مریم نراقی| پاییزِ امسال، برای اهالی فرهنگ و مطبوعات دلگیرتر از هر سال بود. مهرماهی که با رفتن محمدرضا رستمی خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر به پایان رسید و بعدش رفتن محمد دهقانیآرانی، پیشکسوت مطبوعات که سالها در روزنامه کیهان قلم زد و شاگردان فراوانی تربیت کرد. حالا در نیمه آبان محسن سیف، منتقد و سینمایینویس پیشکسوت هم از این عالم رخت بر بست و آسمان ابری این روزها را برایمان غمگینتر کرد. محسن سیف محجوب بود و مهربان، ما روزنامهنگاران همیشه روی او حساب میکردیم. هر وقت یادداشتی میخواستیم و مطلبی، در بزنگاههای دقیقه نودی خیالمان راحت بود که منتقد پیشکسوت حرفهایمان مشکلمان را حل میکند. درک میکند روزنامه است و کلی اتفاقات لحظه آخری دارد. تلفن را برمیداشتیم «الو آقای سیف یه یادداشت راجع به ...» و صدای مهربانی از آن سوی خط که میپرسید «تا کی باید برسونم» و تمام.
محسن سیف مرد ادبیات بود و سینما با نثری مثالزدنی و تحسینبرانگیز. باید نشست سر صبر آرشیو مجله فیلم را ورق زد، نوشتههایش را یافت و بارها و بارها خواند و از او آموخت. محسن سیف کتابی دارد با نام سرزمین مهر و ماه. حدود پانزده داستان شاهنامه را با قلم شیوایش به نثر درآورده است. او از سنین جوانی نوشتن را آغاز کرد. هم نقد ادبی مینوشت و هم نقد سینمایی، با نثری منحصربهفرد که فقط مختص او بود.
آقای منتقد متین بود و متواضع، به تعبیر بسیاری از دوستانش گوشهگیر بود. در مراسم تشییع استاد جمشید ارجمند گوشهای در حیاط خانه سینما ایستاده بود. جلو رفتم و تسلیت گفتم، تشکر کرد و گفت «تو آدم بامعرفتی هستی اغلب در مراسم تشیيع جنازه پیشکسوتان و دوستان میآیی». آقای سیف اگر نتوانستم برای بدرقهتان بیایم مرا ببخشید این روزها هوای حوصله بدجور ابری است. سفرتان به سلامت استاد.