شماره ۹۸۶ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۶ آبان
صفحه را ببند
مردم از تخلفات رانندگی در بزرگراه‌ها و جاده‌ها گله‌مند هستند
آقای پلیس کجایی؟
اگر بخواهم یک روز نوع مرگم را پیش‌بینی کنم قطعا اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد مردن در یک تصادف رانندگی است پليس بايد در بزرگراه‌ها و گذرگاه‌هاي اصلي از شب تا صبح هم حضور فعالي داشته باشه. حضور شما در روز و ترافيك‌هاي طولاني و فقط با ديد جريمه‌كردن خاطيان زياد هم مثمرثمر نيست

به‌ناز مقدسی| میلیون‌ها کشته‌اش را بگذاریم کنار؛ قربانیانش، یتیم‌هایش، قطع نخاعی‌ها و افلیج‌هایش یک طرف، آنچه بی‌درمان مانده است یک طرف دیگر. اعصاب خرد و له‌شدمان در وسط خیابان را می‌گویم، وحشتی که به جان‌مان می‌افتد تا از مبدأ به مقصد برسیم. چرا؟ چون بدون اغراق روزی چند بار باید فرمان خـودرومان را بچرخانیم، خودمان را کج‌وراست کنیم، دادمان را از گلو دربیاوریم تا راننده‌های بی‌احتیاطی را که تعدادشان هم کم نیست، دور بزنیم.
برداشت اول
در هر تصادفی یک راننده مقصر است و یک راننده بی‌تقصیر. اما شاید بی‌تقصیرترین قربانیان چند سال اخیر 6 راننده‌ای بودند که شامگاه چهارم بهمن ماه سال 92 در مسیر غرب به شرق بزرگراه حکیم در حال حرکت بودند. راننده‌هایی که نمی‌دانستند آن سمت بزرگراه راننده‌های کورس‌باز چه سرنوشت تلخی را برای‌شان رقم می‌زنند. پژو 206های آن سمت اتوبان یعنی مسیر شرق به غرب کورس گذاشته بودند، چراغ‌های‌شان را حواله خودروهای لاین سرعت می‌کردند تا بالاخره یک راننده روی آن یکی را کم کند. اما در کسری از ثانیه کوبیده شدند به یکدیگر و بعدش هم پرواز کردند به سمت لاین مخالف اتوبان. همان جایی که 6  راننده خودرو پشت‌به‌پشت هم حرکت می‌کردند و هرگز  تصور نمی‌کردند مرگ در تصادف از آسمان کوبیده شود به سرشان. در این حادثه 3 نفر از سرنشینان خودروهای کورس‌باز و راننده پرایدی که در لاین مخالف در حال حرکت بود، کشته و 8 نفر دیگر زخمی شدند.
برداشت دوم
«حتما که نباید می‌کوبید به ماشین، همین که از سمت راست لایی کشید و رفت، کوبیده شدیم به داشبورد.» اینها را نه لیلا می‌گوید، نه شیرین، نه سینا و بهزاد یا هر شهروند دیگری که می‌توانست مخاطب خاص این گزارش باشد. اینها تخیل‌های واقع‌بینانه سرنشینان خودروهایی است که قربانی ماشین‌هایی می‌شوند که رانندگانش خیابان را با پیست اتومبیلرانی اشتباه گرفته‌اند.
این فرمان چرخاندن‌ها کار روزمره همه راننده‌هاست. روزی چند بار تن‌شان می‌لرزد و «یا ابوالفضل» را صدا می‌زنند و فرمان خودروشان را می‌چرخانند که از مهلکه تصادف بگریزند. درست مثل ماشین‌بازی‌های کامپیوتری، برخی راننده‌ها هم با پدال گاز و فرمان خودروشان بازی می‌کنند. در شلوغی خیابان و اتوبان، کوچه‌ و پس‌کوچه‌ها فرقی نمی‌کند. خودروهای لایی‌باز هر روز از کنار همه ما ویراژ می‌دهند و رد می‌شوند و ما دیگر نه‌تنها چشم‌های‌مان به دیدن‌شان عادت کرده، بلکه راننده‌های حرفه‌ای و کاربلدی شده‌ایم و خوب یادگرفته‌ایم چطور فرمان را بچرخانیم که تصادفی رخ ندهد.
