شماره ۹۷۶ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۴ آبان
صفحه را ببند
نقدی که یک مصلح اجتماعی بر جامعه ایران عصر قاجار نگاشت
مُلـکِ پریـشان
سميه موذن‌زاده- پژوهشگر تاریخ اجتماعی| «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ» سفرنامه‌ای به فارسی نگاشته یک ایرانی به نام زین‌العابدین مراغه‌ای است. او این کتاب ارزشمند را درباره شرایط اجتماعی و سیاسی ایران در میانه‌های دوره قاجار در سال 1321 قمری منتشر می‌کند. آنچه اهمیت انتشار این کتاب نقادانه را افزون می‌دارد، زمان انتشار آن است، یعنی دقیقا سه سال پیش از پیروزی جنبش مشروطیت ایران! بسیاری از پژوهشگران، تاثیر این کتاب را در شکل‌گیری آگاهی اجتماعی و سیاسی جامعه ایران در آستانه جنبش مشروطه بسیار می‌دانند. از نظر ادوارد براون، ایران‌شناس برجسته انگلیسی «سیاحتنامه ابراهیم‌بیگ ... در تحریک حس نفرت و انزجار مردم ایران نسبت به حکومت مخرب و افتضاح‌آمیز مخصوص[اً] دوره سلطنت مظفرالدین شاه نقش بزرگی داشته و شهرت بسزایی در میان عامه به هم زد». همچنین به نوشته ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان»، رهبران روحانی جنبش مشروطه، «سیاحتنامه ابراهیم‌بیگ» را به فعالان و نخبگان جنبش داده بودند تا در انجمن‌های مخفی برای اعضا خوانده شود «اهالی انجمن و فداییان بعضی به حالت تباکی [گریه کردن] و بعضی ازکثرت خزن و غم از خود رفته و حالت بهت به آنها دست داده تا چندی حالت یک کلمه سخن گفتی باقی نبود». کتاب، داستان ابراهیم‌بیگ یک تاجر زاده ایرانی است که در مصر رشد یافته، ثروتی گرد آورده است. او که در خیال، وطن خود، ایران را بهترین مکان عالم می‌داند، بر اثر یک رخداد به سرزمین مادری روانه می‌شود. ابراهیم‌بیگ در مسیر سفر به ایران، زین‌العابدین مراغه‌ای، نویسنده داستان را می‌بیند اما انتقادهای او را در کتاب «احمد» از وضعیت ایران، نمی‌پذیرد و در خودفریبی نسبت به وضعیت ایران عصر قاجار فرومی‌رود. هنگامی که او به ایران می‌رسد اما واقعیت ناگهان به تلخی تمام رویارویش می‌نشیند. ماجرای کتاب «سیاحتنامه ابراهیم‌بیگ» در سه جلد روایت می‌شود. زین‌العابدین مراغه‌ای در این کتاب که از زبان ابراهیم‌بیگ روایت می‌شود، نگاهی تلخ و گزنده اما برآمده از واقعیت‌ها، به ایران عصر قاجار دارد. این کتاب، سندی ارزشمند در بررسی وضعیت سیاسی- اجتماعی ایران، پیش از پیروزی جنبش مشروطیت به شمار می‌آید. یحیی آرین پور در جلد نخست کتاب «از صبا تا نیما» درباره اهمیت تاریخی سیاحتنامه ابراهیم‌بیگ چنین می‌نویسد: «سیاحتنامه ابراهیم‌بیگ در واقع دائره‌المعارف جامع اوضاع ایران در اواخر قرن سیزدهم هجری است که با قلمی تند و بی‌پروا و بی گذشت تحریر شده است ... این نخستین رمان اصیل اجتماعی از نوع اروپایی در زبان فارسی است که زندگی مردم ایران را همچنان که بوده تشریح کرده و از این حیث شباهت زیادی به رمان نفوس مرده نیکلاگوگول، نویسنده بزرگ روس پیدا می‌کند ...». نگرش نگارنده کتاب به مسایل مهم سیاسی و اجتماعی ایران در آن دوره می‌تواند تصویری از شیوه زندگی ایرانیان در روزگار قاجار ارایه دهد. گزندگی روایت نویسنده در کتاب، هرچند آزاردهنده می‌تواند به نظر آید اما برآمده از واقعیت‌هایی است که دیگر منابع تاریخی نیز همچون خاطره‌نگاری‌ها و سفرنامه‌های جهانگردان بدان‌ها به بیان‌های گوناگون اشاره کرده‌اند.

