شماره ۹۰۲ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۳ مرداد
صفحه را ببند
بدنگوييم به مهتاب اگر تب داريم

|  عليرضا مقدسي  |    متخصص چشم، فلوشيپ قرنيه|
 يك-كنكور ‌سال ٩٥ برگزار شد، از ٨٦٠‌هزار نفر شركت‌كننده حدود ٥٢٠‌هزار نفر رشته تجربي و ١٦٢‌هزار نفر رياضي و ١٦١‌هزار نفر رشته انساني هستند. به عبارتي حدود ٦٠‌درصد داوطلبان، رشته تجربي و ١٨‌درصد رشته رياضي و ١٨درصد، رشته انساني را انتخاب كرده‌اند. اگر جامعه خانواده‌هاي داوطلبين را به‌عنوان جامعه آماري نمونه از كل جمعيت ايران بگيريم و با تكيه به اين حقيقت كه سوداي داوطلبان تجربي، رشته‌هاي كارداني و كارشناسي نيست بلكه رشته‌هاي گروه پزشكي است، مي‌توان نتيجه گرفت خانواده‌هاي ايراني علاقه 3برابري به رشته پزشكي درمقايسه با رشته‌هاي مهندسي يا انساني دارند. به عبارت بهتر ٦٠‌درصد جامعه ايراني درست يا غلط، شغل ايده‌آل براي فرزندشان را پزشكي مي‌دانند.
دو- چندي است كه به ‌صورت بي‌سابقه‌اي هجمه به پزشكان زياد شده است. برخي سايت‌ها كوچك‌ترين مشكلات درماني را بزرگنمايي كرده و به حساب پزشكان مي‌نويسند. ذيل اينگونه اخبار هم نظرات اكثريت كاربران خشمگيني را مي‌بينيد كه هيچ يك از عزيزانشان به مرگ طبيعي نمرده و به دست پزشكان سفاك و بي‌وجدان! ايراني كشته شده‌اند.
سه- در مجلس يادبود آقاي كيارستمي، داريوش مهرجويي، عنان سخن از دست مي‌دهد و مي‌گويد: «قاتلين ميان ما هستند، ما بايد از اين فرصت استفاده كنيم و اين پزشكان بي‌عرضه احمق كه يك همچين گوهر گرامي را نابود كردند، كشتند، اينارو بايد به محاكمه بكشيم. اين يك بي‌گناه بود، دوهفته پيش صحيح و سالم، سرومر و گنده بود.»
چهار- بياييم فرض كنيم كه آقاي كيارستمي به‌ دليل عارضه جراحي فوت نشده‌اند و بلكه بدتر، به‌دليل قصور پزشكي فوت شدند. باز هم بياييم فرض كنيم در يك سانحه رانندگي به علت سبقت غيرمجاز يا گردش به چپ يكي از بازيگران كشور باعث مرگ يكي از معروف‌ترين جراحان يا پزشكان ايراني مي‌شد و يكي از بزرگان جامعه پزشكي در مراسم گراميداشت ميكروفن را دست بگيرد و بگويد: «قاتلين ميان ما هستند، ما بايد از اين فرصت استفاده كنيم و اين بازيگران بي‌عرضه احمق را...» آيا براي آقاي مهرجويي كه درشرايط احساسي آن حرف‌ها را زده يا ديگراني چون نويد محمدزاده، محسن تنابنده و... درشرايط عقلاني‌تري اين حرف‌ها را در صفحه شخصي‌شان باز نشر كرده‌اند، اين توهين جمعي قابل قبول است؟ آيا اينجا دوباره ما پزشكان يك‌باره از سفاكان بي‌وجدان تبديل نمي‌شويم، به همان‌ها كه سوگند خورده‌ايم كه بايد خوددار باشيم، آيا نمي‌نويسند آقاي دكتر شما پزشك هستيد، از شما بعيد بود؟
آخر- من جامعه‌شناس نيستم اما اي كاش جامعه‌شناسان ايراني تحقيق كنند كه دليل اين ولع جامعه ما براي توهين و فحاشي چيست؟ چرا اگر مراسم قرعه‌كشي جام‌جهاني كامل پخش نمي‌شود،به صفحه خانم ليما حمله مي‌كنيم و فحاشي مي‌كنيم؟ چرا وقتي مسي به تيم ملي فوتبال گل مي‌زند، به صفحه‌اش حمله مي‌كنيم و باز هم فحش مي‌دهيم؟
كار وقتي خنده‌دار‌تر مي‌شود كه يك بازيكن فرانسوي در بازي فوتبال باعث مصدوميت بازيكن پرتغال مي‌شود كه اصولا بايد به پرتغالي‌ها مربوط باشد ما جان بر كف و كف بر لب وي را به سه‌هزار فحش ركيك میهمان مي‌كنيم؟
چرا بر طبق آمار بالا، ٦٠‌درصد جامعه ما، درست يا غلط، آرزو دارند پزشك شوند ولي همزمان در شبكه‌هاي اجتماعي به پزشكان توهين مي‌كنيم، آنها را قاتل و احمق خطاب مي‌كنيم، از خاطرات مرگ مادربزرگ ٧٥ساله‌مان مي‌گوييم كه چيزيش نبوده و تا اون سن حتي يك‌بار هم پايش به مطب دكتر كشيده نشده و «اين پزشكان بي‌عرضه احمق» آمپول اشتباهي زدند و او را كشتند! اين تناقض را چگونه حل كنيم كه پزشكان را مسبب بدبختي و فلاكت جامعه ايراني بدانيم ولي فرزندمان را بفرستيم رشته تجربي كه پزشك شود؟
قطعا درميان اين ٥٢٠‌هزار نفر، همه وارد دانشكده پزشكي نمي‌شوند و شايد كمتر از‌ هزارنفر بتوانند به آنچه به سوداي آن به رشته تجربي آمده‌اند، نائل شوند. آن ٥١٩‌هزار نفر ديگر چه كنند؟ آيا بايد تبديل به اكثريتي شوند كه از پزشكان متنفرند با وجود اينكه آرزو داشتند پزشك شوند؟
آيا بايد تنفرشان را حفظ كنند تا وقتي تغاري بشكند و به قول آقاي مهرجويي «از اين فرصت» استفاده كنند؟ آيا نبايد بزرگ‌منشي، پذيرش جايگاه و احساس مفيد بودن در آن جايگاه را بياموزيم؟ آيا نبايد به جاي ناسزاگويي و رفتارهاي هيجاني، اين انرژي را در چرخه تلاش براي اهدافمان صرف كنيم؟ كجاي فرهنگ‌مان مي‌لنگد وقتي نمي‌توانيم خودمان را درست كنيم، مي‌خواهيم بقيه را ويران كنيم؟ وقتي نمي‌توانيم تماشاي مراسم قرعه‌كشي جام‌جهاني را مطالبه كنيم، با ركيك‌ترين الفاظ مجري‌اش را دشنام مي‌دهيم كه چرا لباس مناسب فرهنگ ما نپوشيده است! وقتي زورمان نمي رسد آرژانتين را ببريم و به هوش و نبوغ مسي مي‌بازيم، به جاي آنكه به خودمان بپردازيم، مسي را فحش‌باران مي‌كنيم.

 


تعداد بازدید :  604