شهروند| زندگی یک فرصت بزرگ و شاید یک مسأله بزرگ است که روزانه مسائل کوچک را برای ما به همراه دارد که ما آنها را مشکلات مینامیم. زندگی بدون مشکلات انسان را به آب راکدی تبدیل میکند که میماند، میگندد و متعفن میشود. هر مشکلی در زندگی حکم فرصتی است برای ارتقا، بزرگ شدن برای باتجربه شدن و برای توانمند شدن در مواجهه با مسائل آتی است. وجود مسائل و مشکلات واقعیت دنیای ما انسانهاست و به هیچ طریقی نمیتوان این واقعیت را انکار کرد. قبول این مسائل و یافتن راهحل درست برای هر یک به فراخور شرایط بیشک باعث بالا رفتن اعتماد بهنفس بیشتر و آرامش میشود و این در حالی است حل ناقص مسائل و باقی ماندن گرههای ناگشوده در زندگی بهداشت روان شخص را بهطور جدی تهدید خواهد کرد. نکته اساسی که نباید در حل مسائل از نظر دور داشت، این است که ما برای حل مسائل باید مهارت آن را آموخته و تمرین کرده باشیم. در واقع از نظر اندیشمندان حل مسأله در بالاترین سطح از فعالیتهای شناختی انسان قرار دارد و نیازمند یک سلسله فعالیتهای تخصصی و داشتن بسیاری از توانمندیهای شخصیتی است. روش حل مسائل در حقیقت فرآیند تفکر منطقی و منظمی است که به فرد کمک میکند تا هنگام رویارویی با مشکلات راهحلهای متعددی را جستوجو و از میان تمام راهحلها بهترین را انتخاب کند. در واقع حل مسأله یک فرآیند آگاهانه، منطقی، تلاشبر و هدفمند است. مسأله پیش آمده میتواند ناشی از یک مشکل بیرونی یا از درون فرد نشأت گرفته باشد و برای همین لازم است باورهای غلط نسبت به مشکل شناسایی و اصلاح شوند. برای حل مسائل باید سعی فرد بر این باشد که بیهیچ قضاوت، بازداری، ارزشگذاری خوب و بد و تنها با فکر کردن به مشکل و راهحلهای احتمالی و موجود یکی را گزینش کند. در این زمینه نکته مهم این است که کمیت و تعداد راهحلها مهمتر از کیفیت آنهاست. بعد از انتخاب راهحل اجرا کردن آن نیز اهمیت و جایگاه خاصی دارد. در این مورد فرد باید نتایج حاصله و تأثیر آنها بر خود و اطرافیان را در نظر بگیرد، البته برای رسیدن به نتیجه مطلوب نیاز به برنامهریزی دقیق و حساب شده دارد. به نتیجه نرسیدن راهحل اجرایی شده به معنای نبود راهحل بهتر و موثرتر نیست و تنها نیاز به یک بازنگری دقیق و بررسی موانع دارد.