شماره ۹۸۷ | ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۷ آبان
صفحه را ببند
در فراسوی قدرت

مهدی بهلولی آموزگار

هنگامی که جامعه‌ای در شرایط خوبی به سر نمی‌برد و مردم از زندگی خود رضایت بایسته را ندارند، یک خطر این است که کسانی پیدا شوند و با عنوان انتقاد از شرایط و همراهی با خواسته‌های بحق مردم، از فضای نارضایتی به سود خود بهره‌برداری کنند و خودشان را قهرمانانی مردمی جا بزنند که زندگی‌شان را فدای دیگران کرده و می‌کنند؛ اما کمی که به زندگی برخی از این قهرمانان قلابی دقت می‌کنید به واقعیت‌هایی دست می‌یابید که باور کردنی نیست. مثلا طرف خودش را یک فعال سیاسی معرفی می‌کند که مخالف دزدی‌ها و زندگی‌های اشرافی برخی از قدرتمندان است اما خودش در یک آپارتمان درجه یک در یکی از بهترین و بالاترین منطقه‌های تهران زندگی می‌کند. خب، به گمانم آن ادعا با این زندگی همخوان نیست یا دیگری که خودش را مدافع حقوق فرودستان جامعه معرفی می‌کند، اما زندگی خودش هیچ رنگ و بویی از زندگی همان فرودستان نبرده است. به گمانم همراهی با مردم هنگامی اصالت دارد که با همدردی همراه باشد. در اینجا شاید بتوان روی یک سری سنجه‌هایی دست گذاشت که مطلق نیستند اما نباید به آسانی هم از کنار آنها گذشت؛ برای نمونه این‌که یک کنشگر سیاسی مدافع حقوق مردم فرودست، باید درآمد خود و خانواده‌اش چیزی در مایه‌های درآمد کسانی باشد که از آنان دفاع می‌کند. پس بهتر است درباره کسی که خودش را مدافع حقوق کسانی می‌داند که دارند ماهی یک تا یک و نیم‌میلیون تومان حقوق می‌گیرند اما درآمد خودش چندین برابر این رقم است با درنگ بیشتری داوری کنیم. آیا کسی که خودش دغدغه نان ندارد، می‌تواند دل‌نگران نان دیگران باشد و برای آن فداکاری کند؟ پاسخ می‌تواند مثبت باشد؛ یعنی چه بسا کسانی باشند که وضع مالی خوبی دارند ولی به خاطر نان دیگران خود را به دردسر اندازند؛ اما آیا همیشه این‌گونه است؟ به گمانم برای پاسخ دقیق به این پرسش کلیدی باید از نشانه‌های دیگری کمک گرفت. شاید طرف بیش از نگرانی درباره نان دیگران، نگران میزان «شهرت خون» خودش است که هرازگاهی، در رسانه‌ای پدیدار می‌شود و با آمیختن راست و دروغ زندگی مردم می‌کوشد که در صدر رسانه‌ها بنشیند. در همین‌جاست که بحث سنجشگرانه‌اندیشی (critical thinking) و ارزش و اهمیت آن مطرح می‌شود. جهان کنونی ما، جهان انتشار آسان داده‌ها است و در این داده‌ها، راست و دروغ بسیار است. بنابراین در نبود اندیشه سنجشگر، بسا که به آسانی بازیچه دست کسانی شویم که حاضرند به کمک آمیختن راست و دروغ، همه چیز را فدای نام و آوازه خود کنند. دوستی می‌گفت زمانه به گونه‌ای شده که هر کس ادعای همراهی با خواسته‌های بحق مردم را می‌کند و در همین راستا –‌ببخشید‌- می‌آید آروغی در برابر قدرت می‌زند، زود کسانی پیدا می‌شوند و دور و برش حلقه می‌زنند و بتی از آن می‌سازند که باور کردنی نیست. همان مردمی که دیگران را به نادانی و کیش شخصیت متهم می‌کنند، خودشان چنان به قهرمان‌پرستی می‌افتند که باور کردنی نیست. کوتاه سخن این‌که سنج ما نباید درون و بیرون قدرت بودن باشد. بسا کسانی که در بیرون قدرت از حقوق مردم، دموکراسی، آزادی و برابری سخن می‌گویند اما همه اینها پوششی زیبا برای جاه‌طلبی‌های وجودی‌شان است.

دیدگاه‌های دیگران

s
said |
مخالف 0 - 0 موافق
بنظرم اصولا اینگونه طرح مساله و احتمالا ارایه راه غیر منطقی و کمی بچه گانه هست / به نویسنده پیشنهاد میکنم مطالعه بیشتری در زمینه سبک نوشتن و اصول طرح مشگل و احیانا ارایه راه حل بنماید / خوب خوبست و بد بدست که نشد شیوه نویسندگی

تعداد بازدید :  565