شماره ۳۹۳ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۸ مهر
صفحه را ببند
راپورتی از سانسور
شکاریم یک سر همه پیش مرگ

|  حامد داراب   | 

نخستین نشانه‌های تاریخی سانسور و حذف فرهنگی برمی‌گردد به‌سال ۲۱۳ پیش از میلاد در چین که امپراتور وقت دستور به نابودکردن تمامی کتب تاریخی داد تا هیچ‌کس را یاری انتقاد نماند. همچنین است در انگلستان و دوران سلطنت دودمان «تیودور» و «استوارت» که پادشاه حق نشر را در انحصار خود درآورد و تاسال ۱۶۹۵ میلادی هیچ کتابی در انگلستان منتشر نمی‌شد مگر آن‌که پادشاه مجوز آن را صادر کرده باشد. در تاریخ سرزمین ما نیز اعمال سانسور و ممیزی، عمودی به بلندای تاریخ دارد و بسیاری متفکران و پدیدآورندگان آثار ادبی در تاریخ بوده‌اند که به وسیله حکام وقت تحت فشار بوده و هم خود کشته شده‌اند و هم آثار پدید آمده از سوی آنان به تیر کین و ظلم زورمندان دچار آمده‌اند. در دوران استبداد قاجاری افرادی چون میرزا تقی‌خان امیرکبیر و میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، تنها به دلیل گرایش به تجدد و نوگرایی در اندیشه، خونشان ریخته شده است. با سپری شدن دوران استبداد قاجاری و بر تخت نشستن رضاخان با حمایت انگلیسی‌ها، دوران سیاهی از دیکتاتوری بر ایران مستولی می‌شود که آثار شوم آن تا به امروز دامنگیر این سرزمین تاریخی است. در دوران دیکتاتوری رضاخانی، سانسور و ممیزی تشکیلات مستقل خود را یافت و ایادی چاپلوس او آنچنان نشتاری بر افکار عمومی و جراید اعمال کردند که حکم کوچکترین سرپیچی از دستورات آنان تنها مرگ بود. مرگ دکتر تقی ارانی در زندان با آمپول هوا، دوختن لب‌های فرخی یزدی، قتل میرزاده عشقی و خفه‌کردن افرادی چون شهید مدرس و بسیاری دیگر از اندیشمندان و صاحبان جراید و نشریات در این مقوله قابل بررسی است. در دوران محمدرضا شاهی، عرصه مبارزان و نویسندگان و شاعران تنگ‌تر شد و ادبیات منظوم و منشور از سر ناگزیری به نمادگرایی پرداخت چنانچه واژه «شب» در هر اثر ادبی القای محیط تباهی و سیاهی استبداد بود. پس از اعدام زنده‌یاد خسرو گلسرخی و کرامت‌الله دانشیان، «گل سرخ» نماد مبارزه و خون‌های به ناحق ریخته شد، به گونه‌ای که دستگاه ممیزی شاهنشاهی سیاست حذف چنین واژگانی را از متون ادبی پی‌گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ شمسی، طومار سانسور و ممیزی شاهنشاهی درهم پیچیده شد. بسیاری از آثار ادبی و سیاسی ممنوعه تجدید چاپ شدند. در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب و استقرار دولت‌ها  یکی از پی دیگر، اعمال سانسور جدید از سوی وزارت ارشاد، با عنوان ممیزی از نوعی دیگر بر عرصه نشر ایران حاکم شد با این اوصاف بسیاری نشریات و کتب منتشر می‌شد و روشنفکران و دگراندیشان نیز به لطایف مختلف آثار خود را به میان مردم می‌بردند.
