| علی اکبر محمدخانی| یه روز داشتم گوجهفرنگی میخوردم که یهو چهارنفر با عینک دودی اومدن گفتند: وطنفروش، چرا به جای کالای ایرانی، کالای فرنگی میخوری؟ دیگه نذاشتند جواب بدم، یه گونی کشیدند سرم، انداختنم صندوق عقب ماشین، بردنم از سقف آویزونم کردند. رئیسشون گفت: یه شلنگ بیارید بزنیمش. یکیشون رفت با شلنگ برگشت، همین که اومد بزنه، دیدم رو شلنگه نوشتهMade in Farang . گفتم وایسید ببینم، شما منو گرفتید چرا کالای فرنگی میخورم، بعد خودتون از شلنگ فرنگی استفاده میکنید؟ اونام دیدن حق با منه، آوردنم پایین، بهجاش اون بنده خدا که شلنگ فرنگی آورده بود رو آویزون کردیم، با شلنگ ایرانی افتادیم به جونش.
ولی هر چی ميزدیمش دردش نمیاومد. رئیسه گفت: شلنگش چینیه؟ گفتم نه بابا ایرانیه. گفت: پس چرا انقد بیخاصیته؟ خلاصه ما هم دیدیم اینجوری فایده نداره شلنگو گذاشتیم کنار، افتادیم به جونش، انقد گازش گرفتیم که دیگه کالای فرنگی استفاده نکنه.