شماره ۳۳۸ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲ مرداد
صفحه را ببند
۳۰ روز ۳۰ حکایت
شمشیر زدن و کسب حلال

امام صادق(ع) با‌ هزار دینار سرمایه غلام خویش به نام مصادف را برای تجارت به مصر فرستاد. مصادف با آن پول از نوع متاعی که معمولا به مصر حمل می‌شد خرید و با کاروانی از تجار که همه از‌‌ همان نوع متاع داشتند به طرف مصر حرکت کرد. نزدیک مصر قافله دیگری از تجار که از مصر خارج شده بود به آنها برخورد. اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند. ضمن گفت‌وگو‌ها معلوم شد که اخیرا متاعی که مصادف و رفقایش حمل می‌کنند بازار خوبی پیدا کرده و کمیاب شده است. صاحبان متاع از بخت نیک خود بسیار خوشحال و با یکدیگر هم‌عهد شدند که به سودی کمتر از صددرصد نفروشند. وارد مصر شدند. مطلب‌‌ همان‌طور بود که اطلاع یافته بودند. طبق عهدی که با هم بسته بودند بازار سیاه به وجود آوردند و به کمتر از دوبرابر قیمتی که برای خود آنها تمام شده بود متاعشان را نفروختند. مصادف با‌ هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت. خوشوقت و خوشحال به حضور امام صادق(ع) رفت و دو کیسه که هرکدام‌ هزار دینار داشت جلو امام گذاشت. امام پرسید: «اینها چیست؟» گفت: «یکی از این دو کیسه سرمایه‌ای است که شما به من دادید و دیگری- که مساوی اصل سرمایه است - سود خالصی است که به دست آمده.» امام پرسید: «سود زیادی است، چطور توانستید این‌قدر سود ببرید؟» جواب داد: «در نزدیک مصر اطلاع یافتیم که مال‌التجاره ما در آن‌جا کمیاب شده. هم‌قسم شدیم که به کمتر از صد‌درصد سود خالص نفروشیم و همین کار را کردیم.» امام برآشفت و گفت: «سبحان‌الله. قسم خوردید که در میان مردم مسلمان بازار سیاه درست کنید؟ قسم خوردید که به کمتر از سود خالصِ مساوی اصل سرمایه نفروشید؟ نه، همچون تجارت و سودی را من هرگز نمی‌خواهم.» سپس امام یکی از دو کیسه را برداشت و فرمود: «این سرمایه من» و به آن یکی دیگر دست نزد و فرمود: «من به آن کاری ندارم.» آنگاه فرمود: «ای مصادف، بدان که شمشیر زدن از کسب حلال آسان‌تر است.»


تعداد بازدید :  154