روحالله سپندارند| انتخابات مجلس دهم اگرچه در تقویم امسال جایی ندارد، اما روزی نیست که یکی از چهرههای سیاسی کشور در مورد آن اظهارنظر نکند. عمر مجلس نهم به پایان نرسیده، دعوی جانشینان صندلیهای سبز بهارستان گمانهزنیها را تا جایی پیش برده که گویی اسفند همین امسال قرار است انتخاباتی برگزار شود و ترکیب مجلس تغییر کند. این روایت مختص این روزها نیست، همان فردای 24خرداد 92 که حسن روحانی نامش از صندوقهای رأی انتخابات یازدهم ریاستجمهوری در آمد، زمزمههایی به گوش میرسید که گام بعدی، کسب کرسیهای مجلس است. بازخوانی کارنامه یکساله همزمانی مجلس نهم با دولت یازدهم نشان میداد هر اندازه حسن روحانی از در تعامل با بهارستان در آمده و در ترکیب دولت هم تا اندازهای جانب مجلس را نگه داشته است، اما نمایندگان یا دست کم طیف خاصی از آنها، بنا را بر نگاه سیاسی گذاشتهاند و خروجی آن به نام کلیت مجلس رقم میخورد که برجستهترین آن برکناری فرجیدانا وزیر علوم دولت یازدهم بود، تصمیمی که حداقل خوشایند جامعه دانشگاهی نبود و واکنشهایی را در برابر مجلس به دنبال داشت. الگوی پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و ائتلاف روی کاندیدایی واحد، میتوانست راهبردی میانمدت برای مرحله بعدی یعنی کسب حداکثری کرسیهای بهارستان باشد. غلامحسین کرباسچی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی همان تابستان 92 گفته بود که احزاب اصلاحطلب از روشهای سیاسی معقول و فعالتر برای انتخابات مجلس استفاده میکنند و بعید نیست با توجه به سابقه ناطقنوری و مجموعه گرایش اصلاحطلبان، اجماع روی ناطق نوری صورت بگیرد. چنین صحبتهایی در طول یکسال گذشته ادامه داشت تا اینکه حدود یک ماه قبل علیاکبر ناطقنوری اعلام کرد که بنا ندارد در انتخابات آتی مجلس شرکت کند. رئیس مجلس پنجم گفت که 20سال نماینده بودم و 20سال پوستر بنده در سطح شهر زده شد و دیگر بس است. این صحبتها تا حدی حکم آب پاکی روی دست حامیان چنین ائتلافی تلقی میشد. بعد از آن بود که همان جریان تمایلش را برای نزدیکی به علی لاریجانی رئیس مجلس نشان داد. چندی پیش محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران اعلام کرد اصلاحطلبان باید با لاریجانی همراه باشند اگرچه او اصولگراست اما مدیریتی اصلاحطلبانه دارد. عطریانفر اضافه کرده بود: به نظر من نهتنها لاریجانی و همفکرانشان باید وارد مجلس شوند، بلکه اصلاحطلبان باید تلاش کنند اگر وی در جایگاه ریاست مجلس هم قرار گرفت با او همراه باشند.
حالا کرباسچی در تازهترین اظهارنظر گفته است: «اصلاحطلبان اگر احساس کنند کشور در شرایطی قرار دارد که بايد مجموعه افراد معتدل و عقلگرا دور هم بنشینند و مسائل کشور را به نفع منافع ملی حل کنند، حتما به ائتلاف هم فکر میکنند. این هم بهعنوان تاکتیک میتواند باشد و هم در سطحی دیگر بهعنوان یک استراتژی برای اداره کشور بر مبنای تدبیر عمومی و وحدت ملی میتواند از سوی اصلاحطلبان مطرح شود.» درواقع او هم از احتمال ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان صحبت کرده است.
این درحالی است که محمدرضاعارف یکی دیگر از کاندیداهای اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم که به نفع حسن روحانی از رقابت کنار رفت، این روزها از فعالیت انتخاباتی برای مجلس دهم صحبت میکند. عارف میگوید اصلاحطلبان به دنبال کسب حداکثری کرسیهای مجلس هستند. او البته تأکید دارد که میخواهد پلی برای ورود جوانان به مجلس باشد. عارف چندی پیش گفته بود: در سال ۹۲ شاهد مشارکت بسیار خوبی در کشور بودیم و برای انتخابات مجلس نیز مهمترین برنامه ما افزایش سطح مشارکت مردم است و اگر بتوانیم پشتیبانی و حضور حداکثری مردم را داشته باشیم، پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس قطعی است. با این حال در شرایطی که اصولگرایان برای دستیابی به ائتلاف درون گروهی، همچنان با مشکلات زیادی روبهرو هستند و یکی از وجوه ائتلاف آنها یعنی مصباح یزدی چندان تمایلی برای اتحاد با دیگر اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم ندارد، کارگزارانیها از ائتلاف نه در میان اصلاحطلبان، بلکه بین اصلاحطلبان با بخشي اصولگرایان صحبت میکنند. این درحالی است که هیچیک از بزرگان اصلاحطلبی، به جز بحث درباره ائتلاف با ناطقنوری تاکنون صحبتی از ائتلاف با اصولگرایان را مطرح نکردهاند. فارغ از پیامدهای چنین ائتلافی چه با نگاه تاکتیکی و چه با رویکرد استراتژیک، شاید طرح این مسأله اهمیت داشته باشد که در چنین شرایطی، ائتلاف با جریانهایی که از نظر نگاه سیاسی تفاوتهاي آشكاري دارند، چه ضرورتی دارد؟ اگر اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی آنها تمایل چندانی برای مشارکت در انتخابات مجلس نهم نداشتند، اما شرایط امروز انگیزههای متفاوتی را در جامعه ایجاد کرده است؛ در کنار آن، تجربه سیاسی کشور نیز نشان میدهد مشارکت بالای مردم، سبد رأی اصلاحطلبان را سنگینتر میکند. بازخوانی سبد رأی اصلاحطلبان در مجلس ششم برای مثال در شهر تهران و مقایسه آن با سبد رأی اصولگرایان در مجالس بعدی نشان میدهد که تفاوت بدنه اجتماعی این دو جریان به چه میزان است. 60درصد نمایندگان تهران در مجلس اصلاحطلب ششم، بالای یکمیلیون رأی داشتند و پایینترین رأی آنها نیز نزدیک به 800هزار نفر بود، این درحالی است که برای مثال در مجلس هشتم بالاترین رأی تهران یعنی حداد عادل 800هزار رأی داشت و اکثر آنها آرایی زیر 400هزار نفر را به خود اختصاص دادند.