مهاجرت ايرانيان
 و بی‌کسی و آوارگی در غربت
نويسنده در آغاز سفر، در منطقه باطوم بسياري از ايرانيان را می‌بیند؛ همه با لباس‌هاي كهنه و صد پاره با رنگ و روي زرد و ضعيف! از حالت آنان متحير و متاسف مي شود و از شخصي علت را می‌جويد. او در تحلیل خود از این وضعیت، علت را در وضعيت ايران و نبودن كار مي‌يابد كه موجب شده است مردم به ممالك روس و روم و هندوستان بروند و در وضعيتی بسيار نامناسب زندگي بگذرانند «از غفلت دولت و تنبلي ملت به اخراج آن گنجهاي بي‌پايان كه در دل خاك مملكت شما نهفته است. نمي‌پردازند، اين است كه همشهريان شما در نهايت مذلت و خواري به ممالك خارجه ريخته به كارهاي پست و مشاغل خسيسه مانند فعلگي و حمالي و گلكشي اشتغال مي‌ورزند ... از كم‌درآمدي مملكت ايران و بيكاري مردم و تعدي زبردستان در حق زيردستان و بي‌صاحبي رعيت كه اينان را به خاطر يك تومان پول تذكره بي‌سئوال و جواب به ممالك خارجه سُر مي‌دهند».
وابستگي به دیگران
او برآن می‌شود که وابستگي ايران به كشورهاي دیگر، پدیده‌ای به شمار می‌آید که دامان ایران و ایرانی را گرفته است، در حالي كه همه چيز در كشور هست و هيچ‌كس زحمت استفاده از آن‌ها را براي توليد لوازم به خود نمي‌دهد «چرا بايد رعيت ايران تا جزئيات لوازم زندگاني محتاج خارجه باشد». او اینگونه به ایرانیان اشاره می‌کند «از كاغذ قرآن گرفته تا كفن مردگان خودتان محتاج فرنگانيد».  
خود بگويم، معايب و مفاسد وزیران
ابراهيم‌بيك وزير داخله را سرزنش و به تكليف‌هایی اشاره می‌کند كه او بايد انجام دهد. او تاکید می‌دارد اين كارها در ايران صورت نمي‌گيرد و وزير به تكليف‌هایش عمل نمي‌كند. او در مقايسه، كشورهاي دیگر را مثال مي‌آورد كه چنان تکلیف‌هایی در آنجاها برعهده وزیران است. او در بخشی از نقد خود بر این مساله، وزير را چنان مخاطب می‌کند «آيا تاكنون اسباب مهاجرت اين همه ايراني را كه به ممالك روس و عثماني و هند پراكنده مي‌شوند تحقيق فرموده، تدبيري براي منع آن به كار برده‌ايد ... چرا اسباب پريشاني و پراكندگي ملت را نمي‌پرسيد». سپس روایت خون دل خود را بیان می‌دارد «در اثناي اين مسافرت كه قسمت قليلي از ممالك ايران را ديدم دلم خون شد. همه جا ملك پريشان، ملت پريشان، تجارت پريشان، خيال پريشان، عقايد پريشان، شهر پريشان و شهرياران پريشان» و علت اين همه پريشاني را از بي‌كفايتي وزیران برمی‌شمرد «تعجب دارم كه با اين همه پريشاني ديگر جمعيت وزرا چه لازم است». او به سفرهایی اشاره می‌دارد که هيات وزیران هر بار به يكي از كشورهاي خارجه می‌رفتند و مبالغی هنگفت از پول مملكت را خرج مي‌كردند اما هيچ چيز سودمند با خود نمي‌آورند «در مقابل آن همه رنج راه و مصارف زياد چه هديه و ارمغان بر وطن و هموطنان خود آورديد، ايشان كه چيزي نتوانند گفت، خود بگويم، معايب و مفاسد».
کلید این قانون کجا است
او در زمینه قانون‌مداری جامعه و حکومتی در آغاز چنین مقدمه می‌چیند «در صورتي كه خود قانون و عدالت نداريم» و سپس داوری پایانی خود را در این زمینه ارایه می‌دهد «قانون داريم ولي حبسش كرده، كليدش زده‌اند». او سپس علت بي‌قانوني را چنین بيان مي‌دارد «هرگاه پاي قانوني در ميان باشد، ايشان راه بدين مقصور پيدا نتواند نمود، سهل است كه هر يك از سي چهل هزار تومان مداخل ساليانه نيز محروم خواهند شد و در آن صورت به تجملات فرعوني كه امروز دارند و هر كدام صاحب اصطبل و يدك و چندين خدم و حشم هستند نيز بايد وداع گويند اين است كه نام قانون را نمي‌خواهند بشنوند تا چه رسد به وضع و اجراي آن».
