شماره ۹۸۰ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۹ آبان
صفحه را ببند
وضعیت آموزش افراد نابینا در کردستان

| ادریس فتحی  |   کارشناس‌ ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه تهران   |

برای نابودی انسان‌ها نیازی به بمب هسته‌ای و موشک نیست، بلکه کافی است سطح و کیفیت آموزش را پایین آورد. بیمار به دست پزشکی که آموزش کافی ندیده خواهد مرد، دیوار‌ها به دست مهندسی که تخصص لازم را کسب نکرده فرو خواهد ریخت، منابع مالی توسط حسابداری که صلاحیت ندارد به اختلاس مبدل می‌شود، عدالت به وسیله قاضی‌ای که خوب آموزش ندیده پایمال می‌شود و این‌گونه جهل در کله فرزندان انسان فرو می‌رود و سقوط آموزش معادل نابودی و زوال فکر انسان می‌شود.  آموزش در طول تاریخ بشر به صورت مستقیم و غیرمستقیم زندگی اجتماعی را تحت‌تأثیر و حتی سیطره خود درآورده و مرز‌های فراتر از حیات را درنوردیده است، اما آیا آموزش و یادگیری، پیشرفت و تحصیل به یک اندازه در دسترس اقشار مختلف جامعه قرار دارد و گروه‌های مختلف توانسته‌اند از آموزش بهره یکسان ببرند؟ یکی از این گروه‌ها جامعه معلولان است که با 15‌درصد جمعیت بزرگترین اقلیت جهانی را تشکیل می‌دهند. اهمیت آموزش در مورد افراد معلول را می‌توان در میان مجموعه اهداف سازمان ملل متحد جست‌و‌جو کرد، تا جایی که در ‌سال 2015 یکی از اهداف هزاره سوم یعنی (mdg) را آموزش افراد محروم و معلول در سراسر جهان اعلام کرده است. تعیین این هدف خود بیانگر توجه جامعه جهانی به آموزش افراد با شرایط ویژه است. ما در این بخش به وضع آموزش و جایگاه آن در میان یکی از گروه‌های معلول یعنی افراد با آسیب بینایی در استان کردستان می‌پردازیم که به نقل از جناب آقای دکتر خلیل رنجبر، ریاست سازمان آموزش و پرورش استثنایی این استان «در ‌سال تحصیلی 1394، 27هزار و 695 دانش‌آموز در آموزش فراگیر زیر نظر 55 نفر معلم رابط در استان کردستان مشغول به تحصیل بوده‌اند.» این استان از نظر میانگین شاخصه‌های آموزشی نسبت به سایر استان‌های کشور در سطح پایین‌تری قرار دارد و اگر همین فقر آموزشی در مورد افراد نابینا مطرح شود دشواری کار به‌مراتب بیشتر می‌شود. اگرچه موفقیت‌های کم‌نظیر افراد نابینا در سال‌های اخیر در این استان ممکن است بیانگر این قانون نانوشته باشد که افراد در شرایط سخت موفق‌تر عمل می‌کنند، اما زمانی می‌توان به آموزش مولد دست یافت یا از آموزش بهره‌مند شد که امکان و ابزار کافی در دست باشد. به عبارت دیگر، با فراهم ساختن فرصت‌های برابر و در اختیار قرار دادن امکانات آموزشی می‌توان محدودیت‌ها را برداشت و به موفقیت دست یافت. مصداق آن را می‌توان با راه‌اندازی کتابخانه‌های گویا برای افراد نابینا در نظر داشت و شاید شروع فعالیت کتابخانه نابینایان در شهر سنندج نقطه عطفی برای گسترش دانش و آموزش و کاهش محدودیت در استان تلقی می‌شد، اما در استانی که فقط یک کتابخانه گویا آن هم در مرکز استان فعالیت می‌کند و البته از ارایه خدمات ضبط و تولید کتاب معذور است، نمی‌توان مدعی بود که امر آموزش برای افراد نابینا تسهیل یافته است. تقریبا باورنکردنی است وقتی بدانیم در این کتابخانه مراجعان نابینا حقی برای ضبط کتاب‌هایی به زبان استانی خود ندارند، اما با این وجود کمبود امکانات آموزشی در استان نه‌تنها برای افراد نابینا تهدیدی نبوده بلکه فرصتی برای موفقیت آنان تلقی شده است.  