| مهدی مظاهری - نرجسالسادات عبدالمنافی |
شايد بتوان عمدهترين هدف از تأسيس يك سد را تأمين آب براي مصارف بخشهاي مختلف عنوان كرد. با توجه به اينكه ميزان آب عبوري از يك رودخانه در مواقع مختلف سال متفاوت است، يك سد ميتواند با ذخيره آب در مواقع پرآبي، آن را براي مواقع كمآبي و براي مصارف مختلف تحويل دهد.
تنها بخش كوچكي از آب ذخيرهشده در سدهاي بزرگ به مصرف آب شرب ميرسد. براساس آمارهاي بينالمللي از ميان سدهاي كشورهاي چين، آمريكا، هند و ژاپن تنها يكپنجم از آب آنها به مصرف شرب ميرسد. چنانچه يك سد بزرگ، تأمين آب شرب را نيز جزو اهداف خود داشته باشد معمولا بخش بسيار كوچكي از اهداف طرح خواهد بود. لازم بهذكر است كه آب قابلتوجهي از شهرهاي جهان از منابع آب زيرزميني تأمين ميشود. در آمريكا نزديك به 50درصد و در اروپا نزديك به 65درصد از آب شهري از منابع آب زيرزميني تأمين ميشود. از كل مصارف كشور ايران 45درصد از آبهاي سطحي و 55درصد نيز از آبهاي زيرزميني تأمين ميشود.
برخي از معايب و مضرات سدها و سدسازي به این شرح است:
اختلال در رژيم طبيعي جريان رودخانه − اختلال در رژيم طبيعي انتقال رسوبات در رودخانه − نابودي زيستبومهاي گياهي و جانوري بالادست و پاييندست − توليد زمينلرزه و زمين لغزش، - افزايش تبخير سطحي − آثار غيربهداشتي مخزن، آثار نامطلوب اجتماعي و اقتصادي − تغيير در مشخصات فيزيكي و شيميايي آب در بالادست و پاييندست. در ادامه توضيح مختصري درباره هر يك از موارد فوق ارایه ميشود.
زيستبومهاي رودخانهاي و جوامع انساني با هم كامل شدهاند و غالبا در تغييرات فصلي جريان رودخانه به هم وابسته ميشوند. همه سدهاي مخزني كمابيش، اين الگوهاي فصلي را تغيير ميدهند و افتوخيزهاي شديد هيدرولوژيكي را با ذخيره سيلاب و افزايش جريان دورههاي خشكي، خطكشي ميكنند. ماهيت پيامدهاي يك سد به طراحي، هدف و شيوه بهرهبرداري و اندازه مخزن آن بستگي دارد. سدها و بندهايي كه براي انحراف آب بهويژه براي آبياري بهرهبرداري ميشوند، برخياوقات بهگونه مصيبتباري جريان آب در پاييندست را كاهش ميدهند. بيگمان بدترين فاجعه اكولوژيكي كه در پي انحراف آب رودخانه ديده شده، كوچكشدن درياچه آرال در آسياي مركزي است. از دهه 1960 ساخت شبكه گستردهاي از سدها و كانالهاي آبياري مزارع پنبه، جريان آب بهسوي دريا را قطع كرد. در 1995 سطح درياي آرال به تنها 30هزاركيلومترمربع در قياس با 64500 كيلومترمربع در سال 1960رسيد و حجم آن به يكچهارم كاهش يافت.
يكي ديگر از مصاديق مشكلات ايجادشده توسط سدها و آثار آن بر پاييندست، انجام طرح گاپ كشور تركيه بر سرشاخههاي رودخانههاي دجله و فرات است. براساس اين طرح و تأسيس سد آتاتورك با حجم مخزن نزديك به 50 ميليارد مترمكعب، جريان آب سرچشمههاي رودخانههاي دجله و فرات به سمت كشورهاي پاييندست (عراق و سوريه) بهشدت كاهش يافته و عواقب بسيار ناگواري بر جا خواهد گذاشت. ازجمله اين عواقب خشكشدن بيش از حد بيابانهاي عراق و هجوم ريزگردها به سمت ايران است. بزرگترين تحميل به الگوي فصلي جريان پاييندست (پس از سد) نوسانات كوتاهمدت روزانه يا حتي ساعتي در سطح رودخانه است كه گاه بسته به ميزان آب رهاشده براي پاسخ به پيك تقاضاي برق، تا چندين متر هم ميرسد. همبستگي ميان آب رهاشده از سد و تقاضاي برق به اين معناست كه سطح آب رودخانه در پاييندست سد گلنكنيون هماينك نه بر پايه باران در حوزه كلرادو بلكه بر پايه پديدههايي مانند افت استفاده از برق در يكشنبهها و تعطيلات عمومي تغيير ميكند. تغيير جريان در اين مقياس پيامدهاي اكولوژيكي بيشمار دارد. نوسانات پرشتاب سطح آب، فرسايش پاييندست را سريعتر ميكند و ميتواند درختان، درختچهها و علفهاي كناره رودخانه را بشويد و با خود ببرد. بدون پوشش گياهي كرانهاي براي درجا نگهداري ساحل، كرانه رود زودتر فرسايش مييابد.