دارایي‌هاي كشور به تاراج رفته است
او در ادامه نقد اجتماعی خود از ایران عصر قاجار، به غارت دارایی‌های کشور اشاره می‌کند «نصف مملكت بلوچستان را كه مايه قدرت و شوكت دولت ايران بود، دولت انگليس بي‌هيچ سبب و زحمتي مستولي شده و هرات را كه جزء اعظمي از وطن ما بود اكنون در دست افاغنه است». ابراهیم‌بیگ، خوش‌گذراني شاهان و شخصيت وزیران را در پدیداری این وضعیت موثر می‌داند «پادشاه گاهي در ييلاق و گاهي در شكار است و غالبا كه در شهر تشريف دارند هفته‌ها از حرم‌خانه بيرون نمي‌آيند». او با اشاره به «وزير جنگي كه در تكبر و تجبر از فرعون و شداد خود را بالاتر مي‌داند» داوری سخت و تلخ خود را در این‌باره چنین عرضه می‌کند «اينان به جز از چاپيدن مملكت و خيانت كردن به دولت و ملت از ساير اوضاع زمان هيچ چيزي آگاهي ندارند. ... وزراي بي‌هنر و بی‌غيرت به جز از چاپلوسي و مزاج‌گوئي علمي ندارند». نقد تند ابراهیم‌بیگ به درباریان و کارگزاران حکومتی چنین پایان می‌یابد «گروهي مردمان فرومايه و مزاج‌گو و چاپلوس و رشوه‌خوار و بداخلاق كه نامشان وزراي دولت است و وجودشان از نخستين اسباب هرج و مرج مملكت».
پول، حلال همه مشکلات
یک رخداد ویژه در زمان دیدار او با وزیر داخله موجب می‌شود ابراهيم‌بيك به یک ویژگی اجتماعی در آن زمانه اشاره کند که به نظر او بر جامعه ایران سلطه می‌رانده است. او براي ورود به اتاق وزير داخله اجازه مي‌خواهد اما جلوی ورودش را می‌گیرند «گفت امروز نمي شود، ممكن نيست، پيش رفته يك ايمپريال به دستش گذاشتم، نگاهي به روي من كرد، گفت قدري صبر فرمائيد، بعد از پنج دقيقه آمد كه بفرمائيد». این رخداد و البته دیگر زمینه‌هایی که در نگاه وی نشسته است، گویی را برمی‌انگیزد چنین نتیجه بگیرد «بنا به عادت زشت اين مملكت ها پول حلال همه مشكلات است ... به محض ديدن پول اختيار از دستش رفت».
سرمایه دارند اما در غفلت‌اند
وضعیت اقتصادی ایران در دوره قاجار به ویژه در حوزه سرمایه‌گذاری در صنعت، مساله‌ای دیگر به شمار می‌آید که با نقد جدی این منتقد اجتماعی روبه‌رو می‌شود. او هنگامی که در مشهد حضور داشته، از وضعیت سرمایه‌گذاری و تولید صنعتی در آنجا افسوس فراوان می‌خورد «در مملكتي مثل مشهد مقدس كه استعداد هرگونه تجارت را دارد ابداً يك كومپاني و شراكت ديده نمي شود حال آنكه مردمان صاحب ثروت هم هستند و ماالتجاره از امتعه و محصولات ارضيه زياد است و اين معني هم دليل نفاق [پراکندگی] ايشان». او این وضعیت را در پایتخت قاجار نیز به همان شیوه دیده، اشاره می‌کند که در تمام تهران يك كومپاني و شراكت براي ترويج محصولات مملكت تشكيل نيافته است با اين كه چند تن در این شهر صاحب سرمايه كافي‌اند «ولي به همديگر امنيت ندارند. در معاملات نيز با همديگر خيلي با احتياط حركت مي‌كنند و همه در آن خيال است كه به ديگري پاي بزنند ... ابدا بر توسيع دايره تجارت مملكت خودشان نكوشيده، عمرشان را بدين‌گونه غفلت به سر مي‌برند».  
آن حمام‌های سراسر آلودگی
ابراهیم‌بیگ می‌کوشد در حوزه‌های سلامت و بهداشت جامعه ایران در روزگار قاجار نیز با جزیی‌نگری، رویه‌ها و لایه‌های تلخ زندگی مردمان را در آن زمانه نگریسته، به نقد آن‌ها بنشیند. او وجود حمام‌هاي عمومي با آب‌هاي كثيف را از پدیده‌های آزاردهنده در زندگی مردم برمی‌شمرد. به روایت او، همه افراد با وجود امراضی گوناگون که دارند وارد آن آب مي‌شوند «به اندك تأملي معلومم شد كه منشأ هر گونه امراض مسريه همين گنداب است كه كور و كچل و زخمي يك شهر بدون استثنا شب و روز از مرد و زن به ميان مشتي آب گنديده سه ماهه داخل مي‌شوند». او بی‌درنگ وضعیت حمام‌ها و بهداشت را در ترازوی مقایسه با دیگر کشورها می‌گذارد «در حمام‌هاي ساير بلاد اسلاميه مانند مصر و ممالك عثماني آب غسل محفوظ و جاري از شير است كه شخص از يك طرف غسل مي‌كند و از طرف ديگر هم شير آب سرد كه رديف آب گرم و در نهايت صافي و براقي است، گرفته مي‌خورد».
