هادی عیار| هنگامی که یک مطلب از فیلتر تأیید سردبیر و مدیرمسئول عبور میکند به لحاظ قانونی و عرفی به این معناست که مطلبی از نظر گردانندگان یک نشریه یا سایت مورد تأیید است و پس از انتشار مطلب مسئولیت آن برعهده آنهاست. این قانون تا اصلاحیه قانون مطبوعات سال 79صدق داشت. پس از این اصلاحیه اما نویسنده مطلب نیز در مسئولیت انتشار مطلب دخیل شد. نکته مهم در این میان اما تفاوت نحوه قضاوت درباره یک اتهام در قبال مدیرمسئول و نویسنده یک نشریه است. رسیدگی به جرم مطبوعاتی مدیرمسئول در دادگاه مطبوعات صورت میگیرد، درحالیکه نویسنده یک مطلب به خاطر همان جرم در دادگاهی غیر از دادگاه مطبوعات مورد سوال و محاکمه قرار میگیرد. اینها مواردی است که از جنبه قانونی نسبت به مسئولیتهای مدیرمسئول، سردبیر و روزنامهنگار یک نشریه وجود دارد. در همین خصوص سراغ کامبیز نوروزی، حقوقدان، روزنامهنگار و مدرس حقوق ارتباطات رفتیم تا با او درباره جنبههای حقوقی این رابطه مطبوعاتی به گفتوگو بپردازیم. نوروزی مهمترین نکته در اینباره را رعایت اخلاق حرفهای روزنامهنگاری میداند و نیز موارد نقض این اخلاق را بسیار محدود قلمداد میکند. در ادامه مشروح گفتوگوی «شهروند» با نوروزی را میخوانید:
قانون مطبوعات درخصوص جایگاه مدیرمسئول، سردبیر و روزنامهنگار و روابط بین آنها در فضای تحریریه چه موضعی دارد؟ بهنظر شما این روابط از لحاظ قانونی به درستی تعریف و اجرا میشود؟
در قانون مطبوعات کشور سمتی با عنوان سردبیر ذکر نشده است. 2 سمت در قانون مطبوعات درج شده است؛ یکی صاحب امتیاز و دیگری مدیرمسئول. صاحب امتیاز کسی است که خطمشی کلی نشریه را تعیین میکند و مدیرمسئول کسی است که مسئولیت تمامی امور نشریه را برعهده دارد. یکی از مسئولیتهایی که برعهده مدیرمسئول یک نشریه است، مسئولیت مطالب مندرج در نشریه است، به این معنا که اگر در یک نشریه مطلبی منتشر شود که این مطلب متضمن یک امر مجرمانهای باشد، مدیر مسئول موظف به پاسخگویی در مراجع نظارتی از قبیل هیأت نظارت بر مطبوعات و مرجع قضائی است. البته از نظر قانون مطبوعات فعلی نویسنده هم ممکن است مسئولیت کیفری داشته باشد. اگر مطلبی که در نشریه منتشرشده جنبه مجرمانه داشته باشد، در بعضی شرایط ممکن است روزنامهنگار هم مورد اتهام قرار بگیرد.
با این توضیح به جمله ابتدایی خود برمیگردم که در قانون مطبوعات سمتی با عنوان سردبیر وجود ندارد و جایگاه او همچون روزنامهنگار است. تقسیمات داخلی سازمان یک روزنامه یا خبرگزاری مثل سردبیر، دبیر سرویس، مسئول صفحه و... عناوینی عرفی است که نشریات و خبرگزاریها به تناسب نوع کاری که انجام میدهند آنها را به وجود آوردهاند و لزوما این عناوین در قانون مطبوعات ذکر نشده است، حتی در برخی از نشریات خود مدیرمسئول وظایف سردبیری را برعهده میگیرد. برخی از نشریات سردبیر ندارند، برخی سردبیر دارند اما وظایفی که باید به عهده سردبیر باشد را خود مدیرمسئول انجام میدهد.
