شماره ۹۸۰ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۹ آبان
صفحه را ببند
آموزش ابتدایی ما و آموزش ابتدایی نوین

|  مهدی بهلولی |   عضو کانون صنفی معلمان تهران|

هدف آموزش‌وپرورش آماده ساختن فرد برای زندگی نیست، آموزش‌وپرورش خودش زندگی است. «همه بحث روی همین سخن جان دیویی» است. با نگاهی گذرا به برخی سندهای آموزشی ما که به هدف‌های آموزش ابتدایی پرداخته‌اند روشن می‌شود هدف آموزش ابتدایی ما، آماده کردن کودک برای زندگی آینده است و به خود زندگی دوره کودکی، چندان توجهی نمی‌شود. در یکی از سندهای آموزش‌وپرورش ما که در پایان دهه70 به تصویب وزیر آموزش‌وپرورش وقت رسیده درباره هدف‌های آموزش ابتدایی، نزدیک به یکصد هدف بیان شده که بیشتر آنان پیرامون شناخت کودک از باورهای دینی و مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه است. این سند به روشنی نشان می‌دهد در آموزش‌وپرورش ما آنچه اهمیت دارد آینده کودک است و نه خود دوره کودکی. گویی دوره کودکی، دوره‌ای کم‌ارزش و در خدمت آینده و بهترین زمان برای ارایه یک‌سری آموزش‌های القایی است تا کودک را به‌طور دقیق آنچنان بار آوریم که ما بزرگترها می‌پسندیم. اما در جهان پیشرفته آموزش، وضع این‌گونه نیست. آموزش ابتدایی، بیش از هر چیز، کودک‌محور (child- centered)، کنش بنیاد (activity- based)  و شادی‌آفرین(joyful)  است. یعنی بیش از این‌که به آینده کودک اندیشیده شود و برنامه‌های آموزشی تئوریک القایی در راستای باورمندکردن کودکان به مجموعه‌ای از باورهای اجتماعی و فرهنگی ارایه شود به زندگی‌کردن دانش‌آموز در دوره کودکی و لذت بردن از دوره کودکی اندیشیده می‌شود. کودک در آموزش نوین، محور یادگیری قرار می‌گیرد و در سپهری شاد و گیرا، با انجام کنش‌های فردی و گروهی، هم یاد می‌گیرد و هم از زندگی در مدرسه و دوران کودکی لذت می‌برد. آموزش‌وپرورش ابزاری می‌شود برای این‌که به کودک کمک کند تا توانمندی‌ها و استعدادهای خودش را بشناسد و شکوفا سازد و نه ابزاری برای پرورش انسان‌های یک‌جور و موردپسند ما  بزرگترها.  یک نکته مهم دیگر این است که آموزش ابتدایی ما یکصد هدف را دنبال می‌کند- البته روی کاغذ که اغلب هم در دستیابی به بیشتر آنان ناکام می‌ماند- و اما آموزش جهان پیشرفته کمتر از 10 هدف را. آموزش‌وپرورش متمرکز ما عادت کرده است از سیر تا پیاز آنچه در مدرسه قرار است رخ دهد از بالا روشن سازد و مدیران مدرسه‌ها و آموزگاران را وادار به انجام آن سازد (و درواقع با این کار، نوآوری مدیریتی و آموزشی را نابود سازد) اما آموزش‌وپرورش غیرمتمرکز  یا کمتر متمرکز جهان پیشرفته آموزش، تنها چند هدف کلی را بیان می‌کند و بقیه کار را به عهده خود مدرسه (دانش آموز، آموزگار و پدر- مادر دانش آموز) می‌گذارد. در سند تحول بنیادین نزدیک به 40 صفت برای یک دانش‌آموز آورده شده که بعید است بتوان از همخوان و هماهنگ بودن این 40صفت، دفاعی استوار و نیرومند انجام داد اما در بیشتر سندهای جهانی به چند صفت معدود همچون سنجش‌گرانه‌اندیشی، توانایی حل مسأله در جهان واقعی، رعایت حقوق دیگران و آشنایی با حقوق بشر و حقوق شهروندی برمی‌خوریم. با سنجش سندهای آموزشی درمی‌یابیم که گویا فرادستان آموزش‌وپرورش ما بیشتر می‌کوشند سندهای طولانی و پر از جزییات ارایه دهند و در عمل کودکان را در کلاس‌های شلوغ 40نفره، در اختیار آموزگاران بگذارند تا آن چیزی را که آنان درست می‌دانند به کله دانش‌آموزان فروکنند و با این کار لذت بردن از یادگیری و مدرسه راستین را از کودکان می‌ستانند و حتی به هدف‌های موردنظر خود هم دست نمی‌یابند. اما نباید فراموش کرد که آموزش و به‌ویژه آموزش ابتدایی، باید «کودک‌محور، کنش بنیاد و شادی‌آفرین» باشد.


تعداد بازدید :  410