وای از دست آن عوام!
ساده‌دلي مردم، در زمره ویژگی‌های فردی ایرانیان است که با انتقاد نگارنده کتاب «سیاحتنامه ابراهیم‌بیگ» روبه‌رو می‌شود. او به سخنان بي‌سر و بن دو درويش و چند بچه درويش در گوشه‌اي از بازار براي گردآوری پول اشاره می‌کند «عوام چنان گمان مي‌برند كه اگر به گفته آن عمل نكنند و پول ندهند، در دنيا و آخرت رستگار نخواهند شد». ابراهيم بيك، علت پيشرفت نكردن ايران را اينگونه بيان مي‌كند «حكومت ابدا اعتنايي بدين عوالم ندارد» و مهم‌ترين مشكل را در این زمینه، ناآگاهي بزرگان و علما مي‌داند. او اما علما را نیز تفكيك کرده، منظور خود را از آنان چنین می‌رساند «من جوفروشان گندم‌نما و عالمان بي‌عمل و بدنام‌كنندگان نيكونامي چند را مي‌گويم». او سپس به يك ويژگي مردم می‌پردازد كه جلوی پيشرفت وطن را گرفته است «هر تاجري كه از خود يا ديگري ده هزار تومان در دستگاهش ديد مطلق چهار هزار تومان آن را خرج ساختن عمارتي براي خود خواهد كرد. با اين حال از تجارت آنان چه اميد ترقي مي‌توان داشت. او سپس در ادامه مي‌گويد اين را با هيچ مملكتي نمي‌توان قياس كرد و ديگر اين كه مردم به تجارت مايل‌اند «اما چه سود كه همه امتعه خارجه است» و از امتعه داخليه نشاني ديده نمي شود «شياطين فرنگستان به قوت علم همه ساله چه قدر پول از اين مملكت بيرون مي‌كشد ... حكومت نيز محض اينكه ملت به خود مشغول شود بقاي اين وضع را از خداي به دعا مي خواهد ... [تا] رعيت هميشه در كشاكش بوده فرصت آن را پيدا نكند كه به خود پردازد. [و] از وضع زمان و مقتضيات زمان آگاهي حاصل كند. اين است كه در هر چندگاهي محض تشويق و ترغيب اين طايفه كه مردم را بيشتر مشغول دارند القاب و عنوانات به ايشان مي‌دهند».
افتخار آنان و خواری اینان
او پایین‌بودن سطح علم در میان افراد را یکی از دلایلی می‌داند که موجب شده است ایرانیان از نیک‌بختی جهان آن روزگار به دور باشند «هرچه ديدني و نديدني بود ديدم. تنها يك چيز نديدم كه منتهاي مقصود من آن بود ... ديدن مكتب كه مايه تمامي سعادت و نيك‌بختي‌هاست. امروز قوت دولت، عزت ملت و آبادي مملكت همه منوط به بودن مكتب است و بس». آنچه ابراهیم‌بیگ را به انتقاد در این زمینه واداشته است، البته نه نبودِ نهادی به نام مکتب، که، مکتب‌خانه‌ها در ایران آن روزگار به شیوه سنتی فعالیت می‌کرده‌اند، که، وجود مدرسه‌های نوین به سبک فرنگ با دانش‌های «متداوله»، او را به چنین نگرشی رسانده است «وضع ما اصلاح نپذيرد مگر به همت مردمان با فضل و دانش كه از علوم متداوله آگاهي داشته باشند». او باز در این زمینه به دگرگونی‌های کشورهای غربی اشاره می‌کند  «افتخار مغرب‌زمين همان علم و آگاهي ايشان است و سبب ذلت و خواري مشرقيان نيز عدم علم و جهالت آنان».  
... راه رهایی جامعه ایران
راهی که از نگاه ابراهیم‌بیگ به رهایی ایران و ایرانی از آن وضعیت می‌انجامیده است، مجهزشدن به دانش است که به نظر او ایرانیان دوره قاجار از آن ناآگاه بوده‌اند «هرگاه چهل سال قبل آن مكتب‌ها را كه من مي‌دانم و مي‌گويم باز كرده بوديد امروز خولياي صدرنشيني و تجملات چنين بر شما غلبه نداشت و در مجالس به جز از اسباب ترقيات ملك و ملت چيزي گفت‌وگو نمي‌شد».


تعداد بازدید :  620