طنزنویس میهمان خسرو معتضد: خانم صدف طاهریان خجالت نکشیدید در تلویزیون معلومالحال با آن لباسهای زننده در کنار آن جوانک بیسواد و بیمایهای که سعی میکند ادای گویندگان تلویزیون منقرض شده سابق را درآورد و خیلی لوس، بیسواد و بیمایه تشریف دارد ظاهر شدید و با هر کلامی که آن مرد به زبان میآورد آنگونه جلف و زننده میخندیدید. ایکاش میخندیدید خانم، شیهه کشیدید علیا مخدره!
و ادامه: جای شما کنار آن جوانک جلف نیست، به قول آن شاعر سترگ، ای بانو بانو بانو، بشین به روی زانو! جای شما کنار یک مرد جاافتاده باسواد و تاریخدان است که جواب معمای شاه را چونان نوای خنیاگران در گوش تو بریزد! ول کن آن جوانک و آن شبکه معلومالحال را! برگرد به آغوش وطن! بپر به آغوش وطن! چرا پاهایت را تکان میدهی و دل میلیونها جوان و یک پیر هموطنت را میلرزانی؟! چرا به هر کلام آن مردک میخندی و به تاریخ من درآوردی من نمیخندی؟! چرا وقتی آن جوانم بیمایه حرف زد، شما میخند؟!