزنامه‌نگاری فوتبال تبدیل می‌شود و روزنامه‌نگاری اقتصادی به روزنامه‌نگاری بورس و انواع دیگری تبدیل می‌شود. این روزنامه‌نگاری تخصصی است و مربوط به نوع آن. بخش دیگری ژانر روزنامه‌نگاری است؛ انواعی مثل روزنامه‌نگاری خبری، تشریحی، توسعه و تحقیقی. بعد از وب اصطلاح روزنامه‌نگاری آنلاین به وجود آمد. روزنامه‌نگاری آنلاین نه نوع است و نه ژانر. روزنامه‌نگاری آنلاین مثل روزنامه‌نگاری متکی به رسانه است. انواع آن هم روزنامه‌نگاری تلویزیونی، رادیویی، مبتنی بر چاپ و آنلاین است. با وجود اين، روز به روز آینده روزنامه‌نگاری به سمت روزنامه‌نگاری تحلیلی پیش می‌رود. روزنامه‌نگاری تحلیلی یک ژانر است. این ژانر می‌تواند در تلویزیون، روزنامه‌ها و آنلاین وجود داشته باشد.
البته روزنامه‌نگاری رادیویی جایی برای روزنامه‌نگاری تحلیلی وجود ندارد. در تلویزیون برنامه‌هایی که مایل هستند، بسته‌های خبری و گزارشی ارایه کنند، به سمت روزنامه‌نگاری تحلیلی می‌روند. در روزنامه‌نگاری وب، وب‌سایت‌هایی که دوست دارند، پایشان را یک قدم از خبر بیرون بگذارند، به سراغ روزنامه‌نگاری تحلیلی می‌روند. اساسا فلسفه ژورنالیسم دو چیز است: یکی «رویداد» است و دیگری «سوژه». رویداد ما را انتخاب می‌کند و سوژه را ما انتخاب می‌کنیم. در روزنامه‌نگاری تحلیلی- ولو در فضای وب- باید «سوژه محور» شد. هر چقدر وب‌سایت‌ها از رویدادمحوری به سمت سوژه‌محوری حرکت کنند، اصطلاحا گفته می‌شود که به سمت روزنامه‌نگاری تحلیلی پیش می‌روند. در این نوع روزنامه‌نگاری -‌حتی اگر رویداد‌محور نیز باشید‌- رویداد را «به ماهو» رویداد بررسی نمی‌کنید. دنبال اطلاعات تکمیلی و تعقیب خبر می‌روید.
سوال آخر؛ درخصوص اتفاقی که جدیدا در حوزه مطبوعات افتاده و آن بحث حقوق و مسئولیت‌های متقابل روزنامه‌نگار و مدیر رسانه شامل سردبیر و مدیرمسئول است چه نظری دارید؟
در خصوص رابطه سردبیر و روزنامه‌نگار باید گفت سردبیر در برابر روزنامه‌نگار سه وظیفه دارد: وظیفه اول پالایش و «پرورش سوژه» است. سردبیری که بنشیند، روزنامه‌نگار برای او سوژه بیاورد و او یک کلمه بگوید برو کار کن به جایی نمی‌رسد؛ مگر آن‌که بین آن دو سال‌ها فعالیت وجود داشته باشد و به نوعی همکاری سال‌ها منجر شود که با یک بله گفتن مسائل مشخص شود. از آن طرف هم نباید سردبیر هر روز به روزنامه‌نگار سوژه بدهد و روزنامه‌نگار هم بدون پرورش آن به سراغ سوژه برود. باید بین این دو، رفت و برگشت وجود داشته باشد. وظیفه دوم سردبیر در برابر روزنامه‌نگار «پردازش» است. سردبیر باید ادیب باشد. سردبیر باید کسی باشد که بر روی موضوع‌ها، بینش داشته باشد و پرداختی که روزنامه‌نگار بر روی موضوع داشته است را عالی‌تر کند. سردبیر باید تیترزن و لید‌نویس خوبی باشد. وظیفه سوم «حمایت کردن» از روزنامه‌نگار و پشت او را خالی نکردن باشد.
روزنامه‌نگار خطایی مرتکب شده باشد، آماری را اشتباه داده باشد و خطاهای دیگری از این نوع، باید سردبیر از او حمایت کند؛ چون مطلب روزنامه‌نگار از تأیید او گذشته است. به سردبیر زنگ می‌زنند و مطلب اشتباه را به او گوشزد می‌کنند. سردبیر باید بگوید من این خطا را مرتکب شده‌ام. باید خطا را به گردن بگیرد؛ چرا که مطلب به تأیید او رسیده است. این موضوع، روزنامه‌نگاری را پربار می‌کند. حمایت از روزنامه‌نگار، وظیفه سردبیر است. نکته دیگر وظایف روزنامه‌نگار در قبال سردبیر است. روزنامه‌نگار باید بداند در چه رسانه‌ای قلم می‌زند. روزنامه‌نگار باید با خط‌مشی‌ها و سیاست‌های رسانه‌ای که در آن فعالیت می‌کند، آشنا باشد و براساس آن قلم بزند وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود؛ به‌عنوان‌مثال، من در یک روزنامه‌ای کار می‌کنم که مربوط به جناح اصولگرایان است و آن هم اصولگرایان طیف پایداری و مخالف دولت. هنگامی که من در چنین رسانه‌ای فعالیت می‌کنم باید خط‌مشی‌های کلی آن را بپذیرم؛ بنابراین روابط بین روزنامه‌نگار و سردبیر دوسویه است. وظایف روزنامه‌نگار در قبال سردبیر نیز، شامل همان سه وظیفه‌ای که گفتم می‌شود.
حمایت از روزنامه‌نگار برعهده سردبیر باید باشد؛ اما حمایت روزنامه‌نگار از سردبیر، «حمایتی اخلاقی و معنوی» است.

 


تعداد بازدید :  542