شماره ۹۸۸ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۸ آبان
صفحه را ببند
شما هم بفرما توی کادر!

دانیال فتحی طنزنویس

قدیم‌ها (که البته به لطف تکنولوژی 10سال پیش هم جزو قدیما محسوب می‌شه) آدم‌ها به دو دسته شناخته‌شده و شناخته‌نشده تقسیم می‌شدند. محدوده شناخته‌شدن برای 90درصد آدم‌ها از خانه تا سر کوچه‌شان بود و آن 10‌درصد دیگر هم شامل هنرمندان، ورزشکاران، پفک نمکی مینو، بستنی میهن و سایر چیزهای پخش‌شده از تلویزیون می‌شد که معمولا همه آنها را می‌شناختند. کم‌کم با ظهور شبکه‌های اجتماعی این دسته‌بندی نقض شد و دسته اول تلاش کردند به دسته دوم نزدیک شوند. یکی از این راه‌ها که خیلی سریع جواب می‌داد، عکس گرفتن با دسته اول بود. اگر فی‌المثل 20‌سال پیش کسی با احمدرضا عابدزاده عکس می‌انداخت و می‌گفت «رفیقمه» و همگان او را از کوه‌خواری و اینگونه تخلفات نهی می‌کردند، امروز به مدد شبکه‌های اجتماعی این ادعا پذیرفته می‌شود که «احمدرضا تو برگر متل قوش با من شریکه». یعنی می‌روی توی صفحه اینستاگرام شهرام از باسکول‌آباد می‌بینی از داریوش شایگان تا سحر قریشی با کپشن «همراه با دوست بسیار خوبم فلانی» عکس گذاشته. خب این عمل در معروف‌شدن خیلی تأثیرگذار است؛ اما برای خیلی‌ها سوال است که کجا باید لانه زنبور سلبریتی‌ها را پیدا کنیم که قشنگ با ما توی یک قاب جا شوند؟ عرض می‌شود که بهترین مکان برای گیر انداختن این قماش مراسم‌های رایج است. از جشن عید فلان تا مراسم تشییع‌جنازه آن مرحوم. مثلا در مراسم تشییع منصور پورحیدری ملت آن‌قدر عادل فردوسی‌پور را برای گرفتن سلفی از جهات مختلف کشیده‌اند که احتمال می‌رود هفته بعد در شکل ماکارونی رشته‌ای به اجرای برنامه بپردازد. «عادل بیا تو کادر»، «عادل اینجا اینجا»، «بهتر بخند» و «یه بار دیگه، این تار افتاد» از سوی هواداران و «آقا رحم کن»، «نه اونجا نه»، «اینجا رو نکش» و «درد میاد» از طرف فردوسی‌پور جملاتی است که در این روز باشکوه به یادگار مانده است؛ اما معضل عکس به اینجا ختم نمی‌شود و در چند روز گذشته کشور را دچار بحران «جدیدی» کرده است. گفتیم دسته دوم برای رفتن به دسته اول تلاش می‌کند تا از نردبان آنها بالا برود. اما داستان همیشه این‌طور نیست. بعضی‌ها قبلا در دسته شناخته‌شده‌ها بودند ولی روزگار بی‌رحم آنها را به وادی دسته دوم انداخته. حالا این فراموش‌شدگان از دست رفته برای احیای خود تصمیم گرفته‌اند که عکس بگیرند. معمولا هم خوراکشان بیمارستان است. بو می‌کشند ببینند کی مریض و کی رو به موت است که سریع به ملاقاتش بروند و چیلیک چیلیک عکس بیندازند. حالا طرف لوله اکسیژن تا معده توی حلقش است و‌ هزار تا سیم و سرم بهش وصل کرده‌اند و جناب ملک‌الموت هم دارد ساعتش را نگاه می‌کند که وقتش برسد و بیاید بنده خدا را بردارد و ببرد، طرف عکس می‌گیرد و می‌نویسد «برای سلامتی‌اش دعا کنیم». خب بیشتر باید برای سلامتی تو دعا کرد! یعنی چه این کار؟ بعد وقتش که رسید و عزراییل می‌آید، می‌خواهد بنده خدا را ببرد، اینها می‌گویند یک لحظه وایسا، این عکسه خوب نشد. دوباره می‌گیرند. به ایشان هم تعارف می‌زنند که بیاید توی کادر حتی. این وضع ماست. این اوضاع ماست. خدا به ما رحم کند. خدا به همه ما سلامتی بدهد!


تعداد بازدید :  441