شماره ۹۸۷ | ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۷ آبان
صفحه را ببند
کوچه اول

| علی اکبر محمدخانی| یه شب تو خواب یه دونه از این پیرای نصیحت‌کُن با ریش سفید و عصا اومد به خوابم گفت: اگه می‌خوای دوست داشته باشم، صبح یه شونه تخم‌مرغ آب‌پز کُن بخور، ولی دیگه شام نخور. منم صبح پا شدم یه شونه تخم‌مرغ آب‌پز کردم، ولی چندتاشو که خوردم سیر شدم، بقیه‌شو گذاشتم تو باغچه حیوونی چیزی بیاد بخوره که دیدم یه مرغ اومد نشست روشون، چشمشو بست، شروع کرد قُدقُد کردن.
بعد چند روز هم که دید از جوجه خبر نیست، داد و بیداد راه انداخت که خدا لعنتت کنه مَمَدخانی، این نونی بود که تو توی سفره من گذاشتی، حالا جواب خانواده شوهرمو چی بدم؟ یالا من جوجه می‌خوام. هیچی کاری کرد یه هفته نشستم رو تخم‌مرغ آب‌پزا، انقد قُدقُد کردم تا بالاخره تونستم چندتا جوجه تُپُل مُپُل تحویل
جامعه بدم.
خواستم بگم این شعار خواستن توانستن است و اینا رو جدی بگیرید، یه جاهایی واقعا معجزه می‌کنه.

 


تعداد بازدید :  502