مجید صدیقی| تازهترین اثر رخشان بنیاعتماد فیلم مستند «آی آدمها» درحال اکران است و همین سبب شده رخشان بنیاعتماد گفتوگویی با مهر انجام دهد که نکات جالبی دارد. ازجمله اینکه گفته است اگرچه عدهای مُهر سیاهنمایی بر پیشانی او زدهاند ولی اعتقاد دارد تا وقتی انسانهای مبارز و مقاوم هستند، میتوان به دنیا امیدوار بود و انفعال نشانه ناامیدی است. این کارگردان همچنین از لحظههایی که در موسسه «زنجیره امید» و در کنار بچهها داشته، صحبت کرده است. گفتوگوی مدیر این موسسه، مریم مرعشی هم نکاتی قابل تأمل دارد که اهمیت آنها کمتر از گفتههای بنیاعتماد نیست. او درباره دستگاهی صحبت کرده که برای عملهای با انحراف بالای 120 درجه در آن برای ستون فقرات کودکان استفاده میشود چون انحراف ستون فقرات در برخی از این بچهها به قدری وخیم است که گاهی دکتر به آنها میگوید روی صندلی هم جابهجا نشوند چون امکان فلج شدن وجود دارد. مرعشی از نحوه ورود این دستگاه به ایران میگوید و اینکه درنهایت نتوانستهاند آن را وارد کنند. او در اینباره میگوید: «بعد از اینکه فهمیدیم دستگاه نمیرسد، یک شب که دیروقت بود دکتر مزدا با من تماس گرفت، خواب بودم و همسرم بیدارم کرد. دکتر که متوجه شده بود من خواب بودهام، گفت: راحت خوابیدهای؟ ما سه هفته دیگر به ایران میآییم و باید بچهها را عمل کنیم، حواست هست که سی، چهل بچه ممکن است فلج شوند؟ گفتم میدانم، حواسم هست، ولی دستگاه نرسیده و نمیدانم باید چهکار کنم. دکتر گفت: یک جمله میگویم و اگر توانستی بعد از آن باز هم بخوابی برو بخواب، اگر لیلا (نام دختر خودم) روی تخت بیمارستان بود و تا سه هفته دیگر فلج میشد باز هم میخوابیدی؟ گفتم نه! امکان نداشت. گفت پس چطور حالا که چهل لیلا روی تخت بیمارستان هستند و ممکن است فلج شوند، تو خوابیدهای؟ این حرف خیلی مرا به به هم ریخت و آن شب تا صبح نخوابیدم. با خودم گفتم یعنی به قدری ناتوان هستم که منتظر بمانم تا فرد دیگری برای من دستگاه وارد کند؟ حتی اگر لازم باشد تا ژاپن میروم و دستگاه را میآورم یا از جای دیگری قرض میگیرم.» او در ادامه از روند تهیه دستگاه به هر قیمتی میگوید و جریانی که در هر حال با سختی و مشقت پیگیری میشود تا این دستگاه به ایران بیاید. رخشان بنیاعتماد در ادامه درباره نمایش برخی صحنههای دردناک در آثار اینچنین گفته است: «نیازی به نمایش موقعیتهای پردردتر در فیلم نبود. همینکه شما باخبر باشید بچه همسایه بغلی بیماری جدی دارد، آیا میتوانید آن را از ذهن بیرون کنید؟ آدرسهایی که ما در فیلم نسبت به موقعیتهای این بچهها میدادیم، کافی به نظر میرسید. همچنین بهطور جدی از ابتدا این بنا را گذاشته بودیم که قرار نیست ما فیلمی رقتانگیز بسازیم که صرفا احساسات و ترحم مخاطبان را برانگیزد، بلکه فیلم باید به سطح عمیقتری از ارتباط با تماشاگر میرسید.»
بنیاعتماد در ادامه درباره یکی از انتقادهای معروف به خودش گفته و اینطور پاسخ داده است: «منِ فیلمساز نوعی مورد هجمه قرار میگیرم که تو اگر درد را نشان میدهی باید راه حل هم نشان بدهی. سوال این است که اگر قرار باشد من هم درد را بگویم، هم راه حل را نشان بدهم، در این صورت وظیفه مدیر و وزیر و وکیل و سیاستگذار چیست؟»
بنیاعتماد در پایان در واکنش به جمله خبرنگار مبنی بر اینکه او را مبلغ مهر و محبت در فضای خشن دنیای امروز خوانده است، گفته: «واقعا حال آدم از شنیدن این جمله خوب میشود! اینکه همیشه مُهر سیاهنمایی بر پیشانی داشته باشی و الان این حرف را بشنوی که از مهر و محبت و امید حرف میزنی، خیلی خوب است. همیشه گفتهام که اگر من بهعنوان فیلمساز تلخیها را میبینم، آدم تلخبینی نیستم! امید میتواند تعابیر متفاوتی در ذهن افراد مختلف داشته باشد، شاید برای کسی نمایش گل و بلبل و داشتن پایان خوشحالکننده باشد، اما برای من امید یعنی مقاومت و مبارزه و فکر میکنم تا زمانیکه انسان برای زندگی بهتر مبارزه میکند، یعنی امید هست. انفعال یعنی ناامیدی و سیاهی. رویکرد نگاه من به جهان این است. تا وقتی که حتی یک نفر در مقابل شرایط سخت ایستاده باشد و زیر چرخدندههای فشارها خم نشده، میتوان به جهان امیدوار بود و باور داشت که نه فقط یک نفر بلکه خیلیها هستند که همچنان ایستادهاند.»