شماره ۹۲۹ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۴ شهريور
صفحه را ببند
جوانی

در جوانی بدون آگاهی از آن هنر ظرافت‌های کوچک، امور را گرامی یا خوار ‌داريم. منظور همان ظرافت‌هایی است که بهترین بهره‌ زندگی است و از این رو پاسخ‌های آری و نه که از انسان‌ها و اشیاء می‌طلبیم، بس سهل به تاوانی سخت می‌انجامد. تمام امور چنان است كه حتی با ذوق‌ترین‌ها نیز، یعنی صاحبان ذوق برای امور بی قید و شرط، به شدت مسخره و از آنان سوءاستفاده می‌شود تا انسان بیاموزد اندکی هنر به ذوق خویش بیفزاید و حتی فراتر از آن، همانند هنرمندان واقعی جسارت به خرج دهد و با بهره‌گیری از هنر چنین کند. احساس خشم و احترام که از ویژگي‌های جوانی است، به نظر می‌رسد تا زمانی که انسان‌ها و اشیاء را به درستی جعل کند و راه گریزی برای خویش بیابد، فرد را راحت نمی‌گذارد، زیرا جوانی به واقع همان جعل و فریب است. بعدها و هنگامی که آن روح جوان از ناکامی‌های صرف عذاب کشید، سرانجام با بدبینی به ‏خویشتن می‌نگرد، ولی هنوز همان حرارت و حس دهشت‌انگيز را به رغم ‏بدبینی و عذاب وجدان دارد. از این پس بر خویشتن خشم می‌گیرد، با ناشکیبایی گریبان چاک می‌کند وبه دلیل نابینایی طولانی مدت از خويشتن انتقام می‌گیرد، ‏گویی این نابینایی خود خواسته بوده است! در این مرحله گذار، فرد خویشتن را با بدبینی نسبت به حس خویش، تنبیه می‌کند و با تردید شور و شعف خویش را می‌آزارد و حتی وجدانی آرام را خطرناك و خودفریبی و خستگی از صداقت همراه با ظرافت می‌داند. به خصوص هر فرد جبهه می‌گیرد، جبهه علیه «جوانی» ... و10 سال بعد می‌فهمد که این كار نیز از روی جوانی بوده است.  [فردریش ویلهلم نیچه - ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ - ۲۵ اوت ۱۹۰۰]

 


تعداد بازدید :  177