بر این اساس بهنظر شما لازم نیست که وظیفه قانونی مدیرمسئول حمایت از روزنامهنگار و خبرنگاری که در نشریه او فعالیت میکند، باشد؟
نکته بعدی این است که وظیفه قانونی سردبیر یا مدیرمسئول دفاع از روزنامهنگار نیست. قانون چنین وظیفهای را برعهده سردبیر یا مدیرمسئول قرار نداده، بلکه این موضوع در عرف روزنامهنگاری ایران یعنی طی 25سال اخیر در نشریات و خبرگزاریها به وجود آمده است. نشریات و خبرگزاریهای ما در این سالها مشکلات بسیاری را پشتسر گذاشتهاند که برخی از آنها هنوز پابرجاست. بخشی از این مشکلات به پروندههای قضائی مربوط میشود. مدیران مسئول، بار مسئولیت مطالبی که منتشر کردهاند را برعهده میگیرند. این موضوع از یک جهت وجه قانونی دارد و از یک جهت وجه اخلاقی. وجه قانونی موضوع این است که یک مطلب در سلسله مراتب سازمانی یک نشریه فرآیندی را طی میکند تا منتشر شود.
ابتدا روزنامهنگار مطلبی را تولید میکند، این مطلب ممکن است یادداشت، مصاحبه، گزارش یا میزگرد باشد، سپس این مطلب را کسی که ممکن است مسئول صفحه، دبیر سرویس یا سردبیر باشد، مشاهده میکند و مطلب را یا تماما تأیید میکند یا برخی اصلاحات را روی آن اعمال کرده و سپس تأیید میکند. در مرحله نهایی مدیرمسئول مطلب را میخواند و نهایتا با تأیید مدیرمسئول است که مطلب یا نوشته یا تصویر در یک نشریه منتشر میشود. حتی اگر مدیرمسئول هم مطلب را نبیند، ما در تحلیل حقوقی میگوییم که مدیرمسئول حق و تکلیف این را داشته است که مطلب را ببیند اما اگر به هر دلیلی این کار را نکرده این موضوع مربوط به قانون مطبوعات نمیشود و مسئولیت مطلب برعهده وی است.
این وجه قانونی ماجراست اما در عرف نیز بنابر دلایلی که بحث مفصلی دارد، همیشه در طول این 25سال مدیران مسئول ممکن بوده با اعلام نام نویسنده یا خبرنگار مسئولیت مطلب را برعهده او بیندازند اما تقریبا میتوان گفت در یک قاعده اخلاقی که به عرف مسلم تبدیل شده، هیچگاه چنین اتفاقی نیفتاده است و مدیران مسئول و در مواردی هم سردبیرها هرگز از این مسئولیت شانه خالی نکردهاند. البته این یک قاعده اخلاقی در روزنامهنگاری ایران و جدای از بحث قانونی آن است. هر مدیرمسئول یا سردبیری که خلاف این عرف اخلاقی عمل کرده باشد، از نظر حرفه روزنامهنگاری مرتکب یک فعل غیراخلاقی شده است.
قانون مطبوعات تا سال 79 در یک مطلب مجرمانه در یک نشریه فقط با مدیرمسئول طرف بود. در اصلاحیه سال 79 اما روزنامهنگار نیز صاحب مسئولیت در این زمینه شد. به نظر شما این اصلاحیه چه مزایا و معایبی را با خود به همراه داشت؟
از نظر قانونی این حکم قانونی وجود دارد. در قانون مطبوعات ایران ممکن است نویسنده هم در مرجع قضائی مورد مواخذه قرار بگیرد اما سابقه پروندههای مفصل قضائی که تاکنون در ایران تشکیل شده حکایت از این دارد که هیچگاه مدیران مسئول در پروندههایی که علیه آنها تشکیل شده، مسئولیت کارشان را متوجه روزنامهنگار خود نکردهاند که بگویند فلان روزنامهنگار خاص این جرم را مرتکب شده و من حواسم نبوده و مسئولیت برعهده او است. در پروندههای بسیار زیاد قضائی که تا به امروز در حوزه مطبوعات داشتهایم، مدیران مسئول ترجیح دادهاند به جای آنکه از این مفر قانونی استفاده کنند، از آن قاعده اخلاق حرفهای روزنامهنگاری ایرانی تبعیت کنند و مسئولیت را متوجه روزنامهنگار خود نکنند.