بسياري بر اين باورند كه زمينلرزه پديد آمده از مخزن سد وايونت در منطقه آلپ ايتاليا در 1963 يكي از مرگبارترين فاجعهها را به بار آورده است. از همان زمان كه آبگيري مخزن آغاز شد، شوكهاي لرزهاي به ثبت رسيد و يك توده ناپايدار خردهسنگ از روي دامنهكوه به درون مخزن لغزيد. كارشناسان طراح سد وايونت به گونهاي فجيع اشتباه كرده بودند. بارانهاي سنگين پايان تابستان در 1963 ارتفاع آب مخزن را تا 180 متر رساند. در نيمه نخست سپتامبر، 60شوك به ثبت رسيد و جنبش زمين در مونتتاك رو به افزايش گذاشت. در نهم اكتبر 1963، 350ميليون مترمكعب سنگ از مونتتاك كنده شد و به درون مخزن لغزيد. موجهاي غولپيكر ناشي از اين لغزش، 110متر ارتفاع، به بلندي يك ساختمان 38طبقه، داشت. نزديك به دو دقيقه پس از آن شهر لونگارون، تنها در يك كيلومتري پاييندست با خاك يكسان شد و همه ساكنان آن كشته شدند. همه 2600نفر مردم لونگارون و سه روستاي ديگر كشته شدند.
نه تنها مشكلات طرحهاي سدسازي پيوسته ازسوي سدسازان كمرنگ جلوه داده ميشود كه درباره فايدههاي آن نيز دایما غلو ميشود. يك اشتباه هميشگي و روشن، كوچكشمردن تضاد ذاتي ميان مصارف گوناگون يك سد است. براي نمونه حداكثركردن توليد نيرو به اين معناست كه سطح آب در مخزن را بايد همواره بالا نگهداشت. اما كنترل سيلاب نيازمند آن است كه سطح آب در مخزن پايين باشد تا براي جذب آبهاي سيلابي جاي كافي وجود داشته باشد. حداقلكردن ميزان انباشت رسوب در مخزن روي يك رودخانه، نيازمند خالي كردن آبهاي پررسوب تا جاي ممكن در فصل سيل است، درحالي كه ذخيره آب براي فصل خشك نيازمند نگهداري جريانهاي سيلابي فصلي است. باوجود اين دادوستدها و سبكسنگين كردنها، فوايد منظورشده براي هر هدف سد گاهي چنان جلوه داده ميشود كه انگار سد تنها براي همان يك منظور ساخته شده است.
طرفداران سدها همچنين مسأله هدف اصلي ساخت يك سد را بر پايه منافع سياسي تغيير ميدهند. براي نمونه هنگامي كه رودخانه يانگتسه سيلابي ميشود، سد Gorges Three يك طرح كنترل سيلاب معرفي ميشود و هنگامي كه درباره نياز چين به الكتريسيته بحث و گفتوگو ميشود اين سد عمدتا يك سد برقابي معرفي ميشود. بدون توجه به وعدههايي كه پيش از كامل شدن سدها داده ميشود، اولويتي كه به كاربردهاي گوناگون سد داده ميشود هميشه به توان نيروهاي سياسي و اقتصادي بستگي دارد. اگر جناح طرفدار كشاورزي داراي قدرت سياسي باشد، انحراف آب براي آبياري نسبت به نيروگاه برقابي ممكن است اولويت بيشتري يابد. غالبا، گردآوري آسان درآمدهاي توليد نيروي الكتريسيته و قدرت سياسي مصرفكنندگان برق، اجراكنندگان سدها را بهسوي حداكثركردن مقدار آبي كه در توربينها جريان مييابد، سوق ميدهد. همانگونه كه يك گزارش داخلي بانك جهاني اعلام كرده است، اجراي يك طرح سد و مخزن نه بر پايه قوانين و مقررات بهينهيابي كه بر پايه مبارزه گروههاي ذينفع، تصميمگيري ميشود.
در كل كشور بهطور متوسط در دوره 15ساله اخير هيچگاه حجم كامل مخازن سدهاي كشور پر نبوده است، در كل كشور بهطور متوسط در دوره 15ساله اخير حداكثر درصد پربودن مخازن سدهاي كشور 60درصد بوده كه در سالهاي اخير اين رقم به حدود 40درصد رسيده، اين امر نشاندهنده اين است كه مقادير آب ورودي به سدها كاهش يافته كه دليل اين موضوع يكي وقوع خشكساليها و كمآبيها و ديگري برداشت آب قبل از ورود آن به سدهاست. خاليبودن اين حجم از مخازن سدهاي كشور طي يك دوره 15ساله كه در مقايسه با عمر مفيد سدها چشمگير است، بيانگر وجود ضعف در مباني طراحي و تعيين حجم مخزن سدهاست كه قطعا منجر به هزينههاي اضافي و آثار نامطلوب ميشود.