| حسین زندی | فعال مدنی|
سابقه شکلگیری تشکلهای دانشجویی در دانشگاهها به زمان تأسیس نخستین دانشگاه کشور برمیگردد اما بیش از 8 دهه از این تاریخ میگذرد و تحولی در ساختار این تشکلها ایجاد نشده است. اینکه چه عواملی باعث شده تشکلهای دانشجویی چه در محیط دانشگاه و چه پس از فارغالتحصیلی در زمینه مشارکتهای مدنی موفق نباشند، بسیار پیچیده است. در این نوشتار کوتاه نیز نمیتوان ریشهیابی کرد، چراکه چنین مسأله مهمی نیاز به پژوهشهای گسترده دارد.
تشکلهای غیردولتی با ساختار و شکل و شمایل امروزین پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات در سال 1376 وارد عرصه اجتماع شدند. اما این پدیده با بهرهگیری از ساختارهای غربی با یک تفاوت عمده بروز کرد. تشکلهای غیردولتی در غرب براساس قوانین هر کشور توسط افراد حقیقی که هدف و برنامه مشخصی دارند به وجود میآیند و پس از ثبت در دفاتر مربوطه رسمیت یافته و فعالیت خود را آغاز میکنند. این فعالیت بدون دخالت هیچ نهاد دولتی ادامه مییابد، اما در ایران تأسیس یک نهاد غیردولتی روزبهروز دشوارتر میشود و نهادهای مختلف برای ایجاد آن مانعتراشی میکنند. پس از تأسیس نیز دخالت نهادهای حکومتی مانع استقلال و فعالیت مستقل آنان میشود. درواقع میتوان گفت در ایران هیچ تشکل غیردولتی مستقلی وجود ندارد و اتفاقا حاکمیت نیز به دنبال همین موضوع است.
فعالیت تشکلهای دانشجویی نیز بر این منوال است که پس از شکلگیری در چارچوب دانشگاه فعالیتها نیز آغاز میشود. این تلاشها گاهی با توجه به یک رویداد و اتفاق در جامعه پررنگتر میشود و گاهی با تغییراتی در وزارت علوم یا بدنه دولت مدتها به محاق میرود. تفاوتی ندارد؛ چه تشکلهای علمی، دانشجویی چه سیاسی و فرهنگی در دانشگاه همه مشمول چنین روندی هستند .
از دل این گروهها و تشکلها گاهی به نامهایی برمیخوریم که به آنها «فعال دانشجویی» اطلاق میشود و بهعنوان فرد نتیجه تلاشهای خود در دانشگاه (همانطورکه گفته شد چه فرهنگی چه اجتماعی یا علمی و سیاسی) را به افراد جامعه اعلام میکند، اما این تلاشها پس از پایان دوره تحصیلی این افراد تمام میشود. دیده میشود فردی که در دانشگاه بسیار فعال است پس از دوران تحصیل نهتنها هیچ فعالیتی ندارد بلکه افسرده و منفعل میشود.
اگر فعالان مدنی همدان و نهادهای دانشگاهی را مثال بزنیم درمییابیم از قضا با اینکه جامعهشناسان مردم همدان را شهروندانی محافظهکار میدانند اما آنها در مواجهه با این پدیده اجتماعی، یعنی تشکیل نهادهای غیردولتی و پیوستن به این تشکلها نسبت به سایر استانها پیشقدم بودند. از سال 1376 تا 1384 نزدیک به 300 تشکل در حوزههای گوناگون فعال بودند و با روی کارآمدن دولت نهم رفتهرفته این وضع رو به افول گذاشت، بهطوری که در سال 1392 تشکلهای عضو معاونت جوانان وزارت ورزش به کمتر از 30 نهاد رسیده بود. بیشتر آنها نیز در دوحوزه خیریه و مذهبی فعالیت میکردند.
استان همدان با دارا بودن دههاهزار دانشجو ظرفیتی بالقوه در زمینه فعالیتهای دانشجویی و دانشگاهی دارد و میتواند این ظرفیت را بالفعل کند، اما با وجود اینکه تشکلهای زیادی در داخل دانشگاه مانند انجمنهای علمی، ادبی، سیاسی و موارد دیگر شکل گرفته، در عمل نتوانسته به موفقیت قابل قبولی دست یابد. از سوی دیگر خلأ ارتباط بین تشکلهای دانشجویی و مدنی خارج از دانشگاه نیز به این ضعف دامن زده است؛ بهطور مثال حدود 13 تشکل حوزه محیط زیست در استان همدان فعال است و در تعدادی از دانشگاههای استان ازجمله دانشگاه بوعلی و دانشگاه آزاد در رشته محیط زیست همهساله صدها دانشجو تحصیل میکنند، اما تشکلهای محیط زیستی خارج از دانشگاه نتوانستهاند با دانشجویان تعامل قابل قبولی داشته باشند.
حال پرسش این است که چه عاملی باعث این مسأله مهم است و چگونه میتوان از ظرفیت دانشگاه و فعالان دانشجویی و نهادهای درون این فضای آموزشی بهره برد؟ آیا تشکلهای غیردولتی در ایران چنین تواناییهایی را دارند که در بازندهسازی تشکلهای دانشجویی در خارج از دانشگاه نقش
ایفا کنند؟
همانگونه که اشاره شد پاسخ گفتن به این پرسشها مستلزم کاری تحقیقی است تا براساس ریشهشناسی و تاریخچه نهادهای دانشگاهی و وضع جامعه ایران بتوان به نتایجی رسید اما تجربه جوامع دیگر میتواند در کوتاهمدت راهگشا باشد. در این کشورها نهادهایی تخصصی در زمینه توانمندسازی تشکلهای غیردولتی وجود دارد که در داخل مدارس و دانشگاهها نیز فعالیت میکنند و با استعدادیابی، آموزش و توانمندسازی، دانشآموزان و دانشجویان مستعد و علاقهمند را آماده حضور در تشکلهای مدنی بیرون از دانشگاه میکنند. توانمندسازی دانشجویان ایران در زمینه فعالیتهای مدنی میتواند این نگرانی را برطرف کند. تلاشهای نهادهای غیردولتی تداوم خواهد داشت و از حالت مقطعی بودن خارج میشود. علاوه بر دخالتهای دولت در فعالیتهای نهادها و سازمانهای غیردولتی در ایران آسیب دیگری وجود دارد، آن هم تداوم نداشتن عضوگیری و جذب نیروهای داوطلب است که منجر به تداوم نداشتن فعالیتها میشود؛ بهطور مثال کمتر تشکلی را میتوان سراغ گرفت که یک پروژه و برنامه طولانیمدت داشته باشد و چندین سال یک برنامه را پیگیری کند و به نتیجه برساند. بهرهگیری از توان و ظرفیت دانشگاه و جذب فارغالتحصیلان علاقهمند در تشکلهای غیردولتی این معضل را برطرف میکند و به تقویت جامعه مدنی در ایران کمک خواهد کرد.