بهنظر شما عرف اخلاق حرفهای روزنامهنگاری که از آن سخن میگویید امروز نیز رعایت میشود؟ ما امروزه با نمونههای شاخصی از این بیاخلاقی حرفهای مواجه نیستیم؟
تا جایی که من در جریان انواع پروندههای رسانهای هستم این قاعده اخلاقی همچنان بسیار معتبر و محکم است و در حد اطلاعاتی که دارم میتوانم بگویم که مدیران مسئول و سردبیرها به این قاعده اخلاقی حرفهای روزنامهنگاری ایرانی کاملا متعهد هستند. در طول 25سال گذشته فقط 2مورد را سراغ دارم که این قاعده اخلاقی رعایت نشده است. در مورد نخست حدود 15سال پیش مدیرمسئول یک روزنامه در جریان رسیدگی به یک پرونده قضائی، روزنامهنگار خود را بهعنوان کسی که مسئول مطلب منتشرشده بوده است، معرفی کرد. البته این رفتار بسیار از سوی جامعه حرفهای روزنامهنگاری تقبیح شد و واکنشهای بسیاری در پی داشت.
در مورد دوم که به تازگی اتفاق افتاده، سردبیر یک هفتهنامه اساسا پیش از اینکه هر پرونده قضائی تشکیل یا حتی موضوع در هیأت نظارت بر مطبوعات مطرح شده باشد، در یک مصاحبه بیان کرد مطلبی خاص توسط روزنامهنگاری نوشته شده که عضو تحریریه نیست و به نوعی از مسئولیت مطلب شانه خالی و سعی کرد مسئولیت را برعهده روزنامهنگار بگذارد. در این مورد هم براساس واکنشهایی که در فضای جامعه روزنامهنگاری ایران اتفاق افتاد، این عمل به شدت تقبیح شد و روزنامهنگارها بسیار نسبت به این طرز عمل واکنش نشان دادند.
پس از اتفاق اخیری که به آن اشاره کردید، بحث خودتوقیفی یک نشریه پیش کشیده شد. به این شکل که گردانندگان نشریه اعلام کردند تصمیم گرفتهایم فعلا انتشار نداشته باشیم. اینکه نشریهای تصمیم بگیرد دیگر انتشار پیدا نکند، آیا نسبت به فعل مجرمانهای که نسبت به آن متهم شده تبرئه میشود یا خیر؟
از نظر حقوقی تصمیم به انتشار یا عدم انتشار یک نشریه برعهده صاحب امتیاز و مدیرمسئول نشریه است. اگر یک صاحب امتیاز یا مدیرمسئول تصمیم بگیرد که دیگر نشریهاش را منتشر نکند هیچ ایراد حقوقی نمیتوان به آنها گرفت. اگر نشریه آنها مطلبی را منتشر کرده باشد که به خاطر آن تحت محاکمه قرار بگیرد، بستگی به تشخیص دادگاه و هیأت منصفه دارد که تصمیم به عدمانتشار نشریه حکایت از حسننیت نشریه دارد و میتواند موجبی برای اعلام بیگناهی یا حداقل تخفیف در مجازات نشریه شود یا نه. اما از حیث عرف روزنامهنگاری و اخلاق حرفهای این موضوع قابل نقد است.
به عبارت دیگر عدم انتشار یک نشریه موجب بیکار شدن اعضای تحریریه نشریه میشود و حقوق شغلی آنها در خطر میافتد. هنگامی که خود یک نشریه اعلام تعطیلی میکند باید دید که حقوق شغلی روزنامهنگاران خودش را رعایت میکند یا نه؟ آیا روزنامهنگاران را از صدمه شغلی حفظ میکند یا نه و بر این اساس درباره فعل انجامشده واکنش نشان داد.