«اگر بخواهم یک روز نوع مرگم را پیش‌بینی کنم قطعا اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد مردن در یک تصادف رانندگی است.» اینها را امیررضا که پشت ترافیک خودروهای خیابانی در غرب تهران گیر افتاده به «شهروند» می‌گوید: «از یک ساعتی به بعد انگار بذر مرگ در شهر پاشیده‌اند. کافی است یک لحظه از فرمان خودروات غافل شی، یک ثانیه چشم از آینه‌های بغل برداری تا ببینی چطور قربانی راننده‌های پرخطر می‌شی. اگر کار واجبی نداشته باشم ترجیح می‌دهم از ساعت 11 شب به بعد اگه کار مهمی نداشته باشم از خونه بیرون نروم، چون وقتی خیابون‌ها خلوت‌تر میشه، ماشین‌ها هم سرعتشون بیشتر میشه و خطر تصادف با اون‌ها بالاتر میره.»
این جواب امیررضا موافقان زیادی دارد، راننده‌هایی که ترس از رانندگی در خیابان‌هایی که  ارابه‌های آهنین‌اش بی‌رحمانه در آن می‌تازند، در وجودشان جا خوش کرده است. فرزاد یکی دیگر از راننده‌هایی که هنوز مهر گواهینامه‌اش خوش نشده پشت فرمان نشسته، می‌گوید: «من خودم توی رانندگی سرعتم زیاده ولی خب من از بچگی پشت فرمون می‌نشستم و خیلی به رانندگی تسلط دارم.» این ادعایی که فرزاد دارد، ادعایی است که اگر از تک‌تک راننده‌ها بپرسید تقریبا به یک جواب واحد می‌رسید. بیشتر راننده‌ها خودشان را حرفه‌ای می‌دانند، فکر می‌کنند در برابر حادثه می‌توانند بایستند یا از آن فرار کنند.
اگر سرسپرده رانندگی در شهر باشید و هر روز چند نفر راننده بی‌احتیاط به تورتان خورده باشد، قطعا شما هم با بخشی از مکالمات روزمره رانندگانی که از رانندگان پرخطر می‌ترسند، موافق خواهید بود. بخشی از مردم واقعا به ستوه آمده‌اند. راننده‌ها و عابران‌پیاده که هر روز مجبور هستند از خانه‌های‌شان بیرون بزنند و برای رسیدن به مقصد پا به همین خیابان‌ها بگذارند.
قانون تا چه حد
 بازدارنده است
تا همین چند سال پیش بستن کمربند برای راننده و سرنشینان اجباری نبود. روزهای اول هم که اجباری شد هنوز به شکل و شمایلش عادت نداشتیم، تا این‌که آنقدر پلیس جلوی‌مان را گرفت و جریمه شدیم تا بالاخره عادت کردیم به بستن آن نوار اریبی که تنگ می‌چسباندمان به صندلی.
بعدش هم که داستان دوربین‌های عکاسی پیش آمد، همان دوربین‌هایی که برای ثبت‌شدن در قاب‌شان باید پایت را بیشتر از سرعت تعیین شده روی پدال گاز فشار می‌دادی. همان دوربین‌های کنترل سرعت که برای رد شدن از
جلوی‌شان سرعت‌مان را کم می‌کردیم و ژست راننده مثبت‌ها را می‌گرفتیم.
با این تفاسیر پلیس‌های راهنــمایی‌وراننـدگی نقش بسزایی در برخورد با راننده‌های پرخطر دارند. راننده‌هایی که این روزها جریمه‌ها و دوربین‌ها و توقیف‌ها خیلی برای‌شان کارساز نبوده است. همین چند ماه پیش هم ناصر همتی  رئیس کل بیمه مرکزی در برنامه تیتر امشب شبکه خبر در خصوص بررسی چالش‌های صنعت بیمه کشور اعلام کرد: «قانون جامع 66 ماده‌ای بیمه در مجلس تصویب شده است که می‌تواند خیلی از مشکلات را در صنعت بیمه حل‌وفصل کند .طبق قانون جدید پیش‌بینی شده است افرادی که دارای نمره منفی بالا یا نمره مثبت در سابقه رانندگی‌شان هستند بتوانند تغییراتی را در نرخ بیمه‌شان داشته باشند . به این معنی که براساس قانون جدید، نرخ بیمه خودروی افرادی که رانندگی حادثه‌آفرین دارند با دیگر رانندگان تفاوت خواهد کرد.»
