هنری پاتینجر یکی از دو افسر نیروی انگلیس در هند بود که ماموریت داشته به همراه سروان کریستی، از راه خشکی، قدرت طبیعی، اقتصادی، نظامی و راههای سوقالجیشی مناطق بلوچستان و جنوب شرقی ایران را در اوایل دوره قاجار بررسی کرده، ارزش اردوکشی این نواحی را تعیین کند. او پس از انجام ماموریت، تنها پس از شکست ناپلئون و رفع تهدید وی برای حمله به هند در سال 1816 میلادی برابر با 1194 خورشیدی از سوی دولت بریتانیا اجازه یافت سفرنامه خود را با نام «سفرنامه پاتینجر» منتشر کند که در واقع شرح مسافرت و نقشه مسیر این منطقه به شمار میآمد. سفرنامه او هم از نظر مردمشناسی هم از جنبه اطلاعات جغرافیایی اهمیت بسیار دارد. پاتینجر به هر ده و روستا که رسیده، افزون بر توضیحاتی درباره فضای دهکده، موقعیت جغرافیایی و نیز شیوه اداره و رییس آن، به طور کلی در بخش ابتدایی سفرنامهاش، دادههایی ارزشمند از وضعیت زندگی مردم، آداب، رسوم، اخلاق و منش آنها ارایه داده است. وی دراینباره مینویسد «طوایف بلوچ، از نظر قیافه و اندام نظیر ناروئیها هستند. مردان خوشسیما و مقبولاند و چهرهای جذاب دارند ولی به قدر ناروئیها تحمل شداید و سختیها را ندارند. به نظر میآید آب و هوای سرزمینی که در آن به سرمیبرند در ایشان تاثیر داشته آنان را سست و بیروح بارآورده، رنگ پوست آنها از ناروئیها تیرهتر است و شاید علت آن تاثیر گرما و شدت تابش آفتاب و آب و هوای ناحیه کوچ گنداوا باشد». آنچه برای پاتینجر شگفتآور مینماید احترامی است که بلوچها حتی تا پای مرگ به مهمان میگذارند «مهماننوازی بلوچ ضربالمثل است، و تقریبا مهماندوستی خصلتی است که در بین تمام افراد بلوچ این سرزمین وجود داشته و همهگیر میباشد. دلهدزدی عملی مطرود و سرقت نفرتآورترین عمل محسوب میشود. وقتی پیشنهادی بکنند و تعهدی نمایند، و یا قولی بدهند که جان و مال شخصی را حفظ نمایند تا پای جان در انجام قول و قرار خویش ایستادگی میکنند». او درباره شهرهای جنوب شرق ایران هم سخن رانده و مهمترین ویژگی آنها را بیان کرده است «شهرهای ابتر و فهرج کوچکند ولی بسیار پاکیزه بوده، خوب ساخته شدهاند. اولی 250 خانه و دومی 400 خانه دارد که در هر دو شهر خانهها در میان نخلستانها پراکندهاند که مهمترین منبع درآمد محل هستند». او درباره بمپور نیز چنین مینویسد «ده بمپور کوچک و بسیار بد ساخته شده است. روزگاری دیواری کوتاه و گلی آن را محصور مینمود که به تناوب بر آن برجهای کوچکی نیز ساخته بودند ولی در حال حاضر همه آنها در شرف اضمحلال و نابودی است. چون درخت خرما و نخلستانی وجود ندارد و کشت و زرع دیگری هم در حوالی ده مقدور نیست [.] منظره ده رقتآور بود». تفاوت زیاد سطح معیشتی روستاها بسیار مورد توجه این افسر انگلیسی بوده است. او البته جذابیت برخی از آنجاها را ستایش کرده است «پس از چهار میل راهپیمایی به سوی شمالغربی در ساعت 7 به بزمان رسیدم. این مکان دهکده کوچکی بود که در میان نخلستان خرما و در نزدیک کوه خودنمایی میکرد. دهکده بزمان 150 خانه دارد که بعضی از بناها دو یا سه طبقه است و جملگی از سنگ و بدون مصرف سیمان و یا ساروج ساخته شدهاند ولی سنگها به قدری خوب بر هم نهاده شده، چفت و بست گردیده که کاملاً مانع نفوذ بارانند و نیز دیوارها از داخل با کاهگل اندود شدهاند».