در این میان مسئولیت روزنامهنگار در قبال جرم مطبوعاتی در کنار مدیرمسئول چه میتواند باشد؟
نکته مهم دیگری که باید به آن تأکید کرد این است که در قانون مطبوعات فعلی ما مسئولیت اصلی مطالب برعهده مدیرمسئول است، هرچند ممکن است به تشخیص مقام قضائی، نویسنده هم احضار شود اما باز هم مسئولیت اصلی و اولیه برعهده مدیرمسئول است اما این موضوع نباید موجب این شود که روزنامهنگار خودش را فاقد مسئولیت تلقی کند. یکی از نکاتی که در این سالها برجسته شده و ما باید توجه بسیاری به آن داشته باشیم، رعایت مسئولیت اخلاق حرفهای در حوزه روزنامهنگاری است، بهخصوص که توسعه فضای روزنامهنگاری به سبب توسعه اینترنت و فضای مجازی در ایران باعث شده در برخی رسانهها مسئولیت حرفهای کاهش پیدا کند.
البته در نشریات رسمی و در خبرگزاریهای رسمی کشور توجه روزنامهنگاران حرفهای به اخلاق حرفهای در حد قابل قبولی است اما تعداد زیادی پایگاههای خبری نیز درحال فعالیت هستند که ممکن است برخی از آنها کادر حرفهای و زبدهای نداشته باشند و گهگاه از موازین اخلاق حرفهای غفلت میکنند. این موضوع به ضرر توسعه روزنامهنگاری ایران میتواند باشد.
علاوه بر این در بین کسانی که سالهاست در کار روزنامهنگاری فعالیت میکنند نیز مواردی مشاهده میشود که نسبت به رعایت یکسری از موارد اخلاق حرفهای روزنامهنگاری که در بین روزنامهنگاران حرفهای کشور پذیرفته شده است، بهخصوص از حیث حمایتهای صنفی غفلت صورت میگیرد. موردی که اخیرا اتفاق افتاده اگرچه خیلی نادر است و چنانچه قبلا توضیح دادم کمتر دیده میشود اما باید به همین موارد نادر نیز توجه داشت. توسعه روزنامهنگاری در ایران بسیار خوب و چشمگیر است اما در کنار این توسعه، توجه به معیارهای اخلاق حرفهای بسیار ضروری است. این معیارها در مواردی همچون تنظیم اخبار، رعایت نکاتی که مربوط به حریم خصوصی اشخاص است، رعایت نکاتی که مربوط به افشای اطلاعات مهم مانند انواع فسادها و... باید رعایت شود تا اجازه ندهیم روزنامهنگاری کشور به سمت روزنامهنگاری زرد برود.
در نهایت این سوال مطرح میشود که هنگامی که مدیرمسئول یا سردبیر مسئولیت مطلب را برعهده روزنامهنگار میاندازد، حقوق روزنامهنگار تهدید میشود. نظر شما بهعنوان یک حقوقدان و کارشناس قانون مطبوعات در این زمینه چیست؟
ما در چارچوب روال و رویه روزنامهنگاری ایران باید صحبت کنیم. در این چارچوب یک روال شناختهشدهای وجود دارد که مطالبی که قرار است در نشریه یا سایت منتشر شود قاعدتا باید از سوی مدیرمسئول یا سردبیر تأیید شود و آنها باید تأیید کنند که مطلبی منتشر شود یا نه. هنگامی که مدیرمسئول یا سردبیر مطلبی را دید و آن را برای انتشار تأیید کرد به این معناست که تمامی مسئولیت را برعهده گرفته است. به عبارتی دیگر مدیرمسئول یا سردبیر تأیید و تصدیق کرده که آن مطلب خاص شایسته انتشار در نشریه است و از نظر اخلاقی یا حقوقی مانعی برای انتشار آن مطلب وجود ندارد.