تلاش برای گسترش دانش و آموزش افراد با آسیب بینایی در استان کردستان محدود به شهر‌ها و فعالیت معلمان و مراکز دولتی نبوده بلکه موسسات مردم‌نهاد نیز در استان به سهم خود گام‌های ارزنده‌ای برداشته‌اند؛ برای مثال موسسه مردم‌نهاد دارالاحسان از ‌سال 1389 توانسته دانش‌آموزان دختر آسیب‌دیده بینایی بازمانده از تحصیل را از روستا‌های مختلف استان تحت پوشش قرار دهد، افرادی بزرگسال ولی با انگیزه برای تحصیل به‌گونه‌ای ‌که در 2‌سال اخیر 4 نفر از آنان در دانشگاه سراسری کردستان پذیرفته شده‌اند.  سخن آخر این‌که افراد زمانی از فرآیند آموزش و پرورش خود رضایت خاطر دارند که آموزش برای آنان مولد باشد؛ یعنی بتوانند به واسطه مدارج تحصیلی به نتیجه و سودمندی برسند؛ یعنی احساس ارزشمندی و مفید بودن داشته باشند و این مهم حاصل نمی‌شود مگر این‌که فرد به وسیله آموزش وارد بازار کار شود. نرخ اشتغال افراد نابینا و کم‌بینا در استان کردستان بسیار پایین است و فقط در انجمن نابینایان شهر سنندج 17 نفر فارغ‌التحصیل بدون شغل در انتظار استخدام هستند و آن هم مشروط به این‌که در گزینش و مصاحبه به سلامت جسمی آنان خرده نگیرند. به عبارت دیگر، افراد نابینای استان در حوزه آموزش کار خود را به خوبی انجام داده‌اند، به‌گونه‌ای که آمار‌ها از ‌سال 1386 نشان می‌دهد همواره بیشترین تعداد دانشجوی نابینا در دانشگاه تهران مربوط به استان کردستان بوده و اکنون 6 نفر از آنان در مقاطع کارشناسی ‌ارشد و دکترا در این دانشگاه مشغول به تحصیلند، اما در مقابل بازار کار و اشتغال پاسخگوی این گروه از فارغ‌التحصیلان موفق نیست و ذکر این نکته ضروری است که در چند‌ سال اخیر عدم پذیرش فارغ‌التحصیلان نابینا در استخدامی‌های استان کم نبوده و نمونه بارز آن در آموزش و پرورش به‌عنوان یک نهاد فرهنگی به دفعات ملاحظه شده است. در بیشتر موارد ادارات از استخدام افراد نابینا و کم‌بینا امتناع  و معمولا آنان را به سازمان آموزش و پرورش استثنایی و بهزیستی هدایت می‌کنند و شاید بر این تصور‌ند که قانون 3‌درصد استخدام افراد معلول مربوط به آنان نیست و فقط در سازمان استثنایی و بهزیستی باید اجرا شود. شایسته است مقدم بر معلول بودن انسان بر انسان بودن او تأکید کنیم و هر گونه حقوق انسانی به ایشان تعلق بگیرد. دیگر نباید گفت معلولان یا نابینایان، بلکه باید گفت افراد معلول، افراد نابینا. توجه به حقوق افراد معلول و فراهم ساختن فرصت‌های برابر از یک‌سو سبب استفاده از توانمندی‌های این گروه از افراد می‌شود و از سوی دیگر اصلاح نگرشی در جامعه اتفاق می‌افتد که دیگر سایر افراد معلولیت را ناتوانی تصور نکنند.


تعداد بازدید :  185