واکنش‌های مردم
به پلیس نامحسوس بزرگراه
10 سال پیش بود که سردار محمد رویانیان معاون وقت راهنمایی‌ورانندگی نیروی انتظامی نوید گشت نامحسوس بزرگراه‌ها و آزادراه‌ها را به همراه چشم‌اندازها و اهداف این گروه به مردم داد و درباره این طرح گفت: «با ابلاغ طرح جامع انضباط اجتماعي در سال جاري، مقرر شد پليس نامحسوس در جاده‌‏هاي كشور به عنوان رويكرد جديد مديريت بر رفتار ترافيكي ايجاد شود. با برنامه‌‏ريزي صورت گرفته، پليس بزرگراه در كلانشهرها به منظور كنترل سرعت و رفتارهاي ناهنجار ترافيكي در بزرگراه‌‏ها تشكيل شده است.»
طرح  پليس کنترل نامحسوس با  هدف توسعه رعایت قوانین و امنیت شهروندان در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت. این طرح می‌خواست از شرطی‌شدن مردم در زمانی که پلیسی را با خودروی آرم‌دار و چراغ‌های گردان و یونیفورم می‌بینند و برای جریمه‌نشدن مقررات را رعایت می‌کنند، جلوگیر ی کند. طرحی که اگرچه هنوز هرازگاهی و به مناسبت‌های مختلف از جمله تابستان و ازدحام سفر و مسافران جاده‌ای در برخی از جاده‌ها اجرایی می‌شود اما هرگز آنقدرها که مردم و راننده‌های داخل شهر انتظار داشتند نیازشان را پاسخ نداد.
«برخورد با کسانی که قانون را زیر پا می‌گذارند و با رانندگی‌های پرخطرشان ما را تهدید به مرگ می‌کنند که نباید زمان و مکان داشته باشد. اکیپ‌های پلیسی که طرح پلیس نامحسوس بزرگراه‌ها را اجرا می‌کنند، خیلی کم است، ما اصلا پلیس را محسوس هم نمی‌بینیم چه برسد به نامحسوس.» اینها را یکی از کاربران فضای مجازی در زیر خبر تصادفی مرگبار نوشته است. این گفت‌وگوها و واکنش‌ها در زیر این دست اخبار همیشه ادامه‌دار است. کاربری با آیدی «علی» نوشته: «فرهنگ‌سازي تنها راه‌حل درست‌شدن اين مشکلاته، همين امروز ديدم که ماشين روبه‌روييم در اتوبان بابايي از ماشين اشغال ريخت بيرون. ما مردمي داريم که اتوبان براش سطل آشغاله، يکي ديگه اتوبان براش ويراژ دادن و چسبوندن به ماشيناي ديگه است و يکي ديگه اتوبان براش ملک خصوصيه که به ديگران راه نده. بايد فرهنگ‌سازي بشه و مردم به حقوق ديگران احترام بزارن و بفهمن ماشين با سرعت بالا مانند يه بمب ميمونه که به راحتي جون آدمو مي‌گيره.»
این بخشی از گفت‌وگوها و تبادل‌نظرهاست. آخرین کامنت نوشته: «آقاي سردار به اطلاع مقام بالاتر هم برسونيد : 1- پليس بايد در بزرگراه‌ها و گذرگاه‌هاي اصلي از شب تا صبح هم حضور فعالي داشته باشه. حضور شما در روز و ترافيك‌هاي طولاني و فقط با ديد جريمه‌كردن خاطيان زياد هم مثمرثمر نيست. 2- اگر واقعا در گذرگاه‌هاي اصلي كه روزانه ده‌ها هزار نفر در آن تردد مي‌كنند، اشكالي وجود دارد (مثل شيب جاده و ضعف گاردريل) چرا پيگير رفع آن نيستيد.
نظر «علی» بیشترین رأی موافق را دارد، جنون سرعت شاید آنقدر راننده‌ها را به وجد می‌آورد که یادشان می‌رود آن ماشین‌هایی که در نظرشان مثل لاک‌پشت حرکت می‌کنند هم به اندازه آنها سهم زندگی‌کردن دارند، به اندازه آنها در خیابان حق آب و گل دارند و به اندازه آنها برای رسیدن به مقصدشان لحظه‌شماری می‌کنند؛ اما شاید نداشتن وجدانی بیدار در برخی از راننده‌هایی که خطر مرگ را برای دیگران می‌آفرینند به اندازه همان پلیس‌های کم‌رنگ اتوبان، نامحسوس باشد.


تعداد بازدید :  274