همه ما میدانیم که در عرف روزنامهنگاری چندین برابر مطالبی که در یک نشریه منتشر میشود، مطلب در اختیار نشریه وجود دارد اما خیلی از مطالب را به دلایل مختلف رد میکنند. مثلا ممکن است مطالبی به دلیل کیفیت رد شوند، مطالبی مجرمانه باشد، غیراخلاقی باشد، با سبک و سیاق نشریه سازگار نباشد و... با هر کدام از این دلایل ممکن است مطلبی رد شود و کنار گذاشته شود. حجم مطالبی که نشریات در اختیار دارند اما از انتشار آنها خودداری میکنند، چندین برابر مطالبی است که منتشر میکنند.
گاهی ممکن است مطلبی را مدیرمسئول یا سردبیر در اختیار داشته باشد و آن را مطلب خوبی تشخیص بدهد اما شاید تشخیص وی این باشد که برای انتشار مطلب در نشریه باید اعمال برخی تغییرات در مطلب صورت بگیرد. در اینگونه موارد به نویسنده اطلاع میدهند و با رعایت نظرات او اگر نویسنده پذیرفت، تغییرات را اعمال کرده و مطلب را منتشر میکنند. بنابر رویهای که به آن اشاره شد، مدیرمسئول یا سردبیر است که تصمیم نهایی را برای انتشار مطلب میگیرد. به این ترتیب مدیرمسئول یا سردبیر در مواردی که سردبیر فعالیتهای اصلی نشریه را برعهده دارد نمیتواند ادعا کند که مسئولیت یا تقصیر اصلی برای انتشار مطلب خاصی برعهده نویسنده آن مطلب است.
چنین ادعایی به معنای آن است که خود آن مدیرمسئول یا سردبیر به وظیفه اصلی خود عمل نکرده و بر مطالب نشریه نظارت حرفهای لازم را انجام نداده است، مگر آنکه مدیرمسئول یا سردبیر ادعای تقلب کند، به این معنا که مدعی شود که یک روزنامهنگار بعد از آنکه صفحات نشریه تأیید شد، به شکل متقلبانه مطلب را عوض کرده است. فقط در چنین صورتی است که میتوان قانونا و اخلاقا به سردبیر حق داد که مسئولیت یک مطلب را متوجه نویسنده مطلب بکند. در سایر موارد مطلقا چنین حقی وجود ندارد، چون خود سردبیر در این موارد مسئولیت قانونی خود را به درستی انجام
نداده است.
حال اگر سردبیر یا مدیرمسئول مطلب را اصلا ندیده یا اگر دیده، مطلب را تأیید کرده یا آنکه متوجه اشکالات مطلب نشده در تمامی این موارد اصولا از لحاظ اخلاق حرفهای سردبیر مجاز نیست که تقصیرها را برعهده نویسنده بیندازد. به این دلیل است که میگوییم یک مدیرمسئول یا سردبیر به لحاظ اخلاق حرفهای و حتی قواعد حقوقی مجاز به سلب مسئولیت از خودش و ایراد گرفتن به روزنامهنگار نیست.
به سقف بالای سرمان حس تعلقی نداریم
روژیار جوانمرد| سردبیری بالاترین مقامی است که یک روزنامهنگار میتواند در رؤیاهای خود تصور کند. یکی از نخستین جملات درس ویراستاری در مطبوعات بود. روزنامهنگاری در نخستین قدمهای خود که خبرنگاری سرکاری برای همکاران باتجربهتر است تا بالاترین مقامی که همان سردبیری باشد، فرازونشیبهای زیادی دارد. همواره نقش سردبیری و مدیرمسئولی چیزی شبیه به نقش ناظم و مدیر در دوران مدرسه برای من شناخته میشد. سردبیر همچون ناظم مدیر داخلی بود و مدیرمسئول مدیر خارج از روزنامه.
بهجز این مورد نکته دیگری که در عرف روزنامهنگاری آموختهایم این است که سردبیر حامی هیأت تحریریه و درواقع فیلتر بین مدیرمسئول و روزنامهنگاران است. کسی که مشکلات هیأت تحریریه را به گوش مدیرمسئول میرساند. برمیگردیم به گزاره اول یادداشت. سردبیری حد اعلای پیشرفت برای یک روزنامهنگار میتواند باشد. قبول این حکم اما به یک پیششرط مهم نیاز دارد و آن هم این است که برای کسی که در روزنامه فعالیت میکند روزنامهنگاری نه یک پله ترقی برای کسب ثروت و قدرت بلکه خود هدف باشد.
