شماره ۹۸۸ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۸ آبان
صفحه را ببند
کوچه اول

|  علی اکبر محمدخانی|  اون روزی از جزیره آدم‌خوارا زنگ زدن که دلمون پوسید، بیا مارو ببر اردو، نمایشگاه مطبوعات. منم این حرفشونو به فال نیک گرفتم، گفتم: پس امشب رضایتنامه‌هاتونو بدید اولیاتون امضا کنن، برای فردا هم لباس گرم بردارید که کلیه‌هاتون نچاد.  هیچی فرداش رفتم یه مینی‌بوس گرفتم، بردمشون نمایشگاه مطبوعات. اینا هم نامردی نکردن از غرفه یک هرچی روزنامه‌نگار بود و خوردن. وقتی هم دیدن سیر نمی‌شن، روزنامه‌نگارارو ‌پیچیدن لای روزنامه ‌خوردن. بعدم همین‌جوری که آروغ می‌زدن، رفتن با تلویزیون مصاحبه کردن که این چه وضعه مطبوعاته؟ چرا انقدر روزنامه‌نگارا سِفتَن. چرا اینارو از یه شب قبل‌تر نمی‌خوابونید تو پیاز و نمک و آبلیمو. چرا هیچ‌کس پاسخگوی نَفخِ شکم ما نیست؟ ما شکایتمونو پیش کی ببریم؟ چرا حق ما بدبخت بیچاره‌ها‌رو از این روزنامه‌نگارا نمی‌گیرید؟  هیچی دیگه حرف خاصی ندارم، فقط خواستم گوشی بدم دستتون اگه رفتید نمایشگاه دیدید خلوته، تعجب نکنید.


تعداد بازدید :  315