 با استقرار دولت نهم در ‌سال ۱۳۸۴ یکی از اعضای تحریریه کیهان، یعنی محمدحسین صفارهرندی، به‌عنوان وزیر ارشاد منصوب شد که آه از نهاد اهل قلم برآورد. چرا که این جماعت می‌اندیشیدند پس‌ از متصدی کسانی همچون احمد مسجدجامعی، صفارهرندی وزارت ارشاد را به وزارتی بدل خواهد کرد که عدم‌اش بهتر از وجود آن است. اما این پیش‌بینی هرگز درست نبود و از آن‌جا که صفارهرندی خود دستی در نوشتن داشت و اهل قلم بود، دورانی آرام و بی‌تنش را در نشر کتاب پدید آورد. با عزل صفارهرندی به دلیل پاره‌ای اختلافات با رئیس‌جمهوری وقت، وزیر ارشاد آقای حسینی بر صندلي این وزارت تکیه زد و از‌‌ همان بدو مسئولیت، تیشه مميزي را برداشت و با كمك معاون جديد فرهنگي‌اش يعني دري به جان مطبوعات و صنعت نشر افتاد. در دوران وزارت ایشان، اداره کتاب وزارت ارشاد، عرصه اعمال سلایق شخصی شد و ممیزان کتاب، بررسی کتاب را به بهانه‌ای جهت ارعاب اصحاب فکر و قلم بدل کردند. در این دوره طول مدت صدور مجوز نشرکتاب‌گاه از 2‌سال هم گذشت و در بسیاری موارد اصلا برای بعضی آثار پدید آمده مجوزی صادر نشد که این عدم صدور مجوز به جز اعمال سانسور نسبت به آثار ادبی کلاسیک و نیز آثار بزرگان ادبیات معاصر همچون صادق هدایت، صادق چوپک، فروغ فرخزاد و امثالهم بود. در این دوره تمامی آثار احمد کسروی ممنوع اعلام شد و چاپ آثاری همچون «سنگی برگوری» از زنده‌یاد آل‌احمد منتفی اعلام شد. عرصه رمان و شعر نیز آنچنان در اداره بررسی کتاب تنگ شد که بسیاری نویسندگان عطای نوشتن را به لقای آن بخشیدند.  «کلنل» دولت‌آبادی همچنان در محاق توقیف ماند و حتی بسیاری آثار از چاپ و انتشار قانونی نیز جمع‌آوری شدند. برای نمونه «ذوب شده» از عباس معروفی و رمان «نسیم خوش عطر گاهی» از خانم جیران گاهان. همچنین بود کتاب‌های شعری از «حافظ موسوی» و سید علی صالحی که مجوز چاپ نگرفتند و در زمینه ترجمه
 5 اثر از نوشته‌های «اورهان پاموک» نویسنده نوبل گرفته ترک با ترجمه ارسلان فصیحی مجوز چاپ نیافتند. شاهکار وزارت ارشاد در زمینه ممیزی تا بدانجا پیش رفت که آثار شاعرانی همچون سهیل محمودی و ساعد باقری نیز تحمل نشدند، شاعرانی که به نوعی از زیر سایه وزارتخانه بیرون آمده بودند. بر این موارد می‌توان توقیف مطبوعات، فراهم آوردن زمینه‌ای در گرانی کاغذ و ایجاد بحران در صنعت نشر تا بسیاری ناشران خود از خیر چاپ و انتشار کتاب بگذرند را نیز اضافه کرد. در این میان نباید سرنوشت تلخ ناشران بزرگ و صاحب‌نام را که با پرونده‌سازی سدی در برابر فعالیت‌های آنان پدید آمد فراموش کرد. پس از اینها و بعد از روی کار آمدن دولت «اعتدال» اما، وضع نشر آنچنان نا بسامان بود که دیگر نمی‌شد با اصلاحات کوتاه‌مدت بحرانی که دولت قبل ایجاد کرده بود را سامان بخشید، اگر چه وزیر ارشاد دولت اعتدال، با طرح‌های کوتاه مدتی، سعی در آرام کردن فضای تنش‌‌دار نشر ایران کرد. با این حال در میان این تلاش‌ها گمانه‌زنی درخصوص یک طرح که از سوی وزیر ارشاد مطرح شد، یعنی «سپردن، ممیزی به ناشران» بحث تازه‌ای در میان اهالی قلم و فرهنگ ایجاد کرد و مخالفان و موافقان هر کدام با دلایل خاص خود، نظراتشان را ارایه دادند. گویی در آغاز دهه 1390، سازوکار تاریخی ممیزی، گامی تازه‌ به فضایی جدید می‌نهد و شکل و شمایل خود را به شیوه‌ای دیگر تغییر می‌دهد. از این گاه در پرونده پیش رو، تلاش می‌کنیم، سپردن ممیزی به ناشران، چرایی آن و همسوکردن ناشران با سازوکار ممیزی را مورد نگرش قرار دهیم تا شاید، در لایه‌های پنهان دارنده مباحث مطرح شده، برخی مصائب و تاثیرات ممیزی بر مسائل جامعه و شهروندان آن نیز مورد نقد قرار گیرد. چرا که ممیزی، نه‌تنها حذف یک کلمه که گرفتن اندیشه بلندمدت یک جامعه است. 


تعداد بازدید :  254