بهانه این حرفها اما حرفوحدیثهایی است که این روزها در جامعه روزنامهنگاری وجود دارد. برخی تهمتهای ناصواب به اهالی مطبوعات و رسانهها در هر دورهای وجود داشته و شنیدهشدن آن حرف تازهای نیست اما آنچه این بار واکنش بسیاری از روزنامهنگاران را در پی داشت، مصاحبه سردبیر یک رسانه و تبری جستن از نویسندهای بود که مطلب او با هماهنگی سردبیر به چاپ رسیده بود.
فارغ از همه حاشیهها و موافقت و مخالفتها و تأیید و تکذیبها پیرامون این مسأله آنچه مدنظر این مطلب است نگاهی دوباره به رابطه سردبیر- روزنامهنگار و نقشهای متقابل آنها نسبت به یکدیگر است. یک سردبیر موفق همیشه به پشتوانه نیروهای پشت سنگر او در رسانه خود توان گرفتن تصمیمهای حساس، بالفعلکردن سوژههای داغ بالقوه و انتخاب تیترهای جنجالی را دارد. بدون خبرنگاران و روزنامهنگاران توانا یک سردبیر هر چقدر هم توانایی بالایی داشته باشد خروجی قابلتوجهی نمیتواند به دست بیاورد و بالعکس این موضوع نیز هنگامی که سردبیر آنگونه که باید وظایف نقش خود را انجام ندهد، خیل عظیمی از هیأت تحریریه توانا، کاری از پیش نخواهند برد.
چه بر سر روزنامهنگاری امروز ما آمده که سردبیر و روزنامهنگار نه در کنار هم در مقابل فشارهای بیرونی بلکه روبهروی هم ایستاده و هر کدام اشتباه رسانه را بر گردن دیگری میاندازد؟ برخی کارشناسان، قانون مطبوعات و تفسیرپذیریهای آن را یکی از اصلیترین دلایل این بدگمانی اهالی یک خانه به یکدیگر میدانند. تا قبل از اصلاح قانون مطبوعات در سال 79 تمامی بار حقوقی یک مطلب پس از انتشار برعهده مدیرمسئول رسانه خاطی قرار داشت، درحالیکه پس از این اصلاحیه، نویسنده مطلب هم در کنار مدیرمسئول در هزینه چاپ یک مطلب دخیل شد.
علاوه بر نقش قانون مطبوعات یکی دیگر از دلایل این موضوع میتواند به عدم حس تعلق نهتنها روزنامهنگار بلکه سردبیر هم در رسانهای که در آن فعالیت میکند باشد. اتفاقی که برشمردن دلایل آن زمانی دیگر میطلبد. خاطرات روزنامهنگاری دهههای 40 و 50 را به یاد بیاورید. اسم یک روزنامهنگار پس از مدتی فعالیت در کنار رسانه فعال در آن قرار میگرفت و بهجز موارد خاص تعطیلی یک نشریه یا مواردی شبیه به آن کمتر جابهجایی را در روزنامهها شاهد بودیم. این اتفاق به جبر زمان بستگی داشته باشد یا نه اما نتیجهای در پی داشت و آن تعلق خاطر روزنامهنگار به نشریه خود بود. امروز اما روزنامهنگاران خودشان را کارگران فصلی روزنامهها میدانند. هجرت از روزنامهای به خبرگزاریای و از هفتهنامهای به ماهنامهای دیگر فرصت حس تعلق برای ما باقی نگذاشته است.
این قصور را از سوی روزنامهنگار به دلایلی همچون موقعیت بهتر بدانیم یا از سوی صاحبان رسانه برای گریز از قراردادهای بلندمدت، بههرحال آنچه بر سر روزنامهنگاری امروز ما آورده همین نبود حس تعلق این خانهها به سقف بالای سرشان و گاهی پشت همدیگر را خالی کردن بوده است.